پدیده مهاجرت، عبارتاست از جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر به علل و عوامل مختلف. کوتاری[1] (2002)، مهاجرت را به حرکت یک فرد یا گروهی از افراد در امتداد مرزهای سیاسی از یک واحد جغرافیایی به واحدی دیگر برای اقامت دائم یا موقت در مکانی غیر از کشور مادر، تعریف میکند و آن را عاملی برای تغییر وضعیت فرد مهاجر کننده لحاظ میکند.
کریتز[2] (2007)، نیز، مهاجرت را تغییر مکان اقامت معمول فرد از یک کشور به کشور دیگر، تعریف میکند. و به عبارتی، هر گونه تغییر مکانی که منجر به اقامت فرد در یک دوره زمانی (حداقل یک سال) شود، به مهاجرت معروف است.
این پدیده که امروزه به معضلی برای کشورهای در حال توسعه تبدیل شده (به ویژه در سطح مهاجران نخبه)، ریشههای اجتماعی، روانشناختی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مختلفی داشته و درگونههای مختلف، بر اساس کارکردی متفاوت صورت میگیرد که البته از سطوحی چند وجهی نیز برخوردار است. برای نمونه، بر اساس نظریههای مهاجرتی، مدلهای جاذبه (عواملی که باعث جذب در منطقه مقصد میشود) و دافعه (عواملی که باعث دفع انسانها از محل اسکان خود میشود)، که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مطرح شده و از اصلیترین نظریات مربوط به مهاجرت محسوب میشود و نظریات بسیاری بر اساس آن پایهگذاری شده، در ارتباط با تأثیر عوامل مجذوب کننده و طردکننده مناطق در مهاجرت صحبت میکنند که این عوامل میتوانند تمام ریشههای پیش گفته (اعم از اقتصادی) را در بر گیرند که توسط اندیشمندان بسیاری مورد توجه قرار گرفته است (روانشتاین[3] (1885)). البته با وجود انتقادهایی که به این نظریات شده، این مباحث، همچنان از قدرت مانور بالایی برخوردار هستند.
کشور ایران نیز، به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه از پدیده مهاجرت در امان نبوده و افراد متعددی از این کشور، به دلایل پیش گفته به سمت کشورهای توسعه یافته سوق پیدا میکنند. این مهاجرتها که در سطوح بالایی، مربوط به جمعیت نخبه نیز میشود، (وثوقی، 1391 و علاءالدینی و دیگران، 1384)، وضعیت کشور را با مسائل پیش روی متعددی روبرو کرده و پژوهشگران و سیاستمداران را به بحث و بررسی در این زمینه، وا میدارد.
از این رو تحقیق حاضر بر آن است تا با رویکردی تحلیلی (با بهره گیری از نظریههای مطرح مهاجرتی) و با کمک مدل سازی ریاضی، به بحث و بررسی پیرامون تأثیر گذاری شاخصهای اثرگذار بر مهاجرت از کشور ایران (با تأکید بر شاخصهای اقتصادی) پرداخته و از این حیث، علاوه بر تطبیق وضعیت مهاجرت بین المللی در کشور ایران با نظریات مهاجرتی، رویکردی جدید در زمینه مهاجرت از کشور ایران را مطرح کند. بر این اساس، پرسش اصلی پیش روی تحقیق حاضر این است که، مهمترین عوامل اثر گذار بر مهاجرت از کشور ایران کدام عوامل هستند؟ با این رویکرد، سازماندهی تحقیق حاضر، به شرح زیر است:
بخش بعد، نظریات مربوط به علل مهاجرت از کشور را با رویکرد اقتصادی مطرح میکند و در این میان نظریات، کارکردگرایان، ساختارگرایان و توسعه گرایان را مطرح میکند؛ بخش سوم، روش شناسی تحقیق را مطرح میکند و با استفاده از شاخصهای اثرگذار در نظریه ها، مدل تحقیق را مطرح میکند؛ بخش چهارم به تخمین مدل و تجزیه و تحلیل دادهها میپردازد و نهایتاً در بخش آخر، به جمعبندی و نتیجهگیری تحقیق، پرداخته میشود.
