کدام دیوار؟
نه! نه! اشتباه نکنید. این متن راجع به دیوارهای مهربانی نیست. بلکه راجع به دیواری است که بسیاری از ما یک نسخهاش را ممکن است در جیب یا کیفمان همیشه همراه داشته باشیم. بله، میخواهم راجع به وبسایت/ نرمافزاری به نام دیوار صحبت کنم. این متن قرار است همینقدر صریح و تا حدی سریع نکاتی را راجع به گزارش سالانهی دیوار و رفتار مصرفکننده و چند چیز دیگر مطرح کند، بیپروا، بیپرده و گاهی حتی گزنده.
کمی بحث جدی
وبسایت / نرمافزار دیوار چندی پیش گزارشی مفصل از عملکرد خود در سال ۱۳۹۹ ارایه کرد. گزارشی که شاید بتوان در رابطه با قسمتهای مختلف آن چندین صفحه تحلیل نوشت. اما آنچه من در این یادداشت سعی دارم به آن بپردازم بیشتر شبیه به یک طرح بحث اجمالی پیرامون سه محور زیر میتواند باشد:
- اقبال به دیوار از کجاست و چه چیزی را به ما میگوید؟
- بررسی گزارش دیوار چه چیزی راجع به جامعه به ما میتواند بگوید؟
- آنچه در دو محور قبلی ذکر شد، بیانگر چه وضعیت گستردهتری است؟
اقبال به دیوار از کجاست؟
اقتصاد در زمینهای همچون کشور ما (با جزیرههای بحران همیشگی)، یک اقتصاد واسطهای است.[۱] از خلال تجارب سالیان ما (به عنوان افراد صاحب دارایی خُرد برای خرید و فروش)، متأسفانه متوجه شدهایم که بدون واسطه گویا چیزی از پیش نمیرود. حذف واسطه تا جای ممکن در یک ساختار سنتی زمانی به صورت تعامل چهره به چهره و در شرایطی جدیدتر – که امکان آن تعامل عملاً با سبک زندگی جدید وجود ندارد- از طریق شیوههای نوینی همچون وبسایتها امکانپذیر شده است. وبسایتها/ نرمافزارها یا هر شکلی از بسترهای جدید که خودشان اگرچه در قامت واسطه عمل میکنند اما این واسطهگری سود انباشتهاش را به طور مستقیم از صاحبان دارایی دریافت نمیکند.[۲] همین امر، ضمن در دسترس بودن هرچه بر بستر اینترنت قرار میگیرد در تمام ساعات شبانه روز، موجب میشود تا ما دیگر احساس نکنیم که تابع واسطهها هستیم، بلکه این واسطه است که تابع ماست. به عبارت بهتر میان ما و خریدار/ فروشندهمان واسطهای وجود دارد که عامدانه رد پای خودش را هرچه بیشتر و بیشتر محو کرده است. وجود دارد، خدمات میدهد، اما نمیبینیمش. چیزی شبیه به فیلمهایی که در آن به یکباره فردی به هر دلیل غیب میشود اما حضور دارد و به طور هدفمند اجسامی را جابهجا میکند تا به هدفش برسد. این هدف مشخصاً هم نفع شخصی است هم نفع کاربر. دقیقاً مانند شخصیتِ غیب شده در فیلم: باید کاری کند که محو بودنش به رسمیت شناخته شود. البته همین محو بودن همیشه سطحی از رمز و راز را برایش باقی میگذارد، مانند اینکه کاربر عادی سر در نمیآورد که اگر خدمات این پلتفرم برای او رایگان است، پس پولشان را از کجا میآورند؟
درست است که دیوار رسالت خودش را حذف واسطهها میداند، اما گزاف است اگر فکر کنیم که خودش نوعی واسطه در دنیای جدید نیست. شاید آنچه اقبال به این شیوه از واسطهگری را بیشتر میکند همین باشد که شیوههای کسب درآمد در بستر اینترنت لزوماً برای کاربر یک پلتفرم هزینهی گزاف در پی ندارد. حتی ممکن است اگر گسترشدهندهی یک وبسایت یا نرمافزار ساز و کار کسب درآمدش را برای کاربرانش توضیح دهد، آنها چندان هم سر در نیاورند. علیالحساب ما زمانمان را خرج میکینم، آگهی بیشتر میبینیم و البته شاید خرید بیشتری هم بکنیم. در این میان بازدید بیشتر درآمد بیشتری به جیب واسطه سرازیر میکند. این دقیقاً اقتصاد خدمات است!
