مریم عسگری پور
مریم عسگری پور
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

همیشه دوچرخه

پاییز سال 96 بود و پس از سال­ها کار مطالعاتی و پژوهشی برای تغییر محل کارم، به فکر کار اجرایی بودم. در مدت کوتاهی موقعیت‌های عالی برای انتخاب پیش رویم قرار گرفت. همزمان یکی از همکاران قدیمی و سخت کوش، مسئولیتی را در واحد توسعه حمل و نقل پاک پذیرفت. بخشی که رسالتش توسعه دوچرخه و پیاده به عنوان یک شیوه حمل و نقل است. یاد کودکی ­ام افتادم، زمانی که پس از فراگرفتن دوچرخه ­سواری از یکی از دوستانم بالاخره پدر را مجاب به خرید یک دوچرخه کردم. خوب به یاد دارم که به دنبال بهانه برای دوچرخه سواری، تمام خریدهای خانه را به عهده گرفته و دائم به دنبال بهانه ­های جدید می گشتم. سوار بر دوچرخه بودن، حسی شبیه خلبان هواپیما را در آن سن برایم داشت و البته هنوز هم دارد.

چند روزی گفتگوهای ذهنی شدیدی برای انتخاب داشتم. افزایش تقاضای سفر با این شیوه ­های حمل و نقل فعال(دوچرخه و پیاده)، با کاهش سرعت و ایجاد مسیرهای ویژه می­ توانست به افزایش ایمنی شهروندان و نجات آنها از زندگی بی تحرک، کمک کند. از طرفی امکان رفع بی­ عدالتی حاکم بر اجتماعی که حضور بانوان را سخت و محدود می­ کرد، باعث شد تا بالاخره تصمیم نهایی را بگیرم. تلفن را برداشتم و ب اگفتن برای «بخش ­تون نیرو نمی ­خواهید؟» به مکالمه­ ام ادامه دادم. از بهمن همان سال فعالیتم در توسعه پیاده و به خصوص دوچرخه آغاز شد. حدود 25 سال از آخرین باری که سوار بر دوچرخه بودم، می ­گذشت و محدودیت ­های دیکته شده در طول سال­ها تاثیر خود را گذاشته بودند. تصمیمم را گرفته بودم و نه برای خودم که برای تمام بانوان شهرم باید بر این حس ناعادلانه غلبه می ­کردم.

ازجمله اولین اقدامات انجام شده در ایجاد زیرساخت­های دوچرخه، احداث اولین مسیر ویژه دوچرخه خیابان کریمخان تهران پس از وقفه ­ای طولانی از آخرین تلاش ­های مدیریت شهری برای توسعه دوچرخه بود. برای تسهیل تردد شهروندان در این مسیر، 4 خانه دوچرخه نیز در طول مسیر جانمایی شد. بالاخره روز افتتاح مسیر و خانه ­ها فرارسید. 4 ماه از فعالیتم در زمینه توسعه دوچرخه می­ گذشت، اما هنوز فرصتی برای آشتی دوباره با دوچرخه، نیافته بودم. خوب به­ خاطر دارم روز 17 اردیبشهت 97 در مراسم افتتاح خانه­ ها و مسیر دوچرخه، خود را در میدان هفت­ تیر کنار خانه دوچرخه و دوچرخه­ هایش یافتم. مسئولین و تعدادی از دوچرخه ­سواران مردمی نیز حضور داشتند و قرار بود تا انتهای مسیر در تقاطع کارگر، رکاب بزنند. بالاخره دلم را به دریا زده و یک دوچرخه و کلاه از خانه دوچرخه امانت گرفتم. مشغول تنظیم ارتفاع صندلی و بررسی ترمز بودم و تا کلاه را تنظیم کردم، متوجه خرابی زنگ دوچرخه شدم اما فرصتی برای تعویض دوچرخه نبود. همه آماده حرکت بودند، صدای شمارش 3-2-1 به گوشم رسید و همه با سرعت مشغول رکاب زدن شدند. آخرین نفر هم رفت و من بالاخره شروع به رکاب زدن، کردم. سعی می کردم ضمن حفظ تعادل، سرعتم را بیشتر کنم آخر سالها از آخرین دوچرخه ­سواری ­ام می­ گذشت و من نگران از نرسیدن به گروه، نگران رفتار خودروسوارها، نگران نگاه ­های متعجب مردم، نگران نداشتن زنگ و خیلی نگرانی ­های دیگر به اولین تقاطع با خودروها رسیدم. دیدن وحشت خودروسوارها از مشاهده خانمی سوار بر دوچرخه و احتیاط ­شون برای عدم برخورد به من، از شدت نگرانی­ ام کاست. اما به میدان ولیعصر که رسیدم، حس ورود به تونل وحشت را داشتم. دقایقی با نگرانی ایستاده و به خودروهای سرگشته که با سرعت بالا حتی مجالی برای عبور عابران نمی ­دادند، نگریستم.

اما بالاخره به آخر راه رسیدم و سایر اعضای گروه که کنار خانه دوچرخه ایستاده بودند و مشغول گوش دادن به سخنان یکی از مسئولان بودند، پیوستم. وقتی با دوچرخه وارد شدم، دوچرخه­ سواران تشویقم کردند. حس خوبی بود، حسی به بزرگی غلبه بر سال­ها محدودیت خودم و سایر بانوانی که چون من سالهاست از دوچرخه فاصله گرفته ­اند. آن روز شروعی دوباره برای آشتی من با دوچرخه بود. شروعی که ادامه فعالیتم در این زمینه را معنادارتر کرده و خودم نیز مصمم ­تر شدم. از آن روز تا الان در تمام همایش ­ها و ماموریت­ هایم، با دوچرخه های شهری 3 دنده یا بی­ دنده و لباس فرم اداری با پارچه­ ای خشک و غیرمنعطف رکاب زدم تا نقش خود را در ترویج فرهنگ استفاده از دوچرخه به عنوان یک شیوه حمل و نقل پاک ایفا نمایم.

مطالعه و استفاده از تجربیات سایر کشورها، نوشتن و اطلاع­ رسانی برای توسعه دوچرخه، آشنایی و همراهی با گروه ­های مردمی دوچرخه سوار، همکاری در برگزاری همایش ­های مختلف و متعدد، نمایشگاه ­ها، کنفرانس، مقالات و ارائه های علمی، دستورالعمل­ ها و بسیاری اقدامات دیگر ازجمله تلاش­ هایی بود که در این راستا در کنار همکارانم به ثمر نشست. امروز که به گذشته می­ اندیشم علی رغم سختی ­هایی که در این راه متحمل شدم، از تصمیمم بسیار راضی و خوشنودم. تلاش ­های من در توسعه دوچرخه همچنان ادامه دارد و تا زمانی که امکان حیات در این کره خاکی را داشته باشم، ادامه خواهد داشت.

رکاب سفیددوچرخهپیاده
مسئولیت توسعه حمل ونقل عمومی و پاک در معاونت ترافیک منطقه ۱۲ تهران را به عهده دارم. کارشناس ارشد مهندسی ترافیک دارای ۱۸سال تجربه فعالیت در این حوزه و به نجات شهرها با توسعه حمل و نقل پاک، معتقدم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید