اگه شما هم جزء کسایی هستین که بچگیشون بر میگرده به دورانی که بعد از گذاشتن سی دی انیمیشن تو دستگاه باید یه چهل دقیقهای رو صرف تماشای تبلیغ سایر انیمیشنهای سی دی میکردن، قطعا تریلر دوتا انیمیشن بخشی از کابوسهای شبانتون بوده. اولی به احتمال زیاد سرزمین اشباح میازاکی بوده و بعدی هم احتمالا عروس مرده. عروس مرده یا عروس مردگان جدا از اینکه یه تریلر اول اکثر انیمیشنهای بچگیمون بوده، یکی از آثار خیلی خیلی خوب استاپ موشنی و یکی از شاهکارهای جناب تیم برتون و مایک جانسون هم هست.
از ناشناختهها نترسید محتواییه که پای ثابت اکثر آثار تیم برتونه! از ماهی بزرگ تا خانهی دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب و ادوارد دست قیچی، توی همهی این آثار تیم برتون داره تلاش میکنه تا به آدمهای معمولی جهان فیلمهاش بگه معمولی نبودن اشتباه نیست! توی این اثر هم تیم برتون با قرار دادن ویکتور تو جهان وحشتناک مردهها داره به ما نشون میده مردهها اونقدرها هم که ما فکر میکنیم خونخوار و وحشتناک نیستن. کمااینکه زندگیشون از زندگی زندهها هم رنگی و هیجانانگیزتره!
حتی خود تیم برتون جایی گفته: از خیلی وقت پیش به این موضوع فکر میکردم که دنیای زندگان، مرده تر از دنیای مردگان به نظر میرسد.
حالا که دربارهی پالت رنگی کار حرف زدیم بد نیست به پالت رنگی شخصیت امیلی هم یه اشارهای بکنیم. امیلی یا عروس مرده توی این اثر تیم برتون قراره نمایندهای از یه دختر افسرده و شکست خورده باشه. پالت رنگی که برای این شخصیت در نظر گرفته شده طیفهای مختلفی از رنگ آبیه. "در روانشناسی رنگ آبی توصیه شده است که: برای اتاق خواب، رنگ آبی تیره بسیار مناسب است، چون خوابی عمیق و راحت را به دنبال دارد، ولی برای اتاقی که در تمام مدت روز آنجا هستید نباید از خواص رنگ آبی استفاده کنید، زیرا اثرات آرام بخشی این رنگ قوی است و ممکن است تأثیر مطلوبی نداشته باشد و شخص به افسردگی متمایل شود." با توجه به همین چند جمله ساده از روانشناسی رنگ آبی میشه حدس زد دلیل انتخاب تیم برتون و مایک جانسون معقولانه بوده و رنگ آبی رو، هم به دلیل افسردگی امیلی و هم به خاطر زنده نبودنش (فرو رفتن به خواب عمیق) انتخاب کردن.
نمای اولی که ما تو انیمیشن میبینیم دست ویکتور در حال کشیدن یه پروانه است، بعد هم آزاد کردن یک پروانه به دست ویکتور از شیشه و در آخر هم انیمیشن با تبدیل شدن امیلی به چندصدتا پروانه تموم میشه.
قبل از هر چیز بد نیست بدونیم "پروانه نماد تعالی روح به سمت جاودانگی و ابدیته، علاوه بر اینها این شکل به ما خاطر نشان میکند که ظرافت و زیبایی مهم تر از محتوا و درون می باشد. از این سمبل ممکن است بر روی سنگ قبر یک کودک استفاده شده باشد. همچنین دورهی دگردیسی حیرت انگیز این حیوان را با تغییر شکل، رستاخیز و روح پیوند میدهند."
از اونجایی که روح امیلی به دست ویکتور آزاد میشه میتونیم صحنهی اول انمیشن رو (که ویکتور پروانهای رو آزاد میکنه) با محتوای اثر مرتبط بدونیم.
دورهٔ ویکتوریا یا دورهٔ ملکه ویکتوریا، که گاهبهگاه دورهٔ ویکتوریایی هم نامیده میشه، دورهٔ اوج انقلاب صنعتی و اوج امپراتوری بریتانیا بود. حکومت این دوره به دست یک زن به اسم الکساندرا ویکتوریا اداره میشد. با اینکه حکومت در دست ویکتوریا بود ولی در امور دخالت مستقیم نداشت، و وزیرانش کارها رو جلو میبردن. از این حرفا که بگذریم این دوران، دوران سختی برای زنایی بود که قصد داشتن به سبک زندگی حاکم تو اون زمان اعتراض کنن. تو بیشتر مواقع برچسب دیوونگی بهشون زده میشد. بعد هم شوهر یا پدر سلطهجوشون، اونا رو راهی تیمارستان میکردن! برای همین تو دوران ویکتوریا اکثر زنان حق انتخابی از خودشون نداشتن و مجبور بودند تن به خواستهی خانواده یا اطرافیان بدن. نمونهی کاملی از زنان اون دوره رو میتونیم تو شخصیت "ویکتوریا" ببینیم.
دختری که برخلاف میل باطنیش قراره ازدواج کنه، اجازهی پیانو زدن نداره و انگار قصد هم نداره مقابل خانواده خودش وایسته.
تاثیر دوران ویکتوریایی رو روی لوکیشنهای انیمیشن هم میشه دید. تاثیر پذیری این فضا از معماری دوران ویکتوریایی کاملا در اثر حس میشه.
هنرمندان عصر ويكتوريا بر اين اعتقاد بودن كه هر چه ابعاد اثر از نظر فيزيكی بزرگتر باشه، بيشتر مورد توجه قرار میگیره. خونههای ویکتوریایی معمولا دو طبقه و دارای المانهای تزیینی مثل پنجرههایی با شکلهای متفاوت و مصالح ساختمونی متنوع بودن. یکی دیگر از ویژگیهای این خونهها پشت بومهاشون با شیب تند بوده.
داستان انیمیشن عروس مرده از یک افسانه قدیمی روسیه الهام گرفته شده. اسم اصلی این افسانه «انگشت» هست و قدمتش به قرن ۱۷ میلادی بر میگرده. داستان «انگشت» در روسیه اتفاق میافته و روایت تازهداماد جوونیه که هنگام ادای عهدش حلقه ازدواج از دستش سر میخوره و داخل انگشت یک جسد میفته. جسد زنده شده و فریاد میزنه: «شوهر من!» مرد جوون وحشتزده پیش یک خاخام میره و خاخام با گفتن این که مردهها حق هیچ درخواستی از انسانهای زنده ندارن، ازدواج اونها رو فسخ میکنه. عروس مرده فریاد گوشخراشی میزنه و استخوونهاش به گوشهای میافتن و برای همیشه از بین میره.
برتون خیلی زود شیفته این داستان میشه و تصمیم میگیره یه اقتباس سینمایی از این افسانه بسازه.
میزانسن و دکوپاژ : میزانسن و دکوپاژ دو مفهوم درهم تنیده تو سینما هستن. عواملی که مهارت کارگردان رو بر اساس اونها میشه سنجید. میزانسن به نحوه چینش سوژه (انسان یا اشیاء) در مقابل دوربین میگن و معمولا زمانی که میزانسن مشخص بشه کارگردان باید سکانس رو تقطیع یا همان دکوپاژ کنه. یعنی مشخص کنه که هر سکانس چندتا پلانه و جای دوربین، اندازهی نما و حرکت دوربین قراره چطور باشه.
فکر میکنم تو این سالها تکنیک استاپ موشن و چگونگی ساختن انمیشنهای استاپ موشنی به لطف استودیوهایی مثل لایکا و آردمن برای اکثر آدما تا حد زیادی معلوم شده. علاقهی عجیب تیم برتون به این تکنیک هم برای کسی پوشیده نیست. تیم برتون تو ساخت آثار استاپ موشنیای مثل کابوس قبل از کریسمس و جمیز و هلو غول پیکر همکار سیلیک بوده و بالاخره تو سال 2005 خودش دست به کار میشه و اولین انمیشن استاپ موشنی خودش رو به اسم عروس مرده میسازه بعد از اون هم با ساخت انیمیشن فرانکن وینی تو سال 2012 میتونه نقدهای مثبتی رو دریافت کنه.
پس قطعا انتخاب این تکنیک یک علاقه شخصی خود جناب برتون و دو توانایی بالاتر این تکنیک برای ساخت فضاهای رمزآلود و ترسناکتره.
قبل از جمع کردن بحث بد نیست به موسیقی متن شاهکار این کار هم اشاره کنم. دنی الفمن که پای ثابت اکثر کارای تیم برتونه این بارهم به کمکش میاد و خروجیای تحویلمون میده که شنیدنش در کنار هنر برتون و جانسون خیلی خیلی خوشاینده.
خلاصه پیشنهاد من بهتون اینکه عروس مرده رو یه چیزی فراتر از یه تریلر ترسناک قبل از شروع انیمیشن موردعلاقتون بدونید و توی این تعطیلات با دوباره دیدنش هم به چشماتون عیدی بدید هم به گوش و روحتون.
کتاب دایره المعارف نمادها و نشانهها (نشر سایان)/کتاب سینماگران بزرگ (تیم برتون) نوشته اورلین فرنچی / ترجمه آزیتا لسانی/کتاب تولید پویانمایی سه بعدی/سایت چهارسوی معماری/بلاگ نماوا/مجله ی دیجی کالا مگ/سایت فرارو/ویکی پدیا دانشنامه آزاد/کتاب دایره المعارف تکنیک های انیمیشن نشر سوره مهر