و دوباره طاقچه بانی خیر شد ... اینبار با کتاب " خاطرات سفیر "
قبل از اینکه این کتاب را بخوانم خیلییی برای من جذاب تر بود ولی وقتی آن را خواندم نظرم حدود ۳۰ ، ۴۰ درصد درموردش افت کرد . مطمئنا انتظار داشتم خاطرات خانم نیلوفر شادمهری را بخوانم نه خاطرات یک دختر مسلمان و شیعه ایرانی . _ احتمالا تعاریفی که از این کتاب شنیده بودم خیلی دقیق نبود ._
نیلوفر خانم قصه پیش از سفر به فرانسه در تشکیلات دانشگاهی فعال بودند و _ به قول خودشان _ هر جا بودند ، بحث را به طرف خود جذب می کردند (مثل اهن ربا که براده های اهن را جذب می کند .)به همین دلیل هم ایشان از بدو ورود به دانشگاه و خوابگاه مسئول پاسخگویی به انواع و اقسام سوالات در مورد ایران ، اسلام و دستورات آن و مذهب تشیع شد . ?
جذاب ترین خاطره این کتاب ، برای من ، " مهمترین درس استاد" بود . مثلا در خاطره " مهمترین درس استاد " میگفت
" استاد پرسید :" سخنرانی هروه را گوش کردی ؟"
گفتم : "بله !"
+ بیست سال قبل توی یک کنفرانس یه سخنرانی داشتم . اون روز ، بعد از تموم شدن حرفای من ، حضار همین قدر با شور و حرارت بزای من دست زدن و تشویقم کردن ...
- خیلی خوبه .
+ اما اون روز من دقیقا برعکس حرفایی رو که هروه زد ثابت کرده بودم ...
- ......
+بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن ... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می کنه و براش همون قدر دست میزنن ...
- .....
+ "حضار" کارشون دست زدنه ... این تویی که باید بدونی زندگیت رو داری وقف اثبات چی میکنی ...
- .....
+ می فهمی دخترم ؟ این بزرگترین درس زندگی من بود ... "
یکی دیگر از قسمتهای جالب کتاب هم در مورد مواجهه ریاض با مفاتیح الجنان بود . او با دیدن اسم کتاب تعجب کرد (مفاتیح الجنان به معنای کلیدهای بهشت است) و با خواندن تنها یک جمله از آن عاشقش شد .
"یا الهی و سیدی و مولای و ربی ... صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک ..."
_بذارید از این تریبون استفاده کنم و بگم که من خودم هم عاشق دعای کمیل هستم _
از دیگر اتفاق های جذاب کتاب ، روبرو شدن خانم شادمهر با دانشجویان مسلمانی از دیگر کشورها ( مثل هند ، الجزایر و فلسطین ) بود . بحث هایی در مورد شیعه و سنی ، نوع و حدود پوشش ، فرهنگ و هنر ایران و ... ( علاوه بر خود بحث ها ، خواندن در مورد آنها در یک کتاب خاطره واقعی هم خیلی جالب بود ؛ مثل دیدار با عمر به عنوان یک فرد سنی فلسطینی و بحث جالبی که با او پیش آمد یا بحث ساختگی نیلوفر با ریاض )
کتاب خاطرات سفیر ، ۲۲۴ صفحه داشت . شاید ۲۲۴ صفحه زیاد به نظر بیاید اما باید به این نکته توجه داشت که این کتاب ، یک کتاب خاطره و با زبان روان و عامیانه است . خانم شادمهری خاطرات دوران دانشجویی خود را که در یک وبلاگ می نوشتند ، ویرایش کرده و به صورت کتاب منتشر کردند .
اگر قرار باشد به این کتاب از ۵ نمره بدهم ، احتمالا نمره ۳/۵ خواهد بود .
خاطرات سفیر را از طاقچه بردارید .