مریم کامکار
مریم کامکار
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

من حق دارم نگران موقعیت اجتماعی ام باشم

اگر نگرانی راجع به حرف و نظر اطرافیان باعث می شود خودتان را سرزنش کنید حتما سراغ این کتاب بروید.

این اولین بار است که به آخرین صفحه­ ی یک کتاب نرسیدم اما ترجیح دادم برای آن یادداشت بنویسم؛ به این دلیل که درگیر مسئله ­ای هستم که موضوع کتاب است و جرعه جرعه خواندن آن برایم آسان­تر است و بالتبع زمان بیشتری نیاز دارد اما میل به حرف زدن درباره اش آنقدر در من وجود دارد که میخواهم یکبار از وسط گود مسئله و یکبار بعد از خواندن کتاب، اگر از گود جان سالم به در بردم، برای این کتاب یادداشت بنویسم. با خواندن اضطراب موقعیت آلن دو باتن که سید حسن رضوی آن را ترجمه و در نشر میلکان به چاپ رسانده است، حس کردم برای شروع به خواندن هر کتابی خیلی دیر رسیدم ولی باید به همین بالاخره رسیدنم راضی باشم. اضطراب موقعیت را اگر قبل ترها خوانده بودم نیمه ی دهه ی اول تا نیمه ی دهه ی دوم زندگی ام را که اکنون است در آرامش بیشتری سپری می کردم. برای ترس از بیکاری و تنبل و بیهوده شمرده شدن توسط اطرافیانم خودم را سرزنش و مجبور به انجام کارهایی که دوستشان نداشتم و ندارم نمی کردم و شاید امروز مثل فیلسوف های مردم گریزی که آلن دو باتن در کتابش مثال می زند، یک منزوی تنها ولی آرام و با نشاط بودم؛ البته شاید...

کتاب اضطراب موقعیت نوشته‌ی آلن دو باتن را تا جایی که خواندم، حدود دو سوم آن را، درباره‌ ی فشار اجتماعی نظریه‌ها و افکار عمومی بر روی سبک زندگی آدم ‌ها است که در بخش ‌های مختلف کتاب، یک به یک داستان‌هایی که در این زمینه ایجاد و در زندگی اجتماعی جاری شده است روایت و اثرات مثبت و منفی آن‌ها را از حیث موضوعات اقتصادی و کاری و فرهنگی بررسی و بیان می‌کند و استرس‌ها و فشارهای فکری و روانی حاصل از آن را با دقت به مخاطب نشان می دهد. لحن و شیوه‌ی آلن دوباتن در این کتاب از آثار دیگرش خیلی متمایز نیست اما مثل همیشه ساده، بدیهی و ممتنع از ادبیات عجیب و غریب و پیچیده است. به روایت تایمز « استعداد ذاتی آلن دو باتن این است که ما را وادار کند بیندیشیم چگونه زندگی می‌کنیم و چگونه می توانیم چیزها را تغییر دهیم. » بدون آن که شیوه و راه حل پیچیده‌ای مطرح کند و فقط با جا به جا کردن زاویه ی دید ما نسبت به زندگی. از آن‌جا که کتاب را هنوز تمام نکردم بیش از این به مرور آن نمی‌پردازم و در ادامه به برشی از قسمت‌های ابتدایی کتاب بسنده میکنم:

« بیان و نشان دادن اضطراب ممکن است از نظر اجتماعی بی مبالاتی تلقی شود مثل اعتراف به حسادت که حسی مرتبط با همین اضطراب است در نتیجه شواهد این درگیری درونی روشن نیست و معمولا محدود میشود به نگاه خیره ای حاصل از ذهن مشغول، لبخندی شکننده، یا مکثی بیش از حد طولانی بعد از شنیدن خبر موفقیت دیگران. اگر جایگاه ما روی نردبان موضوع چنین نگرانی است به این سبب است که تصویر ما از خود بسیار وابسته به تصویر دیگران از ماست.»

این یادداشت را برای چالش کتابخوانی طاقچه در اردیبهشت ماه 1402 نوشتم. اگرچه کمی عجولانه نوشته شده است امیدوارم وقتتان را تلف نکرده باشد (:

https://virgool.io/p/rfhuaonjfglh/%C2%AB%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA%C2%BB%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF
https://taaghche.com/book/37472
آلن دوباتنچالش کتابخوانی طاقچهاضطراب موقعیت
عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی/که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید