
او سالها نزد استادان بزرگ خط و نگارگری آموخت و از ۱۳۸۳ تاکنون، با نمایشگاههای متعدد، جهان شخصی خود را گسترش داده است.
پرندگان «شاهو» مهمترین دستاورد این جهاناند؛ موجوداتی ساختهشده از درهمتنیدگی حروف، که نه اسطورهاند و نه روایتگو—بلکه سکوتِ انسان معاصر را تداعی میکنند.
شاهوها؛ وقتی امیرشاهرخ فریوسفی حروف را به پرنده تبدیل میکند
امیرشاهرخ فریوسفی، متولد ۱۳۴۴ تهران، در خانوادهای هنرمند بزرگ شد. راهش بعد از دبیرستان به انجمن خوشنویسان رسید؛ جایی که نزد استادانی چون کیخسرو خروش، محمدعلی گرجستانی و عباس رفیعی فراهانی، خط را بهعنوان یک «تن زنده» آموخت و در کنار محمدباقر آقامیری با نگارگری و تذهیب جان گرفت.
فریوسفی بعدها همان جانِ ظریفِ خط را وارد جهانی تازه کرد؛ جهانی که دیگر وابسته به معنا نبود، بلکه خودِ فرم حرف اول را میزد.
نخستین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۳۸۳ در خانه هنرمندان، آغاز دیدهشدن این جهان بود. از آن پس، آثارش در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی، راهی برای خود گشودند؛ راهی که به خلق پرندههایی رسید که نامشان «شاهو» است.
شاهوها از درهمتنیدگی حروف ساخته شدهاند—حروفی که دیگر معنا نمینویسند، بلکه پرواز میسازند. این پرندگان در ابتدا در مجموعهی «این پرنده در این قفس تنگ نمیخواند» دیده شدند؛ قفسهایی که استعارهای از تن انسان امروز بود: تنِ پُرحرف و خاموش.
در مجموعهی تازهتر، «نتی به نام سکوت»، قفس برداشته شده، اما هنوز صدایی شنیده نمیشود. شاهو آزاد است، اما آواز نمیخواند؛ سکوتی که بیشتر به آغاز موسیقی شبیه است تا پایان آن.
فریوسفی تنها خالق اثر نیست؛ سالها تدریس در هنرستان کمالالملک، معاونت هنرستان هنرهای تجسمی پسران و نایبرییسی انجمن نگارگری ایران، او را بدل به چهرهای اثرگذار در هنر معاصر کرده.
اما مهمتر از همه این است که در جهان او، سنت و هنر معاصر نه در تقابل، که در کنار هم مینشینند—مثل دو بال برای پرندهای که از دلِ حرف و آهن بیرون آمده است.
شاهوها روایت سکوتاند؛ روایت زیستن در جهانی پُرهیاهو، اما بیکلام. پرندههایی که حرف دارند ولی نمیزنند. شاید به همین دلیل است که دیدنشان، چیزی از حال و روز خودِ ما را به یاد میآورد.
🖋مریم محسنی
فگفتن، که برای پروازکردن ساخته میشوند.