خشم، نا امیدی، ترس .. احساس های متنوعی است که هر روز به نوعی از ابراز آن در کشورمان مواجه هستیم و آنچه از آمارها بر می آید ایران را در رتبه های تک رقمی خشم و غم قرار میدهد.[1]
خشونت های ریز و درشتی که گویا مکان نمی شناسد. از پستوی خانه مان تا سطوح کلان مدیریتی، از گفتگو با فرزندانمان ، طرد شدگی های اجتماعی و دسته بندی های ایدئولوژیک تا عدم کنشگری در فضاهای متفاوت اجتماع، همه ی اینها هر لحظه ما را به سمت ناامیدی و سرخوردگی سوق می دهد.
خشونت های پنهان و پیدا بسیارند، خود سوزی دختر آبی، سوخته شدن بانکها، تروریسم بین المللی و سقوط هواپیما.... گویا هر اتفاقی که در حال رخ دادن است قرار است بر چرخه بازتولید خشونت اثر بگذارد. این طور که مشخص است دیگر حذف، سرکوب و پاک کردن صورت مساله کارکرد خود را حتی به صورت موقت از دست داده است.
آن طور که پیداست، شمع را باید جای دیگری روشن کنیم.[2]
مارشال رزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت {زبان زندگی} دو سوال ر مطرح می کند. سوال اول اینکه چه عواملی ما را از ذات با محبتمان جدا میسازد و به سوی اعمال جبارانه سوق می دهد. سوال دوم اینکه چه چیزی به بعضی افراد چنان قدرتی می دهد که حتی تحت سخت ترین شرایط باز هم با ذات با محبتشان مرتبط باشند.
شاید اگر نور این شمع را در نحوه ی گفتگو و ارتباط هایمان در هر سطحی بتابانیم میتوانیم به تغییرو شروع مسیری برای گسترش اندیشه ی بدون خشونت امیدوار شویم.
آنچه در این نوشتار به دنبالش هستیم جریانی از خودمان و دیگران است که درآن امید بیشتری برای شنیدن و شنیده شدن باشد.
روز دوازدهم اکتبر(۱۰ مهر) سالروز تولد گاندی است. رهبر استقلال هند که در طول زندگی اش استفاده از هرنوع ترور و خشونت را برای رسیدن به مقصد رد میکرد. فلسفه ی بدون خشونت گاندی روی بسیاری از جنبش های مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز اثرگذار بوده است. در این راستا روز تولد گاندی به عنوان روز بین المللی نفی خشونت انتخاب شده است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به منظور ترویج فرهنگ صلح، تسامح ، تفاهم ونگرش بدون خشونت از دولت ها و نهادهای تحت پوشش این سازمان، همین طور سازمان های محلی ، غیر دولتی و افراد دعوت کرد این روز را به عنوان روز نفی خشونت گرامی بدارند و به ترویج فرهنگ نفی خشونت از طریق آموزش و ارتقای آگاهی عمومی کمک کنند.
این روز بهانه ای است تا بیاموزیم که هر روزمان روز نفی خشونت است، و با ارتباط با خودمان در هر لحظه، انفعال و تسلیم را رد کنیم و ضرورت تلاش را از طریق آموزش و ارتقای آگاهی عمومی تجربه کنیم.
بخش مهمی از ارتباط بدون خشونت تلاش برای شنیدن و شنیده شدن است. دو عبارت ابراز صادقانه و دریافت همدلانه از طرف مارشال رزنبرگ جوهر اصلی این الگو معرفی شده است. در سال ۲۰۰۸ مدرسین رسمی مرکز ارتباط بدون خشونت تلاش کردند تا بتوانند مهارت همدلی را بین دولتمردان آمریکا از طریق ارائه پیشنهادی گسترش دهند. در پی تلاش ها و عدم موفقیت در آن زمان به این فکر افتادندکه نه فقط برای دولتمردان بلکه برای ترویج مهارت های همدلی بین همه مردم گامهایی بردارند. یکی از این گامها می تواند انجام خدمات اجتماعی و عمومی باشد که هریک از ما در سرتاسر جهان می توانیم برای دیگری و خودمان انجام دهیم.
