about thoughts
about thoughts
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مغز نوشته های یک مغز مشوش

بعضی وقتا توی ذهنت گیر می افتی

هر چی دست و پا میزنی فقط بیشتر غرق میشی

نمیتونی راه خروجو پیدا کنی

در حالی که راه خروج رو به روته ولی این اقیانوس مثل یه مثلث برمودا اجازه خروج بهت نمیده و تو رو به سمت خودش میکشونه

بعضی وقتا بین دو راهی گیر می افتی

کاری که دوست داری و خستگی بیش از حد

من الان بین این دو راهی گیر کردم

نمیدونم کدومو انتخاب کنم

انگار جرئت انتخاب کردن ندارم و برای همین از خودم متنفر میشم

انتخاب کردن یه چیزیه که شجاعت میخاد

ینی من به اندازه کافی شجاع نیستم ؟

ینی نمیتونم خستگی رو انتخاب کنم ؟

نمیدونم

راه خروج من دارم میام

من بالاخره خارج میشه از این گرداب :)

خیلی دوست دارم به چیزی فکر کنم که نتوانم به آن فکر کنم ✍️?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید