تو پیدا شدی تا
پایان روزهایم، در غمی زردتر و سردتر و خشکتر از جمعههای پاییزی باشد.
اما انتظار را
همچو همیشه
با ریشههایم در خاک خواهم گذراند.
تو پرواز کن.
اینجا با من،
منتظران بسیاری سر بر آوردهاند به آسمان،
گرچه همه زردیم و خاموش
ولی نور و روشنایی
هر روز ما را سلام میدهد.