وقتی شروع به خواندن کتاب وابی سابی کردم، ابتدای شلوغترین دورهی کاری امسالم بود. از یک طرف پروژهی مهمی دستم بود که ویرایش اساسی خورد و هشتاد درصد وقت روزمرهام را میگرفت و از طرف دیگر به خاطر همان پروژه مدت زیادی به کارهای خانهام نرسیده بودم و شبیه به یک خوابگاه دانشجویی در شبهای امتحانی شده بود و مجبور بودم برای بیرون آمدن از آن اوضاع و راست و ریس کردن خانه برای مهمانیهای پیش رو خانه تکانی کنم و همچنین بقیهی برنامههای روزهای عادی زندگیم را هم حفظ کنم و خب خیلی سخت بود. یکی از همین برنامهها خواندن کتاب بود. صبح که بیدار میشدم و حال نداشتم از تخت بیرون بروم، گوشیام را دست میگرفتم و طاقچه را باز میکردم و ده یازده صفحه از epub وابی سابی را میخواندم. چند روز اول به خاطر فرار از فکر پروژه و کارای خانه و لذت ماندن در تخت خواب گرم این کار را انجام میدادم اما بعد از اتمام مقدمه و گذر از معانی لغت نامه ای واژهها و ورود به مباحث فرهنگی ژاپن و مفهوم وابی سابی واقعاً علاقهمند شدم و حتی بخشهایی که بث کمپتن از زندگی مینیمالیستی و پیاده کردن مفهوم وابی سابی در دکوراسیون خانه و محیط زندگی ساده، دلخواه و آرامشبخش صحبت کرده بود رو در روند خانه تکانی و چیدمان اتاق هایم به کار بردم.
اول کتاب نویسنده به صورت کلی از مفهوم وابی سابی در فرهنگ ژاپن و بدیهی و بیتعریف بودن آن بین مردم میگوید و ذهن خواننده رو برای صبر در درک این عبارت آماده میکند. بعد در بخشهای مختلف از اهمیت و فواید وابی سابی در دنیای مدرن امروز با اشاره به مینیمالیسم، تک واژهی وابی و و مفهوم سادگی و زیبایی، لزوم ارتباط با طبیعت برای ایجاد آرامش بر اساس این متد، پذیرش نقصها و بازنگری عنوانِ شکست، به کار گیری وابی سابی در روابط اجتماعی و حتی کاری و تغییر و تعیین مسیر شغلی با این سبک زندگی و مفهوم تک واژهی سابی و لذت بردن از گذر زمان و کهنگی اشیاء و آدمها صحبت میکند و تأکید زیادی برای تجربهی فردی این سبک زندگی دارد. در بخش آخر هم نکاتی برای بازدید از ژاپن ارائه میدهد و آدرس اماکن و سایتها و مجلاتی که در کتاب از آن ها صحبت کرده را در یک لیست جامع می آورد تا دسترسی راحتتری به مخاطبانش بدهد. از سبک روایت کتاب خیلی راحت میتوان به شیفتگی کمپتن نسبت به ژاپن، فرهنگ، زیست بوم و مردمش پی برد اما برای من که خودم یک آسیایی هستم و کشورم آداب و فرهنگی بسیار غنی دارد مفهوم وابی سابی چیز عجیب غریب و دور از ذهنی نبود اما بسیار دلنشین بود؛ هرچند در ادبیات ما یا واژهی خاصی برای این سبک زندگی وجود ندارد یا من با آن آشنا نیستم.
برش هایی از کتاب:
« وابی سابی ما را دعوت میکند با چشمان و قلبی باز به استقبال زیبایی برویم. ... ما گنجینه های توجهمان را به راحتی از دست دادیم و با این کار خودمان را از مواهبی محروم کردیم که هنوز در اطرافمان وجود دارند. ... ما لحظات ارزشمند زندگی را مختل میکنیم تا عکس بگیریم و آن را در شبکه های اجتماعی قرار دهیم و سپس یک ساعت منتظر بنشینیم و ببینیم مورد تحسین چه کسانی قرار گرفته ایم، کسانی که حتی آنها را نمیشناسیم.»
این کتاب را از روی ترجمهی فرزانه حاجخلیلی خواندم و یادداشت فوق را برای چالش کتابخوانی طاقچه در بهمنماه 1401 نوشتم. امیدوارم به کارتان بیاید (: