سلام
امروز خوندن کتاب اتحادیهها قدم اول از نشر شیرازه رو شروع کردم. اولین جمله ی مقدمه کتاب جملهای جذاب از جورج سانتایانا هست که میگه:
" کسانی که گذشته را به خاطر نمیآورند محکوماند آن را تکرار کنند"
البته به نظرم لازمه یادآوری گذشته اینه که اول سراغش رفته باشی و برای فهمش تلاش کرده باشی. خب پس ما هم بریم سراغ تاریخ اتحادیهها که فکر میکنم ارتباطش با دنیا و جامعهای که الان توش داریم زندگی میکنیم خیلی واضح باشه:) میخوام هر موقعی که سراغ کتاب میرم نکاتی که برای خودم تازه بودند و چیزهایی که یاد گرفتهام رو اینجا بنویسم.
میدونیم که عصر، عصر سرمایهداری هست و توی سرمایهداری هم مهمترین چیز به دست آوردن سود بیشتره. وقتی که به یه شرکت کوچیک یا یه اقتصاد خرد نگاه میکنیم مثلاً یه روزنامه یا مثلاً یه تولید کننده لباس، مدیر روزنامه عاشق فراهم کردن اخبار و اطلاعات و چاپ اون برای اجتماع خودش هست؛ طراح لباس هم از طراحی بهترین لباسها و فروش اون ها توی فروشگاه لذت میبره. اما وقتی که شرکتها توسعه پیدا میکنند و بزرگ میشن دیگه چیزی مثل لذت از طراحی یا لذت از فراهم کردن اخبار انگیزهای بهشون نمیده و تنها انگیزه اونها تبدیل به بدست آوردن سود بیشتر میشه. تازه قانون هم به این شرکتها اجازه داده تا بیشترین سودی که میتونند رو بدون تعیین هیچ سقفی به دست بیارن. وقتی که شرکت کوچک بود، صاحب شرکت همون کسی بود که کارها رو انجام میداد اما با بزرگتر شدن شرکت او شروع به استخدام افراد برای انجام دادن کارها می کنه. در نتیجه توی جامعه سرمایهداری میتونیم دو تا گروه رو تفکیک کنیم که اینا مقابل همدیگه میتونن قرار بگیرند یکی از اونها بنگاهها هستند یعنی همون شرکتهای صاحب سرمایه و طرف دیگه اتحادیه هستند یعنی کسانی که برای صاحبان سرمایه کار میکنند مثلاً کارگران.
اصلاً اتحادیه چیه؟ چه هدفی داره؟
خب اصلا اتحادیهها رو چه کسی ایجاد میکنه؟ دولت ایجادشون میکنه و یک نهاد از پیش تعریف شده هستند؟ یا دلیل دیگهای باعث ایجاد اونها شده؟ در ابتدای امر اتحادیهها خودشون ایجاد شدند. دلیلش هم این بود که شرکتها یا همون بنگاهها سرمایه رو در اختیار داشتند و همین سرمایه قدرتی برای اونها بود اما زیر دستان صاحبان شرکتها طبیعتاً از حقوق خودشون محروم میشدند و قدرتی هم نداشتند که این حقوق را مطالبه کنند و یک جایی اونها متوجه شدند که قدرت توی جمع هست:
"ابتداییترین کار تشکیل اتحادیهها و اتحاد مردم برای دستیابی به هدف مشترک عدالت و انصاف و ستاندن حق از کسانی است که به آن دست اندازی و منابع کشور و جهان را ناعادلانه تصاحب کردهاند" صفحه ۵
در بخش یک کتاب کمک به ایجاد تعادل بین فقیر و غنی به عنوان یکی از تاثیرات و کارکردهای مهم اتحادیهها ذکر شده.
"به طور طبیعی انسان در مواجهه با مصیبت همگانی به همبستگی با افراد دیگری متوسل میشود که مخمصهای مشابه دارند تا برای به دست آوردن حقوق عدالت انصاف و رهایی از ظلم مبارزه کنند و این امر باعث مطرح شدن بحث اتحادیههای کارگری شده است. بنای اتحادیهها بر هم افزایی نیروهای انسانها برای نبرد با ظلم و حق طلبی است." صفحه ۶
"جنبش کارگری جریان همکاری مشترک و تاریخی نیروهایی است که برای بهبود شرایط کار و زندگی مثل ساعت کاری بهتر یا پرداخت مناسبتر با کارفرمایان وارد مذاکره شدهاند. جنبش کارگری جزئی از جریان گستردهتر انسان برای دستیابی به حقوق انسانی، تعیین سرنوشت و عدالت است. این جنبش بخشی از مبارزه طولانی انسانهایی است که از خویشتن در برابر ظلم و قدرت نامشروع دفاع کردهاند." صفحه ۲۱
توی مقدمه کتاب بین تمام ارزشهایی که اتحادیههای مختلف میتونن داشته باشند از همبستگی به عنوان مهمترین ارزش یاد شده و اینکه هر عضو موظف هست که از منافع همه دفاع کنه:
توصیف اتحادیه عبارت است از انسانهای همپیمان و متحدی که نیروها را متحد میکنند تا قدرت تاثیرگذاری بر کارفرمایان را به دست بیاورند و آنها را وادار به اختصاص سهم بیشتری به کارگران کنند. اتحادیهها به معنای دقیقه کلمه بخش مهمی از کارکرد دموکراسی شدهاند. برای کارگران آمریکایی اتحادیهها محملی هستند برای مبارزه برای خودشان در برابر قدرتِ عظیمِ پولِ آنهایی که مالک بنگاهها هستند و به طور گسترده سیستم سیاسی را در ید خویش دارند." صفحه ۲۲
بعد از معرفی مختصر جنبش کارگری یا همون اتحادیهها در فصل یک، مذاکرات جمعی اصل مشترک همه ی اتحادیهها دانسته شده. چند خط بالاتر گفتم که مهمترین انگیزه شرکتهای بزرگ سود است و قانون هم دست اونها را در این زمینه باز گذاشته. خب حالا اتحادیه بواسطه کدام قدرت میتونه از حقوق اعضاش در برابر این شرکتها دفاع کنه؟ بله همین سود که انگیزه اصلی شرکتها هست نقطه ضعف اونها هم حساب میشه:
" هر چیزی که ترس کاهش سود را به همراه داشته باشد خواه اعتصاب یا دست کشیدن از کار، از دست دادن زیاد کارگران، فقدان دلگرمی کارکنان و ایجاد خشم عمومی هر کدام میتواند هنگام معامله و چانه زنی با شرکت برگ برنده موثری باشد." صفحه ۲۴
و اما یادی هم بکنیم از دموکراسی...
یه جمله مهم توی ابتدای همین فصل اینه که مذاکرات جمعی یکی از راههای ساختن جوامع دموکراتیک هست. در ادامه همین فصل به ارکان یک حکومت دموکراتیک اشاره شده که علاوه بر قوه قضاییه، قانونگذاری و نهاد اجرایی شامل رسانههای آزاد هم میشه. همونطوری که قبلاً گفتم اتحادیهها ابتدائاً در این ارکان جایگاهی نداشتند و در قانون اساسی از اونها نام برده نشده؛ اما به عنوان نیروی ضروری در حفظ تعادل بین قدرت جمعی، سرمایه در شرکت و مردم عادی به رسمیت شناخته شدهاند. به معنای دقیق کلمه اتحادیهها نهادهای مهمی در صیانت از چیزی هستند که قانون اساسی آمریکا در پاراگراف آغازینش از آن به عنوان دلایل ذاتی ایجاد حکومت یاد میکند یعنی ارتقا سطح رفاه عمومی...
ادامه دارد...