همدلی درک همراه با احترام از چیزی است که طرف مقابل ابراز میکند که نیازمند گوش دادن با تمام وجود است. گوش دادن با روح، محدود به هیچ کدام از توانایی های حواس پنج گانه یا ذهن نیست. لازم است همه حواس خود را خالی کنیم تا امکان گوش دادن با تمام وجود فراهم شود. دریافتی مستقیم از آنچه که مقابل شما اتفاق می افتد صورت میگیرد. دریافتی که هرگز نمیتوان با گوش شنید یا با ذهن فهمید. این شیوه از ارتباط زمانی امکان پذیر است که ما تمام پیش فرض ها و قضاوت ها را کنار بذاریم. همچون کودکی تازه متولد، بی آنکه قبلا بوده باشد و هرگز هم وجود نخواهد داشت و عکس العملی می طلبد که نمی توانید از قبل آماده کنید.
او از گذشته هیچ چیز نمی خواهد. او وجود، حضور و مسئولیت میخواهد. او شما را میطلبد. و این حضور به سادگی به دست می آید. سوال مهم اینکه چطور میشود بر سر میز مذاکره یا گفتگو نشست وقتی میزان و عمق رنج به حدی است که گویا هیچ چیز جز معجزه نمی تواند اثر بخش باشد. قابلیت نثار و توجه به فرد یا گروهی که رنج دیده اند بسیار کار مشکل و نادری است. این که بتوان به دیگران و خودمان زمان و فضایی برای ابراز خود و احساس درک شدن نثار کنیم کار راحتی نخواهد بود، اما شدنی است. خلق فضایی برای آموزش، بستری برای این شدن را میتواند فراهم سازد.
لنین پس از فاجعه ۱۹۱۴ به گوشه ای تنها در سوییس خزید و در آنجا مدتها با مطالعه منطق هگل[3]{آموخت و آموخت و آموخت} و ما نیز امروزه وقتی خودمان را زیر رگبار تصویرهایی میبینیم که رسانه ها از صحنه های خشونت بار ارائه میکنند باید همین کار را بکنیم.{ بیاموزیم بیاموزیم و بیاموزیم}
وآگاهی از این امر که میتواند جامعه ما را به سمت تغییر حرکت دهند و گفنگو را راهبردی بسازد برای ایجاد صلح و امنیت، همان تغییری که دوست داریم برای خودمان و سرزمین خودمان اتفاق بیافتد.
سال 98، سالی بود با خبرهایی نا خوشایند، که بیان هرکدام از آنها فقط یاد آور تلخی است که فراموشی هرکدامشان امری است با احتمال اندک، اما شاید ساختن تقاضاهایی با مبنای همدلی با یکدیگر، ابراز صادقانه و دریافت همدلانه برایمان مسیر مشترکی بسازد برای تغییر، ساختن و درنهایت میعاد با سرزمینی که آرزوهایمان را در آن تحقق یافته می بینیم، سرزمینی نه از جنس آینده و رویا، از جنس اکنون و حال ما.
فراموش نکنیم که تغییر، گفت و گو و درنهایت صلح و امنیت نیاز به آموزش مستمر دارند.
[1] موسسه گالوپ البته يكي از معتبرترين موسسات نظرسنجي در جهان است كه هر از چند گاهي نظرسنجي درباره وضعيت مردم جهان منتشر میكند و اينبار در گزارش سالانه ٢٠١٧ این موسسه از احساسات جهانی، مردم ایران بهعنوان عصبانیترین مردم جهان معرفی شدهاند. این گزارش با مطالعه از وضع ١٤٢ کشور جهان نتايج را اينطور منتشر كرده است كه مردم ایران با ٥٠درصد جمعیت عصبانی، عراق با ٤٩درصد و سودانجنوبی با ٤٧درصد، عصبانیترین کشورهای دنیا معرفی شدهاند
[2] تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز مولانا
ضرب المثل چیننی: به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی چراغی روشن کن
[3] خشونت ( پنج نگاه زیر چشمی ) . اسلاوی ژیژک . ترجمه علی رضا پاکنهاد .تهران . نشر نی . ۱۳۸۹