خاطرات سفر زمینی به ارمنستان (2)
در قسمت قبل خاطره سفر زمینی به ارمنستان رو تا رسیدن به مرز نور دوز براتون توضیح دادم. دراین قسمت باقی سفر یک هفته ای به ارمنستان رو تعریف می کنم تا اگه خواستین به این کشور زیبا سفر کنید، از قبل اطلاعات کافی داشته باشید.
ما از سایت تیک بان بلیط اینترنتی اتوبوس رو خریداری کرده و از ترمینال غرب تهران به راه افتادیم . بعد از طی 600 کیلومتر به تبریز رسیدیم و بعد از یک توقف کوتاه و سوار شدن چند مسافر دیگه مسیر 130 کیلومتری رو از تبریز تا جلفا طی کردیم. از جلفا تا سیه رود و از اونجا به نوردوز رفتیم . کل مسیر تهران تا مرز نوردوز مسافتی حدود 810 کیلومتر بود. گفتم که ایران کشور بزرگیه و بیشترین مسافت این سفر رو در ایران طی می کنید. اگه وقت داشتین از بازارچه مرزی نوردوز هم می تونید خرید کنید. بعضی از اجناس خارجی با قیمت مناسب ارزش خرید داشت.
ما ساعت یک نیمه شب به نوردوز رسیدیم. رودخانه ارس باشکوه و خروشان بیدار بود و همچنان به حرکتش ادامه می داد. کوههای عظیم دو طرف رودخونه عظمت طبیعت رو به رخ مون می کشید. از اتوبوس پیاده شدیم و بعد از کنترل مدارک از مرز ، پلی که بالای رودخونه ارس و مابین دو کشور بود، عبور کردیم. از خاک ایران زیبا خارج و وارد کشور ارمنستان شدیم. چند مامور تو پاسگاه مرزی مدارک ما رو چک کردن و مهر ورود به کشورشونو تو پاسپورت ما حک کردن. شرایط پذیرش و نحوه برخوردشون قابل تحمل بود. مسافران ایرانی نیازی به ویزا نداشتن. بعد از عبور از مرز مسافتی حدود 400 کیلومتر رو طی کردیم تا به یروان رسیدیم. اولین توقف ما برای صرف صبحانه در منطقه ای به نام گریز goris) ) بود. رستوران کوچکی در دل کوهستان پوشیده از گلهای رز رونده که توسط یک خانواده اداره می شد. در بین راه چند باری توقف کردیم و با نوشیدن یک فنجان چای یا صرف غذایی مختصر به راهمون ادامه دادیم. کل مسیر رو در حال تماشا و عکس برداری بودم. مسیری کوهستانی و پر از پیچ و خم پوشیده از درختان جنگلی با هوایی پر از اکسیژن. بعد از طی جاده کوهستانی با دشتهای سبز و رودخونه های پر آب مواجه شدیم و گله های گوسفند در حال عبور. نزدیک یروان کوه آراگاتس با شکوه خود از ما استقبال می کرد.
به طور متوسط 8 ساعت طول کشید تا از نوردوز به ایروان برسیم. نزدیک 12 ظهر بود که به ترمینال رسیدیم و اتوبوس توقف کرد. کوچکی، سکوت و سادگی ایروان ذوقم رو کور کرد. به هیچ وجه با تهران کلانشهر قابل مقایسه نبود. خبری از دود، ترافیک و ساختمانهای بلند و انبوه نبود. گویا وارد شهری روستایی شده بودیم. صبرکردم و اجازه ندادم ظاهر قضیه درباره سفر مون قضاوت کنه. حسی بهم می گفت اینجا مکانی برای رسیدن به یه آرامش چند روزه اس و نباید زود قضاوت کرد.
در طول مسیر، بروشوری رو که مناطق دیدنی ارمنستان رو معرفی می کرد، مطالعه کردم. کشوری با تمدن چند هزار ساله و طبیعت بکر و دیدنی.
· میدان هراپاراک
· کلیسای رپسیمن
· بنای گیغارت
· جنگل های دلیجان ( Dilijan Village)
· دریاچه سوان (Sevan Lake)
· کلیسای اچمیاتزین
· کاسکاد یا هزار پله
· جرموک
· دره گلهای ارمنستان با تله کابین
· پارک آبی روباز
· پارک عشاق یا لاورز
· ساختمان اپرا
درسته که سکوت و خلوت شهر تو ذوقم خورده بود ولی با دیدن دوباره بروشور شوقی عجیب زیر پوستم می دوید و برای دیدن این همه تاریخ و زیبایی دل تو دلم نبود.
تو ترمینال منتظر تاکسی بودیم که خانمی حدود 50 ساله با قیافه ای مهربون به ما نزدیک شد و بعد از کلی گفتگو، قول داد ما رو به خونه ای در محله با کلاس شهر هدایت کنه. مثل همه شهرهای دنیا یروان هم به دو قسمت محله قدیمی و ارزان قیمت و محله شیک و ثروتمند نشین تقسیم میشه. خانم روزان برامون تاکسی گرفت و ما رو به خونه ای در محله بوداقیان برد. اینجا به سفارت ایران در ارمنستان و فروشگاه برگ یروان سیتی نزدیک بود. خونه ای بزرگ با دو حیاط مجزا. ما با صد دلار توافق کردیم که یه سوییت کوچیک رو در گوشه حیاط کوچیکه برای سه شب اجاره کنیم. خانم رزان فارسی رو خوب حرف میزد و این باعث تعجب من شده بود. خودش گفت که شوهرش ایرانی بوده و چند سالیه فوت شده و حالا با دختر و پسرش از طریق اجاره خونه به توریست ها، گذرون زندگی می کنه. همسرم مردد بود و اصرار داشت تو هتل اتاق بگیریم ولی من حس خوبی به رزران و خونه اش داشتم و دوست داشتم از نزدیک با فرهنگ این مردم آشنا بشم.
واحد پول ارمنستان درام هست و الان تو بازار هر درام حدود 29 تومن ما قیمت داره. اگه خدا بخواد بقیه سفر رو تو پست های بعدی تعریف می کنم.