گزارش دیوار چه چیزی به ما میگوید؟
پیش از هرچیز باید از خودمان بپرسیم که گزارش دیوار به طور مشخص برای کدام مخاطب نوشته شده است؟ سوالم ناظر بر این نیست که آیا این یک گزارش درونسازمانیست یا خیر! جوابش کاملاً مشخص است: خیر. اما باید بپرسیم این گزارشد دقیقاً جامعهی هدفش کیست؟ کاربران دیوار یا یک نگاه متخصص؟ به طور دقیق این گزارش یک گزارش با تمرکز بر نیازهای کاربران (در مقام آگهیدهندگان و مشتریان بالقوه) است. اگرچه غالباً چنین گزارشهایی برای نگاه انتقادی عرضه نمیشوند اما نظر به این گزارش به طور مشخص از منظر نقادانه چیزهایی را به ما میگوید (در رابطه با جامعه و البته در رابطه با خود سازوکار دیوار) که شاید خالی از لطف نباشد. از آنجا که گزارش در دسترس اما مفصل است، به ذکر نمونههایی در مقام مشت نمونهی خروار بسنده میکنم.
رو دیوارت چی داری؟
احتمالاً بسیاری از ما به دیوار سرکی کشیده باشیم. تجربهی ما هم شاید مطابق با همانطوری باشد که گزارش[۳] نشان میدهد: بیشترین تعداد آگهیهایی که دیدهایم مربوط به خانه و ماشین و وسایل منزل بوده است! بله. عجیب هم نیست. دو مورد اول دقیقاً همانهایی هستند که بیشترین میزان واسطهگری را برایشان شاهدیم و غیر از کسی را هم پیدا نمیکنیم که دست کم از حداقلهایی از لوازم منزل بینیاز باشد. چیزی که در میان آگهیهای روی دیوار بتوانیم متناسب با نیازمان پیدایش کنیم اما با گشتن در بازار هرگز نتوانیم به دستش بیاوریم. و البته، در مقام فروشنده بتوانیم ظرفی که گوشهی کمد مانده را به امید اینکه کسی ببیند و نیازش برطرف شود آگهی کنیم، بلکه فروش برود.
پرسههای مجازی در زمانه ای که قیمت هیچ کش و پیمانی ندارد!
ترازوهای قدیمی را یادتان هست؟ با آن وزن میکشیدند که برحسب هر مقدار وزنهای چه مقدار پول بدهید. در نبود ساز و کار کنترلی در یک اقتصاد پر فراز و نشیب، قیمتها عمدتاً بازهی مشخصی ندارند. این شاید یکی از ویژگیهای خوب اما در عین حال خطرناک پلتفرمهایی نظیر دیوار باشد: تعیین قیمت. در وضعیتی که کنترلی روی بازار نیست، یک همدستی نانوشته میان صاحبان سرمایههای خُرد میتواند جهشی در قیمت ایجاد کند. استدلالی که موجب شد مدتی از درج قیمت در پلتفرمهای مشابه جلوگیری شود.[۴] اما این تیغ دو لبه یک سویهی خیلی خوب هم دارد. وضعیتی که تقریباً بسیاری از کاربران حتی اگر خریدشان را از طریق این زمینه انجام ندهند، اما با مراجعه به آن کسب اطلاع میکنند: محدودهی قیمت. بله. همچنان عدهی زیادی وجود دارند که ترجیح میدهند با رجوع فیزیکی به بازار خرید کنند. اما دیوار بستری شده تا با از نظر گذراندن آگهیهایی مشابه با آنچه مد نظرشان است مشمول چه محدودهای از قیمت میشود. سپس به قول معروف نبض بازار دستشان میآید. میروند و خریدشان را میکنند. این پرسههای مجازی جای همان در هر دکان رفتن و قیمت پرسیدن را گرفته است. آنچه هم در گزارش به آن اشاره شده هم ممکن است بسیاری از ما دیده باشیم، ابزارهایی است که روزآمد میشوند برای بهبود این تجربه. ابزارهایی که البته دیگر رایگان نیستند!
پاندمی برای هرکس آب نداشت...
کسب و کارهای مجازی که توانستند هوشمندی به خرج دهند، از خلال همهگیری کرونا روزهای نسبتاً بهتری را از سالهای قبلشان تجربه کردند. این وضعیت هم شامل کسب و کارهای کوچکی مثل صفحههای اینستاگرامی میشود و هم شامل ساختاری بزرگ و نسبتاً پیچیده مثل دیوار. برای جایی مثل دیوار، حضور مردم در خانه، قیمتگذاری سیال، امکان خرید و فروش کالای دست دوم در کنار افت امکانات و توان اقتصادی در میان مردم -که تمایل به خرید و فروش ارزانتر و حذف واسطهها و البته فروش برخی مایملک را زیادتر میکرد- اقبال بیشتری را به هم زد. همچنان که در گزارش مذکور بیان شده است که سال کرونا ۴۲٪ افزایش بازدید را برای این بستر مبادلهي آنلاین به همراه داشته است. هوشمندی دیوار اما در آن است که حتی در نسخهی وبسایتش هم برای تلفن همراه مناسبسازی شده است. نتیجتاْ همچنان که اعلام شده، وقتی غالب کاربران در زمان فراغتشان به این بستر آنلاین سر میزنند، پس به طور مشخص دستگاهی که با آن وصل شدهاند موبایلهایشان است. دسترسی بهتر یعنی مصرف بیشتر زمان و متعاقبش یعنی کلیکهای بیشتر و امکان خرید! تجربهی بالا و پایین کردن و البته خرید مطلوب یعنی کاربر باز هم به شما سر میزند. درست مانند یک فضای عمومی که اگر ماندن در آن لذتبخش باشد عابر باز هم به آنجا باز خواهد گشت. این در حالیست که کاربری که خسته از در خانه ماندن و فشارهای روزمرهی متداول این روزها است احتمالاً در پی جایی برای مصرف زمانش هم هست... جایی که به او حسی از واقعیت هم بدهد... تجربهی خرید آنلاین به گواه بسیاری از متخصصان از همین سنخ است.
تغییر در نیازها
عدد و رقمها با ما حرف میزنند. مجموعهی دیوار سعی کرده تا بخشی از آنچه این اعداد به ما میگویند را برایمان بازگو کند. اما این تمام ماجرا نیست. اگر به مجموعهی بیشتری کلماتی که در دیوار جستجو شده و بیشترین اقلامی که مورد خرید و فروش قرار گرفته است نگاهی بیندازیم، به لیستی از اقلام ارزشمند و سرمایهای برمیخوریم. لیستی که بعضی از آنها در طی تغییرات اقتصادی جدید شاید جزو تازهواردین به لیست سرمایهها شده باشند، مانند خودرو! یا حتی دوچرخه. بله! دوچرخه. کافیست این روزها بخواهید دوچرخه بخرید تا قدر دوچرخهی قدیمی پدربزرگهایتان ته انباری را بدانید. احتمالاً بسیاری از افراد با همین منطق قدر پیکانهایشان را دانستند و پیکان به خودی خود تبدیل به یکی از پدیدههای خرید و فروش دیوار شد. یکی از وجوه ممیزهی بسترهایی نظیر دیوار دقیقاْ همین است: اینکه به ما نشان میدهد که در جامعه چه چیزی دارد میگذرد. همین جامعهای که رو آورده به پیکان خریدن و ۷۰٪ خرید و فروش خودروهایش مربوط به خودروهای زیر ۱۵۰ میلیون تومان است[۵]، بالاترین بازدیدش از یک ماشین چند میلیاردی است. یعنی ما وقتی دنبال نیازهایمان میگردیم آرزوهای خیلی فراتر از نیازمان هم داریم. ممکن است بگوییم چه اشکالی دارد ماشین ۴۰ میلیونی سوار شویم اما دلمان ماشین ۴ میلیاردی بخواهد؟ مطلقاً هیچ ایرادی ندارد، جز اینکه به ما یادآوری میکند که آنچه در این جامعه از خلال عدم دسترسی برابر به رفاه اجتماعی اهمیت یافته، جولان سرمایه است. آگهیدهندهی آن پورشهای که بیشترین تعداد بازدید را میان آگهیهای دیوار داشته است بیان کرده که عدهای برایش پیام میدادهاند که چهطور ثروتمند شده!؟
آگهیها دیگر چه چیزی به ما میگویند؟
پراکندگی آگهیها میان شهرها و در تهران – و دست بالای شهرهای بزرگ، مرکاز استانها و به طور مشخص تهران در آگهیدادن- میتواند حاکی از آن باشد که پیوند خوردن فرد با صورتهای نوین زندگی در شهرهای بزرگتر، نیاز به جایگزینی و تبادل را -حتی در صورت عدم فرسودگی و نیاز به تعویض- در زندگی این بخش از شهرنشینان ما بیشتر کرده است. از طرفی باید بررسی کنیم که آیا میزان دسترسی در همهجا یکسان و برابر است؟ مسألهی دسترسی به بسترها فقط و فقط با پوششدهی آنتن اینترنت سر و کار ندارد. مسألهی درآمد سرانه و مباحثی نظیر میزان اشتغال و امکان درامد و تعداد نفرات شاغل در خانواده و مواردی دیگر نیز میتواند میزان دسترسی افراد در مناطق مختلف را تعیین کند. از طرفی به نظر میرسد که پراکندگی چنین بستری از مبادله میتواند میل به مصرف و جا افتادن زندگی مصرفی در همهجای کشور را به خوبی نشان دهد. به ویژه که بیشترین رشد این روزها در شهرهای کوچک رخ داده. گویی کرونا تغییر سبک زندگی به سمت مصرف را سرعت بخشیده باشد.
تهران! تهران!
اینکه وقتی یک ساختار سازمانی عمدهی مخاطبانش از یک گروه خاص باشند، در گزارشاتش نیز به آنها به طور ویژه بپردازد چیز عجیبی نیست. شاید از این نظر بتوان تکرار شدن بی حد و حصر واژهی تهران در گزارش سال ۱۳۹۹ دیوار را تاب آورد. اما همین موضوع از دیگر سو میتواند یک مسألهی مهم را به همهی ما یادآوری کند: مسألهی مرکز – پیرامون. پرداختن تئوریک به این مسأله نه جایش اینجاست و نه در حوصلهی متن است، اما اشاره به آن شاید مخاطب جستجوگر را به خواندن و تفکر وا دارد. بله! این تأکید مشخص و متقدم بر تهران مسبوق به سابقه است. تهران که پایتخت هم هست و عملاً مرکز فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و همهچیز -اگر نه حتی در مواردی بهواقع، که لااقل در بازنمایی- محسوب میشود، محق پنداشته میشود که پیش و بیش از هر توضیح دیگری مورد توضیح قرار بگیرد. بله، تهران بیشترین آگهیها را به خود اختصاص میدهد و میشود که به دلایلش هم پرداخت: به عنوان بزرگترین کلانشهر ایران با سبک زندگی خاص و نوینی که دارد، مرکز تجمیع و تقسیم بخش بزرگی از سرمایه و محل تصمیمگیری است. محل رفت و آمد و محل رجوع است. تهران اگرنه از نظر جغرافیای که از نظر اهمیت در مرکز توجه قرار دارد و تمام ایران نسبت به آن در پیرامون است. تسلط و اثر این شهر بر سایر نقاط کشور گاهی خارج از تصور است و گاهی حجم مبادلاتش قابل تخمین نیست. به گواه گزارش میتوان گفت که در حالی که دو منطقهی بالای شهر تهران -۲ و ۵- آنقدر آگهی فروش آپارتمان داشتهاند که تنها شهرهایی که از این دو منطقه نرخ بالاتری داشتهاند کرج و مشهد بوده! گاهی بالاترین میزان رشد آگهیها هم به همین شهر تعلق پیدا میکند. اینقدر تفاوت وضعیت آماری میان تهران با بقیهی کشور معنادار است که در گزارش مجبور میشوند جدا به ان اشاره کنند! و البته که پیشتر ذکر کردنش تنها به آن بر میگردد که مهمتر است و مرکز است.
