مریم کامکار
مریم کامکار
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

آلن کارلسن ابله نیست، دیوانه است


 عکس از اینترنت گرفته شده است.
عکس از اینترنت گرفته شده است.

رمان، طنز، ماجراهای تاریخی از پیرمردی که آدم خیال می‌کند در اولین روز تولد صد­ساله شدن به سرش میزند که عمر کوتاه باقی­مانده را با دیوانگی و خوش­گذرانی طی کند اما هرچه بیشتر درباره ­ی گذشته ­اش می‌خواند،­ می‌فهمد که این مرد مجنون بوده و فقط دوره­ ی کوتاهی از زندگی­ اش را در حصار قوانین سفت‌وسخت خانه ­ی سالمندان شهری در سوئد، معمولی زندگی کرده است.

پدر آلن کارلسن به دلیل مبارزات هنجارشکنانه و طرد شدن از سوی خانواده کشورش را رها می‌کند و در جریان انقلابی ضد کمونیست در خارج مداخله می­کند و چند سال بعد خبر مرگش را برای مادر آلن که از او متنفر است می­ آورند. مادرش هم چند سال بعد آلن را ترک می­کند و او بچه ­ی بازیگوش و کنجکاو و پرخاشگری می­شود که به دلیل سابقه­ ی ژنتیکی دیوانگی و استعداد خاصی که در ساخت تله­­ ی انفجاری دارد کسی نزدیکش نمی‌رود. همسایه­ ای که دو بار جنین گاوش را به خاطر آزمایش‌های خانگی آلن از دست داده بود در اولین و آخرین باری که تصمیم گرفت به او اعتراض کند، سرنوشت خودش را به آخر خط و زندگی آلن را به دیوانه­ خانه و عقیم­ شدن زیردست دکتری که او را موش آزمایشگاهی می­دید، کشاند.

این استعداد آلن در هم­نشینی با یک دیوانه ­تر از خودش منجر به کشف فرمول بمب اتم می­شود و همین فرمول و دیوانگی ­های متعدد آلن او را هم­نشین چرچیل، استالین، ژنرال فرانکو، یوری بوریسویچ، مارشال بریا، هری ترومن و بسیاری دیگر از سران جنگ جهانی می­کند و از کشورهای مختلفی مثل چین و ایران و کره­ی شمالی و جنوبی و غیره سر درمی‌آورد و حتی دوباره به سوئد برمی­گردد اما به‌جای تشکیل یک زندگی آرام دوباره از کشور خارج می­­شود و بمب اتم را به آمریکا و شوروی و کار خودش را به اردوگاه اجباری گولاگ در شمال روسیه می­­رساند و آنجا را آتش می­زند و فرار می­کند.

سوای جنبه ­ی سرگرمی و طنز داستان، دیوانگی آلن و دردسرخواهی و شخصیت بی­ حس و بی­ عقلی که در بیشمار قتل ناخواسته دخالت داشته ولی بابت هیچکدام ناراحت نیست چون اصلا ماجرا را جدی نگرفته و فقط در قله­ ی هر خطر به این فکر می­کند که از این ماجرا هم جان سالم به در خواهد برد، حالا هرطور که باشد، فرار از گولاگ و آتش زدن آن باشد یا با عزت و احترام و پول فراوان راهی کشورش شدن، جالب است و تا حدی رایج. نویسنده در آخرین جمله ­ی کتاب ثابت می­کند آلن هیچ‌وقت آدم عاقلی نبوده و نخواهد بود. زنده ماندن را موفقیت می داند ولی زبان بستن برای جلوگیری از گرفتاری را لازم نمیبیند و اشتباهاتش و عواقل آن ها را شکست نمیشمارد و همه ی این ها از بلاهت نیست از جنون است. آلن ابله نیست مثل شوهر سابق همسرش. او دیوانه است. به عواقب کارش آگاه است و از آن دست نمی کشد. تجربه کرده و عبرت گرفته است و نمیخواهد از آن بهره ببرد و دوباره تکرارش میکند.

خواندن سرگذشت این مجنون جانیِ نسبتاً قابل تبرعه را به همه ­ی کسانی که نمی­دانند رخدادهای عجیب و غریب سیاسی و نظامی در دنیا چطور اتفاق می­افتند پیشنهاد می­کنم.

این یادداشت را برای چالش کتابخوانی طاقچه در آذرماه سال 1401 نوشته ام، امیدوارم از خواندن آن لذت برده باشید.

https://virgool.io/d/j19boq7knk1c/%C2%AB%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%B5%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D9%87%D8%A7%D8%B2%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%B1%D9%87%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%B4%D8%AF%C2%BB%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF
https://taaghche.com/book/7240


چالش کتابخوانی طاقچهچالش کتابخوانی طاقچه 1401پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شدیوناس یوناسنشادی حامدی
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی/که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید