کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی نوشتهی محمدرضا صدر که نشر چشمه منتشر کرده است را از فایل صوتی که رادیو گوشه تهیه کرده است شنیدم.
اولین کتابی که از حمیدرضا صدر خواندم، تو در قاهره خواهی مرد بود. زاویه نگاه و لحن روایتش را بسیار دوست داشتم.
کتاب بعدی که سراغش رفتم روزی روزگاری فوتبال بود. فکر کردم چون قلم حمیدرضا صدر را دوست دارم این کتاب هم برایم جذاب خواهد بود؛ اما نبود. نیمهکاره رهایش کردم. آن روزها نه از فوتبال سر در میآوردم، نه علاقه ای به آن داشتم و نه میدانشتم حمیدرضا صدر منتقد فوتبالی هم هست.
درموردش هیچچیز نمیدانستم. فقط میدانستم نویسندهی خاصی است.
دوخطی معرفی کتاب صوتی از قیطریه تا اورنج کانتی را در طاقچه خواندم و قصه برایم جالب شد.
گویندگی رضا کیانیان و فاطمه معتمد آریا هم مزید بر علت شد که فایل را بخرم.
این یکی را تا انتها گوش دادم. ماجرای ابتلای حمیدرضا صدر به سرطان و مبارزهاش با او، تلاشها، ناامیدیها، اتفاقاتی که انتظارش را ندارید، روزمرگیها، احساسات و عواطف و نگرانیها جذاب و تاثیرگذار بیان شدهاند.
طی روایت گاها اتفاقاتی میافتد که خواننده امروز از نتیجهی آن اطلاع دارد و این اتفاقات عمدتا ناراحت کنندهترین اما موثرترین بخشهای روایت برای مخاطب است.
قلم حمیدرضا صدر با وجود شرایط سخت بیماری همچنان بینظیر است اما داستان کتاب چندان غریب و بعید نیست. مواجههی ترسناک آدمی با مرگ و بیان احظه به لحظهی احساساتی که تجربه کرده است و از این حیث بینظیر است.
این یادداشت را برای چالش کتابخوانی طاقچه در دی ماه ۱۴۰۲ نوشتهام. امیدوارم با خواندن آن وقتتان را تلف نکرده باشید.