مطمئنا شما هم بارها کلمه مینیمال را شنیده اید.آیا تاکنون اندیشیده اید که مینیمالیسم چیست؟ مفاهیم مینیمال در کدام حوزه ها بیشتر کاربرد دارد؟ مقابل هنر مینی مال کدام است؟
مینیمالیسم چیست؟
سادهگرایی، مینیمالیسم (Minimalism) یا هنر کمینه گرایی یک مکتب هنری است؛ اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان، روشهای ساده و خالی از پیچیدگی فلسفی یا شبه فلسفی بنیان گذاشته است. هنر ABC، هنر خشک و سرد، هنر طرد کننده سازه های اولیه و هنر اصیل از جمله رایج ترین عناوین به کار رفته برای این هنر بودند؛ سر انجام به مینیمالیسم بسنده شد. این اصطلاح نخستین بار توسط ریچارد ولیام فیلیسوف هنر انگلیسی در 1965 به کار رفت.
هنر مینیمال حاصل ایده های هنرمندارن روس است؛ هنرمندانی که ساختار گرا بودند و به اشکال هندسی و خلاصه نمایی علاقه و گرایش داشتند؛ مانند اثر «سفید روی سفید» از مالویچ. در دهه 1950 و 60 تجربه هنرمندان روسی بر هنرمندان اروپا و آمریکا اثر گذاشت. مینیمالیسم در ایالات متحده به سرعت تبدیل به یک جنبش هنری تازه شد که بیشتر با خلق آثار سه بعدی همراه بود. مینیمالیسم را عموما جنبشی در مخالف با اکسپرسیونیسم انتزاعی می دانند، جنبشی که بر هنر دهه 50 حکمفرما بود.
مینیمالیسم در شکلهای مختلفی از طراحی و هنر استفاده میشود. مینیمالیست ها بر این باورند که با زدودن حضور فریبنده ترکیب بندی و کاربرد موارد ساده که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند، میتوان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت.
آثار هنرمندان مینیمالیست گاه کاملاً تصادفی پدید میآمد و گاه زاده ی شکل های هندسی ساده و مکرر بود. سادهگرایی نمونهای از ایجاز و سادگی را در خود دارد و بیانگر سخن رابرت براونینگ است: "Less is more" "کمتر غنیتر است". این جمله که خود شالوده ی مدرنیسم است، بیان می دارد که مینی مالیسم در مدرنیسم ریشه دارد. هنر مینیمال اغلب به عنوان عکس العملی در برابر اکسپرسیونیسم انتزاعی تفسیر می شود که پلی به سمت پست مدرن می زند.
این هنر را عموما جنبشی در مخالفت با اکسپرسیونیسم انتزاعی می دانند؛ جنبشی که بر هنر دهه ۵۰ حکمفرما بود. نقاشان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی می خواستند تجربیات احساسی خود را مستقیما از طریق روش هایی که در همان لحظه خلق اثر به ذهنشان می رسید مانند تکان های سریع و شدید قلمو یا قطره های از رنگ که بر بوم می چکاندند، ابراز کنند. این کار ضمیر ناخود آگاه نقاش را در اثر خلق شده سهیم می کرد. آنها به ناخودآگاه انسان اجازه می دادند که در خلق اثر شرکت کند و آن را مهم ترین انگیزه و قدرت می دانستند.
در سوی دیگر طرفداران این هنر بیش از اینکه به احساسات شخصی و بیان آن ها علاقه مند باشند، نگاهشان به یک روش منطقی و مفاهیم فیزیک عمومی مانند تصاعد های ریاضی و جاذبه بود. مینیمالیست ها خط های راست و طراحی های صنعتی بسیار استفاده می کردند و استفاده از هنرشان را برای محصولات تجاری ممنوع کرده بودند. شاید بتوان گفت که هنر مینیمال دو ویژگی عمده دارد؛ استفاده از قوانین فیزیک در خلق آثار و استفاده از استعاره ها و نشانه ها. با تکیه بر هیمن اصل آنها روی سطوح بسیار بزرگ کار خود را عرضه می کردند.
مینیمالیسم آخرین جریان عمده ی مدرنیست ها است. همه ی آنچه بعد از آن آمده را پست مدرنیسم می دانند.
در معماری و کلا در طراحی ها ، مینیمالیسم تحت تاثیر معماران و هنرمندان ژاپنی بود، چرا که این نوع نگرش به طراحی کاملا با نوع دیدگاه سنتی مردم ژاپن جور در می آید.
فلسفه؛ آنچه می بینید؛ همان چیزیست که می بینید.
زمانی که صحبت از فلسفه در موضوعی مطرح می شود،معمولا نوعی پیچیدگی و ابهام در ذهن افراد در رابطه با آن موضوع نقش می بندد. البته نمی تواندگفت که معنای فلسفه پیچیدگی و ابهام است.ولی به هر حال این ذهنیتی است که به افراد در مواجه با واژه هایی از این دست القا می شود.
مینیمالیسم یک مکتب هنری خالی از پیچیدگی های فلسفی ویا شبه فلسفی است. ویژگی این هنر که موجب شده چنین برداشتی از فلسفه ی آن به وجود آید، استفاده از المان های اصلی و ضروری و حذف سایر چیزهایی است که ممکن است بار تجملاتی داشته باشد.
Minimalism در فلسفه معتقد است که معدود نیازهای انسانی برای زندگی کافی است.
مینیمالیسم در هنرهای تجسمی
مینیمالیسم در مجسمهسازی از ایالات متحده آمریکا شروع شد. پژوهشهای پیروان این جنبش شامل انواع ساختارهای مُدولی، فضایی، شبکهای و جفتکاری بود که هدفش توضیح مجدد مسایلی چون فضا، فرم، مقیاس و محدوده بود؛ و در نتیجه هرگونه بیانگری و توهم بصری را نفی میکرد.
آنها روشی خردگرایانه را در ترکیببندی به کار میبردند: مجموعههای منظم سادهای از واحدهای همانند و جابهجا شونده بر اساس ریاضی که قابلیت بسط و توسعه دارند.
همانطور که گفتیم کمینه گرایی در ایالات متحده به سرعت تبدیل به یک جنبش هنری تازه شد که بیشتر با خلق آثار سه بعدی (به جای دو بعدی) همراه بود. آثار حجمی ریچارد سرا باعث بحث های فراوان شد. جریان اصلی جنبش کمینه گرایی آمریکایی را میتوان در آثار تونی اسمیت، دانالد جاد، کارل آندره، دان فلاوین، رابرت موریس، سول لوویت، جان مک کراکن مشاهده کرد.
مینیمالیسم در ادبیات
مینیمالیسم در ادبیات بر پایه فشردگی و ایجاز بیش از حد محتوای اثر بنا شده است. مینیمالیست ها در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش میروند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و کوتاه ترین شکل، باقی بماند. به همین دلیل کم حرفی از بارزترین ویژگی های این آثار است.
کمینهگرایی در ادبیات، سبک یا اصلی ادبی است که بر پایه فشردگی و ایجاز بیش از حد محتوای اثر بنا شدهاست. مینیمالیستها در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش میروند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و کوتاهترین شکل، باقی بماند. به همین دلیل کم حرفی از مشخصترین ویژگیهای این آثار است.
کمینهگرایی ادبیات داستانی را با بیانهای زیادی از جمله «کوتاه نویسی» و «داستانِ کوتاهِ کوتاه» خواندهاند. کوتاهنویسی مینیمالیستها نظر بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرد، آنها نظر موافقی با اینگونه داستانها نداشتند. زیرا به عقیده آنها مینی مالیستها بیش از حد شاخ و برگ عناصر داستان را میزنند و لطف و روح داستان از بین میرود. منتقدان، کمینهگرایی را با نامهایی مانند «واقعگرایی سوپرمارکتی»، «آدامس بادکنکی شیک» و «سادهگرایی پپسیکولایی» خواندند.
از مهمترین نویسندگان این سبک میتوان به ریموند کارور اشاره کرد.
داستان Minimalism روایتی رئالیستی از زندگی روزمرە و وقایع دم دستی است؛ اما تأثیر نهایی داستان بر خوانندە اغلب فراتر از این است. در داستانهای مینیمال بیشتر درهم ریختگی و بی معنایی مبادلات انسانی به خوانندە نشان دادە میشود و او را قادر میسازد تا کل جامعه را در پرتو تجربهی فرد ببیند. خوانندە از طریق این داستانها تصور کلی و عمومی از جهان خارج به دست میآورد. «در نگاە نخست، ممکن است داستان های مینیمالیستی مجموعهای از جملات گسسته و پراکندە به نظر بیایند اما خوانش دقیق، طرح درونی و ارجاع دهی درونی متن را روشن میسازد. در واقع سادگی وقایع و زبان در این داستان ها اهمیت درونمایه را پررنگتر میکند.
پیشینهی داستان مینیمال در ایران به مجموعه داستان در خانه اگر کس است (۱۳۳۹) باز میگردد این کتاب شامل دە داستان کوتاە از فریدون هدایتپور و عبدالحسین نیری بود.
شعر مینیمالیستی:
«حاصل مینی مالیسم شعرهایی است که به عمد خیلی فشردە هستند و مصراع ها و بندهای بسیار کوتاە دارد و واژەها در آنها بسیار محدود و سادە است؛ اما این اصطلاح برای هر شعر کوتاهی به کار نمیرود مثلاً هایکو و تانکا از این نوع محسوب نمیشوند. نمونهی شعر مینیمالیستی:
غروب، غربت، آە «محمد زهری»
مینیمالیسم در موسیقی
کمینهگرایی در موسیقی ایدهای است که در یک قطعه، یک ریتم یا یک ملودی یا چند نت به صورت طولانی تکرار می شود. یک قطعه مینیمالیستی موسیقی معمولاً تم کوتاهی را دربردارد که ممکن است نغمهای یا ضربآهنگی باشد. در این موسیقی، آهنگساز بدون بزرگنمایی، حس را انتقال می دهد. این موضوع سپس بارها، تکرار میشود اما به تدریج تغییر میکند. گاهی اوقات این شیوه با دو یا چند ساز اجرا میشود که با اجرای نتهای شان قطع میشوند یا هم نوازی میکنند اما همزمان که یک ساز به آرامی سریع تر از دیگری نواخته میشود، ساز دیگر به تدریج از هماهنگی خارج میشود.
در این موسیقی، آهنگساز بدون بزرگنمایی، حس را در یک پارچه سفید و ساده در پس ضمیر ناخوداگاه شما جاسازی میکنه بدون اینکه خودتون متوجه بشید.
موسیقی کمینهگرایی در دهههای ۱۹۶۰ و۷۰ میلادی محبوب شد. آهنگسازان سادهگرا کار خود را در حالی آغاز کردند که آهنگسازان زیادی قطعاتی میساختند که بسیار پیچیده بوده و درکش برای شنونده سخت بود.
مینیمالیسم در عکاسی
در این سبک از هنر، عکاسی با بهره گیری از تصاویری آرام و با تمرکز بالا است که دارای کادربندی ساده، ترکیب بندی ای متفاوت و با جزییات و عناصری حداقل تشکیل شده است.
در این سبک با استفاده از یک یا دو عنصر و پاک کردن جزییات،به مفهوم میپردازد.
نکات مهمی که در عکاسی minimal استفاده میشود شامل موارد زیر است:
1. سادگی در تصویر
2. تکرار و سریالی بودن عناصر عکس
3. استفاده از اشکال هندسی
4. کاهش اشیا در تصویر
5. دوری از موضوعات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و دیگر موضوعات گسترده و پیجیده
6. ابراز منظور و مفهوم به شکل مستقیم
مینیمالیسم در نقاشی
مارک روتکو " Mark Rothko " از صاحب نظران این سبک در نقاشی می گوید:
"من یک نقاش آبستره " Abstract " نیستم و علاقه ای به ارتباط میان رنگ ها و شکل ها ندارم. تنها چیزی که برای من مهم است بیان احساسات ساده و اولیه انسان در رابطه با سرنوشت، بدبختی، شادی و... است؛ نقاشی باید معجزه آسا باشد."
مینیمالیسم در معماری و طراحی داخل
طراحی داخلی minimal، یکی از مکتب های معماری مدرن در اواخر قرن بیستم میلادی است. محتوای بنیادین این سبک حاکی از این نکته است که می توان با پرداخت کمتر به تزیینات و جزییات، تنها با تاکید بر خلوص گرایی و سادگی بیشترین تاثیر روانی را در محیط ایجاد کرد. این مکتب با بیرون کشیدن زیبایی ذاتی المان های معماری فضا، هر قطعه از هنر، دکوراسیون و مبلمان فضا باعث ایجاد نگرشی ساده گرایانه در انسان در برابر محیط اطراف و زندگی خود شود.
همچنین طراحی پلان و فضاها به صورت اپن یا باز می باشد تا از هر گونه مخفی گرایی پرهیز شود و به جای آن شفاف سازی و روشن نمایی در فضا رخ دهد. با اینکه سبک کمینهگرایی بسیار ساده و شیوا است، در عین حال حس دعوت کنندگی بسیار زیادی دارد و تقریبا هر فضایی را تبدیل به محیطی جذاب، زیبا و لوکس می نماید.
به همین دلیل است که شعار معروف این سبک، یعنی “کم بیش است! ” (less is more) یا “هر چه کمتر بهتر! ” در همه بخش های این سبک خود نمایی می کند. جالب است که این شعار دقیقا خلاف سبک های سنتی و کلاسیک می باشد که شعار آنها “هر چه بیشتر بهتر!” (more is more) است.
مینیمالیسم در استایل
استایل minimal یکی از انواع سبکهای مد و فشن است که در آن سادگی بیش از هر چیزی دیگری اهمیت دارد. استایل مینیمال، سادگی در استایل و سبک پوشش است. د راین استایل به هیچ وجه آیتم های پر زرق و برق نداریم و استفاده از رنگ ها محدود است. از اکسسوری های اضافی استفاده نمی شود. این استایل شیک، ساده و جذاب است.
جمع بندی
مینیمالیسم جنبشی است که در اوخر دهه شصت میلادی آغاز شد فرم بسیار ساده و دیدگاهی واقع گرایانه و بی طرف از ویژگیهای منحصر به فرد این مکتب میباشد.
Minimalism جنبشی است به سوی آزادی و رهایی. انسان مدرن در عصر پرشتاب تکنولوژی حوصله و وقت اطناب را ندارد.از این رو کمینه گرایی این وظیفه را دارد که به دور از شاخ و برگ اضافی مفهموم اصلی را به خواننده برساند، چنانکه یک عکاس مینیمال عقیده دارد که بیننده امروزی آنقدر درگیر استرس خود است که حوصله نگاه کردن به یک عکس شلوغ را ندارد در این راستا عکسها به دور از حاشیههای شلوغ و اضافی شده اند.در صنعت پوشاک دیگر لباسها ساده تر طراحی میشوند و خبری از پولک دوزی و شلوغ بازی نیست.
چرا سبک مینیمالیستی به دل می شینه ؟
لطفا نظرتونو اعلام کنین؛ ممنون.