زندگی من از آنجایی معنا و مفهوم حقیقی اش را پیدا کرد که با این کتاب آشنا شدم. اصلا از آن زمان بود که معنا وارد زندگی ام شد. هر چند اوایل خودم متوجه نبودم. یعنی با وجود تأثیرات عمیق و مثبتی که کتاب ها در زندگی ام داشتند، به طور دقیق با معنا و مفهومِ زندگی آشنا نبودم.
پنج سال پیش به طور اتفاقی به وسیله ی یکی از هم اتاقی های دانشگاهم با کتاب« انسان در جست و جوی معنا» از دکتر ویکتور فرانکل آشنا شدم. آنقدر از این کتاب تعریف کرد که بی درنگ به فکر مطالعه ی کتاب افتادم و نسخه ی پی دی اف آن را از یک سایت دانلود کردم.
در اوقات فراغتم شروع به مطالعه ی کتاب کردم. از همان صفحات اول، مجذوب داستان کتاب شدم و هر چه جلوتر می رفتم احساس می کردم بیشتر تحت تأثیر نگاه نویسنده به زندگی و معنا درمانی قرار گرفته ام.
روایت صادقانه و عمیق این کتاب از زندگی اسرای جنگی در اردوگاه کار اجباری نازی ها، به قدری برایم تکان دهنده بود که برای اولین بار در زندگی ام احساس کردم با رنج هایم نامهربان بوده ام.
وقتی این کتاب را خواندم، تا مدت ها متأثر از مطالب کتاب و مکتب مورد نظر نویسنده، یعنی معنا درمانی( لوگوتراپی )بودم. از آن به بعد، زندگی ام معنا پیدا کرد. معنایی لطیف که باعث شد رنج هایم را در آغوش بگیرم و با چرایی زندگی کنار بیایم.
جالب است در همان دوران، یعنی مدت کوتاهی بعد از مطالعه ی این کتاب، در یکی از کلاس های دانشگاه، با نظریه اگزیستانسیالیسیم و معنا گرایی آشنا شدم که ارتباط مستقیمی با کتاب« انسان در جست و جوی معنا» داشت. حتی نام نویسنده ی کتاب هم در آن کلاس مطرح شد.
چند روز بعد، به پیشنهاد یکی از دوستانم که همیشه مرا به ارائه ی مطالب و کنفرانس در کلاس تشویق می کرد، خلاصه ی کتاب «انسان در جست و جوی معنا» را در کلاس ارائه دادم. خوشبختانه این فعالیتم با اقبال خوبی از سمتِ استاد و سایر هم کلاسی هایم مواجه شد.
آن ارائه، آن معنا و آن کتاب، باعث تغییر مسیر زندگی ام شد و همچنین باعث شد خاطره ی آن روز ارائه، در ذهن استادم ثبت شود و هنوز هم با وجود گذشت سال ها، مرا با ارائه ی کتاب «انسان در جست و جوی معنا» به یاد بیاورند.
درباره ی کتاب، به نقل از «طاقچه»:
کتاب انسان در جستجوی معنا شرح زندگینامهای از ویکتور امیل فرانکل است که در آن سعی دارد تا از نظریهی خود یعنی معنادرمانی یا لوگوتراپی دفاع کند. باور او این بود که پیدا کردن معنا و هدف در زندگی میتواند کلید خوشبختی و یا رفاه انسان باشد. او این نظریه را در شهر وین پایتخت اتریش، پیش از اتفاقات حزب نازی در آلمان نگاشت.
خلاصه ی کتاب «انسان در جست و جوی معنا»، به نقل از طاقچه:
«گاهی تنها راه زنده ماندن، تسلیم شدن به مرگ است!» این یکی از جملات مشهور کتابی است که فرانکل در آن از تجربهی خود در زندگی اردوگاه کار اجباری حکایت میکند. کتاب انسان در جستجوی معنا که اثری غیرداستانی است، همچون تکنیکی رواندرمانی عمل کرده و شیوهی معنادرمانی در این کتاب شرح و بسط داده میشود. او در این کتاب هرگز روایتی خطی از دوران حضورش در اردوگاه ارائه نمیکند و تمرکز اصلیاش آن است که به چگونگی مبارزات روزمرهی زندگی و تأثیر این مبارزات بر روان زندانیان در اردوگاه بپردازد.
هستهی اصلی فلسفهی ویکتور فرانکل این است که عمیقترین آرزوی یک انسان یافتن معنایی در زندگی خود است و اگر بتواند آن را پیدا کند، میتواند از هر چیزی جان سالم به در ببرد. او به جای آنکه بپذیرد محکوم به فناست، تصمیم گرفت از فرصتی که میتوانست در اردوگاه کار اجباری داشته باشد استفاده کند و با در آغوش گرفتن دردهای آن معنایی را برای زندگیاش پیدا کند. از نظر فرانکل با وجود آنکه انسان در شرایط زندگی تحت تأثیر موقعیتها و شرایطی است که در آن قرار میگیرد، اما در نهایت آزاد است که مسیر زندگیاش را انتخاب کند.
ویکتور فرانکل استدال میکند که ما نمیتوانیم از درد و رنج جلوگیری کنیم، اما میتوانیم روش یا معنایی در آن پیدا کنیم و با اهدافی تازه در آن پیش برویم. هدف اصلی در زندگی همان کشف معنایی است که انسان بهدنبال آن است و نه لذت بردن از زندگی.