معمولا درس مطالعات اجتماعی برای دانش اموزان ، درس ساده ای محسوب میشود.
آن هم دانش آموزان دبستان.
آن هم دانش آموزان چهارم دبستان!
اما گاهی اتفاقاتی میافتد که درس اجتماعی هم سخت میشود.حتی سخت تر از درس ریاضی و علوم تجربی!
در ذهن مرور کنید که چه اتفاقاتی درس اجتماعی را سخت میکند؟پاسخ این سوال خیلی نیاز به فکر ندارد.
همه چیز به معلم بستگی دارد.این معلم است که درس سخت ریاضی را مثل هلو در گلو میکند و درس شیرین ساده اجتماعی را مثل زهر مار،تلخ و زننده میکند.
معلم اینقدر قدرت دارد تا کاری کند که بچه ها قبل از حضور در زنگ اجتماعی مثل بید بر خود بلرزند.ممکن است اولین پیشنهادی که در ذهن شما می اید این باشد که اولیا تماس بگیرند و اعتراض کنند.اما قدرت معلم بیش از این حرفا است.او قابلیتی دارد به نام لج کردن.یعنی تماس اولیا میتواند کار را خراب کند، که در مدرسه ما کرد.
اما مگر معلم چه کار کرده که بچه ها حاضر اند 5 زنگ ریاضی پشت سر هم بروند اما در کلاس اجتماعی حاضر نشوند؟
در ذهنتان معلمی که در دوران تحصیل از اون خوشتان نمی امد را در نظر بگیرید.
سخت گیر در امتحان،خشن و بد اخلاق،برخورد نامحترمانه،توضیحات نامفهوم ،تدریس به شیوه سخنرانی و عدم استفاده از شیوه های جذاب،ارایه تکالیف سخت،عدم درک شرایط روحی یک دانش آموزان،سرکوفت زدن به دانش آموزان ضعیف و...
نمیگویم که معلم اجتماعی کلاس چهارم دبستان ما همه ی این ویژگی هارا داشت،هرگز!اما اکثریت این ویژگی ها در وی مشهود بود!
بگذریم ...مقدمه طولانی شد...
باهمین اوضاع و احوالی که تعریف کردم به امتحان نوبت اول رسیدیم.شابد بگویید در مدارس ابتدایی دیگر امتحان منسوخ شده.
نه،هرگر !
امتحان ،امتحان است از قدیم بوده، حالا هم هست،در آینده هم خواهد بود.اما مقداری قرتی بازی اش درست شده.
قبلا نمره بیست هفده پانزده بود.الان شده خیلی خوب و خوب و متوسط...
در روز امتحان مطالعات اجتماعی ،استرس در صورت بچه های طفل معصوم موج میزد.مراقبت از یک کلاس بر عهده من بود.امتحان 4 صفحه بود با سوالاتی سخت.یک سوال خیلی عجیب داشت !نقشه در ایران در سوال امتحان داده شده بود با هفده جای خالی .جاهای خالی باید توسط بچه ها پر میشد.هر جای خالی مربوط به یک تمدن قدیمی؟کم کم صدای غر غر بچه بلند شد...بعضی شروع به گریه کردن.دلم سوخت.بعضی سوالات را از کتاب نگاه کردمو جوابشان را گفتم ،اما اوضاع خرابتر از رساندن چند سوال بود.هر چند بیشتر سوالات را از کتاب پیدا نکردم!
در حد توانم با آن ها کمک کردم.شاید به هر کس اندازه دو تا سه نمره.روز بعد نمره هارا از معلم اجتماعی پرسیدم.میانگین 13 بود.شاید بگوید: «تو که گفتی در دبستان دیگر نمره نداریم»بله نداریم.برای دانش آموزان نداریم.ولی معلم ها در دفتر خودشان نمره مینویسند.اما وقتی برگه را به بچه ها میدهند روی آن نوشته شده خیلی خوب یا خوب یا متوسط یا نیازمند تلاش بیشتر.ن
یازمند تلاش بیشتر یعنی همان افتضاح.
یعنی همان گند زدی.
یعنی همان نمره بیشتر بچه ها.
روز ها گذشت و گذشت تا به خرداد ماه رسیدیم و امتحان نوبت دوم اجتماعی. من ظهر عازم مشهد بودم.اما به همسرم گفتم صبح حتما باید به مدرسه بروم و مراقب امتحان اجتماعی بچه ها باشم.
همسرم گفت:چرا حتما باید بروی؟تو نباشی یک نفر دیگر را به عنوان مراقب میگذارند.
اما من برنامه ها در سر داشتم.
امتحان شروع شد.بعد از چند دقیقه معلم اجتماعی اومد.بچه ها سوال های متعدی داشتند و کمک میخواستند.اما معلم گفت :سوال ها ساده است کمک هم نداریم.
من زیر لب گفتم،داریم?
معلم اجتماعی که بیرون رفت درب کلاس را بستم و به بچه ها گفتم بدون سرو صدا اجازه دارید کتابتان را باز کنید.حتی میتوانید با دوستانتان مشورت کنید.فقط صدا بیرون نرود.
داشتم موضوع همکاری را به بچه ها اموزش میدادم!!!
یکی از دانش اموزان گفت:آقا چقدر تقلب در امتحان حال میدهد.
گفتم:اولین و اخرین بار است.طعم خوشش زیر زبانتان مزه نکند
دانش آموزی گفت :آقا اینکه گفتید یعنی چه...گفتم هیچی،تو فعلا از امتحان لذت ببر.
بعد از یکسال تحصیلی سخت بچه ها خوشحال و شاد از امتحان اجتماعی بیرون آمدندو
و من(ناظم دبستان)عازم مشهد شدم.