1. نظریات مربوط به علل مهاجرت با رویکرد اقتصادی
1-1. نظریات مهاجرتی کارکرد گرایان
این نظریات به نقش دولتها و سیاستهای آنها در فرآیند مهاجرت اشاره میکند و مدلهای جاذبه- دافعه را در این ارتباط، مؤثر میداند. بر اساس این نظریات، هر گونه تغییری که در جوامع صورت میگیرد، در جهت رسیدن به تعادل است و مهاجرت نیز چنین تغییری محسوب میشود.
اساس نظریات مذکور، جامعه شناسانه است اما از آنجایی که اقتصاد از زیر شاخههای علوم اجتماعی محسوب میشود، شاخصهای اقتصادی نیز به نوعی از شاخصهای اجتماعی محسوب شده و در این راستا، انتظار میرود مهاجرت مردم از نواحی با درآمد پایین به نواحی با درآمد بالا، صورت گرفته و منجر به راه اندازی جریان سرمایه شود (دی هاس[4]، 2010).
نظریه مهاجرتی نئو کلاسیک ها، مشهورترین نظریه کارکردگرایانه اقتصادی است. این نظریه، پیامد مهاجرت را با تفاوتهای اقلیمی بیان میکند که به علت دیدگاههای فردی، عقلایی و حداکثر سازی درآمد و سود محقق میشود و همین عامل، منجر به تغییر مکان (مهاجرت)، از نواحی با درآمد پایین به نواحی با درآمد بالا میشود که در آن فرد بهره ور تر و دارای دستمزد بالاتر است. برای نمونه، تودارو و هریس[5] (1969) و تودارو[6] (1970)، مهاجرت روستا به شهر را با یک مدل درآمد انتظاری مطرح کردند که، این مدل قابلیت گسترش به مدلهای بزرگتر در سطح بین المللی را دارد.
1-2. نظریات تضاد: ساختار گرایی
برخی دیگر از نظریات مهاجرتی، نظریات نئوکلاسیکها را که مباحث عقلانی و هزینه- فایدهای را در مهاجرت وارد میکنند، رد میکنند. این اقتصاددانان جدید که مهاجرت را بر مبنای نیروی کار (NELM[7])، مطرح میکنند، فرض میکنند که پدیده مهاجرت در شرایط فقر و با ریسک بالا، صورت میگیرد و میتواند پاسخی برای غلبه بر پدیده شکست بازار محسوب شود (استارک، 1991 و استارک و بلوم، 1985 و تیلور، 1999)[8].
این نظریه، تلاش میکند تا مهاجرت را در غیاب پدیده دستمزد توضیح دهد (که در نظریه کارکردگرایی به شدت روی آن، مانور داده میشد). بر اساس اصول این نظریه، نابرابری درآمدی، محرومیتهای نسبی و امنیتهای اجتماعی در جوامع، علت اصلی مهاجرت ها، محسوب میشود (سکلدان، 2002 و استارک و تیلور، 1989)[9]. از این رو به نظر میرسد که، نظریات الهام گرفته از این نظریه برای کشورهای درحال توسعه و همچنین برای اشکال غیر کارگری مانند بحثهای مهاجرتی پناهندگان، مفید باشد (دی هاس، 2010 و لیندلی، 2007)[10]. در حالی که، بسیاری این نظریه را یک فرم اصلاح شده، نظریه نئوکلاسیک میدانند اما برخی نیز معتقدند که این نظریه، یک نظریه تضاد ساختاری تاریخی است که بر گرفته از نظریات مارکسیست بوده و به انتقاد نئوکلاسیکها پرداخته، نه تکمیل نظریات مهاجرتی.
1-3. پر کردن شکافهای توسعهای (نظریات توسعه گرا)
ضعف نظریات مربوط به نیروی کار، نظریات مهاجرتی دیگری را مطرح کرد که به صورت کلی، عوامل اقتصادی تأثیرگذار در نظریات تضاد در کشور مبدأ مانند ساختار بازار کار، نابرابریهای درآمدی، امنیت اجتماعی و ... را به شیوه مطرح شده در نظریات پیش گفته، نادیده میگیرد و بیشتر روی رابطه میان مهاجرت و فرآیندهای توسعه صحبت میکند (دی هاس (2009) و هاتون و ویلیامسون (1998) و ماسی (1991))[11].
برای نمونه، بخشی از نظریهپردازان این حیطه، ایده هایی را مطرح میکنند در این باب که، توسعه کشورهای مبدأ، منجر به کاهش مهاجرت بینالمللی از این کشورها میشود که به نوعی توضیح دهنده نظریات "جاذبه - دافعه" و مدلهای جاذبه است که توضیح دهنده رابطه معکوس میان سطوح مطلق و نسبی توسعه و میزان مهاجرتهای بین المللی است؛ در مقابل، گروهی دیگر از نظریه پردازان این گروه، توسعه بیشتر را از عوامل مهاجرت بالاتر میدانند. چرا که منجر به افزایش مهاجرتهای بینالمللی به مناطق توسعه یافتهتر شده که با بهبود شرایط مهارتی و آموزشی مهاجران همراه است و در صورت بازگشت این مهاجران، منجر به جهش اقتصادی در کشور مبدأ میشود (دی هاس، 2009). (برای نمونه مهاجرینی که تنها به منظور تحصیل و یا آموزشهای تخصصی در کشورهای توسعه یافته به این کشورها مهاجرت میکنند و پس از اتمام دوره تحصیلی به کشور خود باز میگیردند). دی هاس، در نظریه توسعه خود در این باب، به ارتباط میان مهاجرت و توسعه جوامع پرداخته و بیان میکند که ارتباط این دو مقوله، نه خطی است و نه معکوس بلکه این ارتباط، از طریق معکوس منحنیهای J و U، نشان داده میشود. یعنی، در ابتدای روند توسعه، مهاجرت زیاد میشود و پس از این که به نقطه اشباع رسید، روند نزولی را طی میکند، به عبارتی پس از این مرحله، افزایش توسعه، موجب کاهش مهاجرت خواهد شد (دی هاس، 2010).
مهاجرتهای یاد شده، به منظور پر کردن شکافهای ساختاری میان کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته، انجام میشود و بر اساس، نظریه مذکور شکاف میان وضعیت توسعه یافتگی کشورها را پر میکند.
1-4- تعیین کنندههای اقتصادی و غیر اقتصادی
نظریات پیش گفته، مشخصاً بر روی تأثیر عوامل اقتصادی بر مهاجرتهای بین المللی صحبت میکنند و این عوامل را از مشخصههای اصلی در اینگونه مهاجرت ها، بیان میکنند. اما واقعیت این است که عوامل اقتصادی، تنها فاکتورهای تأثیرگذار در مهاجرتهای بین المللی نمی باشند و در کنار آنها، فاکتورهای سیاسی، اجتماعی، محیطی و ... نیز در مهاجرتهای بین المللی، مؤثر می باشند.
2- آمار و اطلاعات و روش تحقیق
این مطالعه دادههای مربوط به دوره زمانی 2010 – 1980 را که از شاخصهای مربوط به بانک جهانی و شاخصهای توسعه جهانی (World Development Indicators (WDI))، استخراج شده، مورد بررسی قرار میدهد. همچنین، روش کتابخانهای به منظور بررسی ادبیات موضوع و روش الگوی خود توضیح برداری با وقفههای گسترده (ARDL) به منظور برآورد مدل تحقیق، مورد استفاده قرار میگیرد.
به علاوه، به منظور برآورد مناسبتر مدل، مدل به صورت لگاریتمیک مطرح شده و از تمامی متغیرهای مدل، لگاریتم گرفته میشود.
2-1- متغیرهای مدل
متغیر وابسته در این مدل، متغیر لگاریتم مهاجرت است که با LIM نشان داده میشود. این متغیر، توسط "سرمایه مهاجرت بین المللی به عنوان درصدی از کل جمعیت"[12]، نشان داده میشود. در این متغیر، سرمایه مهاجرتی به عنوان تعداد افراد متولد شده در کشوری غیر از کشوری که در آن زندگی میکنند (در این مطالعه کشور ایران)، مطرح میشود.
درآمد سرانه، از متغیرهای مستقل مورد استفاده در تحقیق است که از شاخصهای اصلی مربوط به نظریات کارکردگرایان محسوب میشود. در این مطالعه، این متغیر توسط LGDP، نشان داده میشود.
نرخ بیکاری از شاخصهای مستقل دیگر مورد استفاده است که با نماد LUN، نشان داده میشود.
2-1-1- سایر متغیرها
همان طور که در مباحث مربوط به ادبیات موضوع مطرح شد، به غیر از شاخصهای اقتصادی، تعداد زیاد دیگری از شاخصهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، محیطی و ...، در میزان مهاجرت افراد از کشورها تأثیر می گذارند. از این رو ما در این تحقیق به منظور مطرح کردن شاخصهای مذکور با همدیگر، شاخص حکمرانی خوب[13]، را که از دیدگاه بانک جهانی، شاخصهای مشروعیت دولت، پاسخگویی دولت، شایستگی دولت، احترام به حقوق بشر و رعایت قانون را در بر میگیرد، به عنوان شاخص مورد نظر در تحقیق مطرح می کنیم.
ویژگیهای هشتگانه پاسخگویی، شفافیت، مسئولیت پذیری، جامعیت و برابری، رضایت و توافق جمعی، تبعیت از قوانین و مقررات و کارایی و اثربخشی را پوشش داده (EPAD,2003 و UNESCAP,2003) و از دیدگاه دیگر، شاخصهای مشارکت شهروندان، دولت محوری، توسعه اجتماعی و مدیریت اقتصادی را در بر میگیرد (هاتر و شاه، 2000)[14].
این شاخص به عنوان یکی از شاخصهای مناسب مربوط به توسعه، در این تحقیق مطرح میشود که، در تحقیق حاضر با نماد G، نشان داده شده و به منظور اندازهگیری آن از میانگین شاخصهای موجود مذکور در آمار بانک جهانی استفاده شده است.
2-2- مدل مورد استفاده
بر اساس مباحث مطرح شده، مدل مورد استفاده در تحقیق حاضر، به شرح زیر است:
LIMt = f (LGDPt , LUNt, Gt) (1)
با لگاریتم گیری از مدل شماره 1، مدل شماره 2، به شکل زیر مطرح میشود:
log IMt = β0 + β1 log GDPt + β2 log UNt + β3 log Gt + ξ i,t. (2)
2-2- 1- تخمین مدل
به منظور تخمین مناسب مدل با استفاده از روش الگوی خود توضیح برداری با وقفههای گسترده (ARDL)، ابتدا به بررسی مانایی این مدل با استفاده از آزمون دیکی – فولر و نرم افزار Eviews، پرداخته می شود (نتایج مربوط به این آزمون در جدول 1، مشاهده میشود).
بر اساس آمار جدول 1، مشاهده میشود، که برخی از متغیرهای مدل در سطح مانا بوده و برخی نیز با یک بار تفاضلگیری مانا میشوند، لذا استفاده از روش تخمین ARDL و نرمافزار میکروفیت[15] برای تخمین مدل، بلا مانع است.
منبع: محاسبات تحقیق
الف: تخمین مدل با استفاده از ARDLمدل پویا (کوتاهمدت)
به منظور برآورد مدل با استفاده از الگوی ARDL، ابتدا با تعیین وقفه بهینه متغیرها بر اساس معیار شوارتز- بیزین، مدل پویا (کوتاه مدت) تخمین زده میشود (جدول شماره 2). سپس به تخمین مدل بلند مدت می پردازیم. وقفه بهینه متغیرها بر اساس معیار مذکور، بهصورت ARDL(1,0,1,1,0,1) میباشد.
منبع: محاسبات تحقیق
نتایج مدل بیانگر آن است که یک درصد افزایش در، متغیر مهاجرت از کشور ایران در دوره گذشته، بیکاری دوره گذشته و بیکاری دوره جاری به ترتیب باعث افزایش 102/0، 045/0، 21/0درصدی مهاجرت از کشور ایران در سال جاری میشود و این عامل، ناشی از اثر مثبت و تأثیرگذار متغیرهای مذکور در میزان مهاجرت از کشور ایران در دوره زمانی کوتاه مدت میشود.
همچنین، یک درصد افزایش در تولید ناخالص داخلی دوره گذشته، تولید ناخالص داخلی دوره جاری و شاخص تجمیعی توسعه یافتگی (متغیر حکمرانی خوب)، به ترتیب باعث کاهش 08/0، 19/0 و 02/0 درصدی مهاجرت از کشور ایران در سال جاری میشود و این عامل، ناشی از اثر منفی متغیرهای مذکور در میزان مهاجرت از کشور ایران میشود.
آمار جدول (2) به خوبی نشان میدهد که، متغیر نرخ بیکاری با ضریب 21/0 ، بیشترین تأثیر را بر میزان مهاجرت از کشور ایران، طی دوره زمانی کوتاه مدت دارد. در این دوره، همچنین آمار مربوط به بیکاری دوره قبل نیز، تأثیر قابل توجهی در میزان مهاجرت داشته است.
به علاوه، ضرایب منفی و معنیدار مربوط به تأثیر متغیر تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی دوره قبل بر مهاجرت از کشور ایران، اثرگذاری بالای شاخصهای مطرح شده اقتصادی در میزان مهاجرت را نشان میدهد.
ضریب بالای R2 (89/0)، دلیلی بر قدرت توضیحدهندگی مدل است و نشان میدهد که متغیرهای توضیحی 89 درصد از تغییرات متغیر وابسته را توضیح میدهند. همچنین متناسب بودن ضریب دوربین واتسن (68/1)، نشانهای از عدم خود همبستگی در متغیرهای مدل است.
آماره F، نیز دلیلی برای معنیداری کل رگرسیون است و فرضیه صفر مبنی بر صفر بودن همه ضرایب الگو را رد میکند.
ب: برآورد مدل بلندمدت
پس از تخمین معادله کوتاه مدت ابتدا باید از وجود رابطه بلندمدت اطمینان حاصل نمود. جهت بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بلندمدت ازآزمون همگرایی روش بنرجی، دولادو و مستر[16](1992) استفاده میگردد به این صورت که در این روش اگر مجموع ضرایب متغیر وابسته کوچکتر از یک باشد، رابطه کوتاه مدت بین متغیرهای مدل به سمت تعادل بلندمدت حرکت خواهد نمود. بنابراین فرضیه صفر در این آزمون به صورت زیر خواهد بود:
(3)
همان طور که مشاهده میشود در صورتی که فرضیه صفر قابل رد نباشد، نمیتوان وجود رابطه بلندمدت را تایید نمود. اما اگر فرضیه صفر به نفع فرضیه مقابل قابل رد باشد، میتوان وجود رابطه بلندمدت را پذیرفت. آماره آزمون این فرضیه به صورت زیر قابل محاسبه است؛
(6)
مقایسه آماره محاسباتی (4/5) با کمیت بحرانی این آزمون در سطح 95% درصد (20/5) جدول بنرجی و همکاران (1992)، فرضیه وجود رابطه بلندمدت (وجود همجمعی) بین متغیرهای مدل را تأیید میکند. لذا تخمین ضرایب بلندمدت مدل در جدول 3 بدین صورت ارائه میشود:
منبع: محاسبات تحقیق
در بلندمدت همه متغیرها در سطح 95% معنیدار هستند. نتایج نشان میدهند که همه متغیرها علامت مطابق با تئوری داشتهاند و دارای روابطی منطبق با مدل کوتاه مدت می باشند.