اما تهران در عین تمام این حرفها میتواند آیینهای اغراق شده از وضعیت تمام ایران هم باشد. آمارهایش حکایت از شکاف طبقاتی بسیار عمیق دارد. در حالی که بالای شهرش بیشترین رشد آگهیهای فروش را دارد، پایین شهرش بیشترین تمایل به اجاره و شهرکهای اقماریاش توی بورس!
رد پای بحران آب!!!
شاید از خودمان بپرسیم بحران آب کجا و آگهی دیوار کجا؟ شاید فکر کنیم دستگاههای مربوط به تصفیهی آب و جز آن منظور نویسنده است. یا هر چیز دیگر. اما پاسخ را باید در آگهی های فروش زمین در استانهای شمالی دید. بحران آب و مسألهی خشکسالی و آب و هوا به اذعان گزارشهای متعدد باعث گسیل تدریجی جمعیت از قسمت مرکزی ایران به سمت شمال ایران شده است. اگرچه این وضعیت مهاجرتی شرایطی نیست که بحرانی شده باشد اما رد پایش را میتوان با تشدید بحران آب و مسألهی فرونشستها که در دو سال گذشته به طور ویژه رخ داده است در میان آگهیهای فروش زمین در استانهای سردسیر، پرباران و نوار جنوبی دریای خزر مشاهده کرد. بله، بازار به خوبی سیگنال میل به جا به جایی جمعیت را دریافت کرده است. میلی که در کنار میل رو به تزاید به نمایش ثروت -که در استانهای شمالی میتواند خودش را در هیأت ویلاسازی و ویلاداری- نمایش دهد، آهنگی خطرناک است که فرداها صبح صدایش بلند می شود.
در یک نگاه کلی، دیوار به ما چه چیزی را مینمایاند؟
باید پیش از هرچیز از خودمان بپرسیم که در حین چرخش مالی ناشی از تبادلات در بستر مجازی، چه چیزی تولید میشود؟ چه کاری انجام میشود؟ و نهایتاً چه ارزشی بر آنچه مبادله میشود افزوده میشود؟ باید از خودمان بپرسیم که جایگاه نیروی کار در این سازمان دقیقاً کجاست؟ آن هم زمانی که در کل یک گزارش افزون بر ۱۵۰ صفحهای دو بار به نیروی کار اشاره شده است. یک بار در توضیح ترکیب و تعدادشان و بار دیگر در توضیح اینکه بر اثر پاندمی دورکار شدهاند. ما در این گزارش چیزی از فرآیندهای کاری در دیوار نمیدانیم. ما حتی وقتی در رابطه با اقدام ارزشمند دیوار در کمکگرفتن از فعالان زن در گروه کار بدون آزار برای اتخاذ تمهیدات برای جلوگیری از قلدری مجازی علیه کاربران زن این پلتفرم اطلاعات دریافت میکنیم، چیزی راجع به اینکه آیا این مجموعه از فعالان ارزشمند این مجموعه در راستای برگزاری دوره برای کارمندانش برای جلوگیری از وقوع رخداد آزار درونسازمانی هم استفاده کرده است؟ یا وقتی از کمک محیطبانان میخوانیم، نمیدانیم که چقدر خود مجموعه به رعایت درونسازمانی در قبال محیط زیست پایبند است! بله، شاید بدبینانه به نظر برسد اما انتظار میرود که در یک گزارش کامل، همهی اینها وجود داشته باشد. همهی اینهایی که یک مجموعه ی سرمایهدارانه از آنها غافل میماند چون به دنبال چشم خریدار است نه چشم نقاد.
سخن آخر: یک دیوار همیشگی
بسیاری از ما تا پیش از شکلگیری و جا افتادن وبسایتها و نرمافزارهای خرید و فروش و مبادلهی آنلاین، استفادهمان از اینترنت به کارهای تخصصی، رد و بدل کردن پیام و یا حتی هیچ محدود میشد. امروز اما کمتر کسی از ما هست که این شیوه از مبادله را نشناسد و حتی اگر خودش کاربر آن نیست اما با آن آشنایی ضمنی نداشته باشد. حتی ممکن است تعداد زیادی از ما پیش از این سطحی از این مبادلات را در فضای حقیقی یا مجازی میان خودمان برقرار میکردیم. نمونهاش آنهایی که در گروههای دوستیشان در شبکههای اجتماعی، عکسی از وسایلی که دیگر نیاز نداشتند را میگذاشتند و زیرش مینوشتند: «بچهها من اینو دیگه نمیخوام، خیلی هم کار نکرده. کسی نمیخوادش؟ ارزون میدما». یا کسانی که اگر خانه، ماشین، مبل یا حتی لباسی داشتند که میخواستند بفروشند، گوشی تلفنشان را برمیداشتند و به دوست و آشنا و همسایه خبر میدادند. خیلی قبلتر آدمها وقتی همدیگر را در کوچه و خیابان میدیدند این سنخ از ارتباط را برقرار میکردند و به یکدیگر اطلاع میدادند که خودم یا حتی فلانکس آن چیزی را که تو به آن نیاز داری دارم / دارد. این نحوهی مبادله اگرچه در کنار بازار شاید نقشش نادیده گرفته میشد اما به طور مشخص سهم بسزایی در رد و بدل شدن پول کمتر و راه افتادن کار افراد از خلال تعامل اجتماعی داشت.
امروزه اینترنت تبدیل به بخشی لاینفک از زندگی ما شده است. تا حدی که بسیاری از ما حتی به یاد نمیآوریم که زندگیهایمان پیش از آن چه شکلی بوده است. اینترنت به خودی خود تبدیل به یک نظام اجتماعی-تکنولوژیک مهم و تأثیرگذار شده است که هم قوامش را از زندگی ما میگیرد و همزمان به زندگی ما شکل میدهد. شکلگیری پلتفرمهایی شبیه به دیوار که در عین سادگی، کار راه بینداز و کاربردی هم هستند[۶] به طور مشخص هم برآمده از نیازهای زندگی روزمرهی ما و هم شکل دهندهی سبک جدیدی از عادات و حتی نیازها در ما هستند. اگر به شکلگیری ایدهی پلتفرمهای مبادلهی کالا فکر کنیم، متوجه میشویم که گویا همیشه این دیوار وجود داشته است، اما اینترنت بستری برای رنگ و لعاب بهتر، نگاه بیشتر ما به آن و البته ایجاد این نیاز در ما شده است که شاید باید چند قاب عکس هم روی آن نصب کنیم.
بر کسی پوشیده نیست که بسترهای آنلاین -بسته به اینکه چه خدماتی به ما ارائه کنند- در کل زندگی ما را سهولت بخشیدهاند. ما حتی نمیتوانیم زندگیمان پیش از بسیاری از این خدمات را به یاد بیاوریم. زنجیرهی بیانتهای نیازهای انسانی به این بسترها شکل میدهد و از آنها تأثیر میپذیرد. شاید بد نباشد که گاهی از خودمان بپرسیم در میانهی این تأثیر و تأثر کجاها باید بایستیم و تأمل کنیم. این یادداشت تلاشی برای چنین تأملی بود.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پانویسها:
[۱] این گزاره البته که برای هیچ یک از ما یک کشف جدید یا خبری تکاندهنده نیست!
[۲] یا به عبارت بهتر، صاحبان دارایی متوجه فرآیند واسطهگری و چگونگی کسب درآمد آن حلقهی واسط مگر در شرایط خاص -مثلا گزینههای نردبان یا فوری در دیوار- نیستند.
[۳] از اینجا به بعد هر بار از گزارش سخن گفتم منظورم همان گزارش معهود دیوار در رابطه با عملکرد سال ۱۳۹۹ است.
[۴] البته که آن زمان بند کار جای دیگر به آب رفته بود.
[۵] اگر این اواخر سری به بازار خودرو زده باشید میدانید که این قیمت یعنی متوسط کارکرده یا زیر متوسط.
[۶] به این دقت داشته باشید که این متن را یک کارشناس طراحی وبسایت نمینویسد، یک کاربر از منظر کاربرد عمومی مینویسد.