3. جمعبندی و نتیجه گیری
تحقیق حاضر به بررسی عوامل اقتصادی مؤثر بر مهاجرت از کشور ایران با استفاده از روش الگوی خود توضیح برداری با وقفههای گسترده (ARDL)، طی دوره زمانی 1980 تا 2010، میپردازد. به این منظور، با رویکردی تحلیلی و با بهرهگیری از تئوریهای مربوط به مهاجرت، فاکتورهای مذکور را مورد واکاوی قرار میدهد نتایج حاصل از تحقیق به شرح زیر است:
الف) در بررسی عوامل اثرگذار در مهاجرت از کشور ایران، عوامل تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص داخلی دوره قبل، بیکاری، بیکاری دوره قبل و شاخص حکمرانی خوب، از عوامل تأثیرگذار در کوتاه مدت و عوامل اصلی تولید ناخالص داخلی، بیکاری و حکمرانی خوب، از شاخصهای بلندمدت تأثیرگذار بر میزان مهاجرت از کشور ایران، محسوب میشوند.
ب) در میان متغیرهای اثر گذار بر میزان مهاجرت، متغیر بیکاری بیشترین تأثیر را بر این متغیر چه در کوتاه و چه در بلندمدت از خود برجای گذاشته است به صورتیکه، کشش بلندمدت میزان بیکاری در کشور ایران به میزان مهاجرت از این کشور، 0.3 میباشد که اثر مثبت افزایش بیکاری را روی افزایش مهاجرت از کشور ایران، نشان میدهد. بعبارتی، ضریب این متغیر نشان میدهد که بیکاری در کشور ایران از فاکتورهای اصلی اقتصادی اثرگذار در مهاجرت از این کشور، محسوب میشود.
کشش بلندمدت تولید ناخالص داخلی و شاخص حکمرانی خوب نسبت به میزان مهاجرت از کشور ایران، به ترتیب برابر 22/0- و 08/0- است که اثر منفی افزایش تولید ناخالص داخلی و حکوت داری خوب را روی افزایش مهاجرت از کشور ایران، نشان میدهد. ضریب این دو متغیر به خوبی گویای این مفهوم است که هر چقدر تولید ناخالص داخلی و وضعیت خکوت داری کشور ایران بهتر شود، به علت بهبود وضعیت رفاهی، میزان مهاجرت از کشور، کاهش خواهد یافت.
بر اساس نظریات مهاجرتی مطرح شده، کارکردگرایان مهاجرت را از نواحی با درآمد پایین به نواحی با درآمد بالا می دانند و بعبارتی علت اصلی مهاجرت را ضعف درآمد می دانند. ساختارگرایان، نابرابری درآمدی، محرومیتهای نسبی و امنیتهای اجتماعی را از علل اصلی مهاجرت مطرح میکنند و توسعه گرایان، شاخصهای توسعهای را از علل اصلی مهاجرت مطرح میکنند. بنابراین و بر اساس مدل تخمین زده شده و تأثیر متغیرهای تولید ناخالص داخلی، بیکاری و شاخص حکمرانی خوب (شاخص توسعه یافتگی) بر مهاجرت از کشور ایران، مهاجرت از این کشور با هر سه نظریه مربوط به کارکردگرایان، ساختارگرایان و توسعه گرایان همخوانی دارد.