اگه ترجیح میدید به جای خوندن این مطلب اون رو بشنوید اینجا و اگه ترجیح میدید اون رو به شکل تصویری تو یوتوب ببینید اینجا کلیک کنید.
کوبیسم رو میتونیم یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین جنبشهای اوایل قرن بیستم بدونیم.
هنرمندهای کوبیست در تلاش بودن تا تمامی وجوه یک شی رو در یک نما، به صورت دو بعدی ترسیم کنن. مثلا فرض کنید برای ترسیم یک میز، میز رو از تمامی زوایایی که قابل دیدنه رسم میکردن. از رو به رو وقتی جلوی میز وایسادی، از بالا وقتی که روی پامون وایسادیم، از زیر وقتی که داریم یک مداد رو از زمین بر میداریم!
هنرمندای کوبیست قصد داشتن تا همهی اصول و قواعد نقاشی رو که پیش از خودشون رایج بودن بشکنن و تقلید عینی رو از اشیا چه در پرسپکتیو چه در رنگ آمیزی کنار بذارن. اونها بر خلاف هنرمندان رنسانسی معتقد بودن یک شی رو فقط نیاید از یک زاویه نگاه کرد و برای همین اصل هم زمانی رو از لحاظ نقطه دید کنار زدن!
از زمان مازاتچیو به بعد فرض بر این بود که نقاشی باید با یک پرسپکتیو یک نقطه یا دو نقطه کشیده بشه! که توش همهی اجزای صفحه در یک سطح، هم زمان با عناصر دیگه صفحه دیده بشن! ولی واقعیت اینکه این نگاه با طرز دیده شدن این اشیا توسط چشم ما خیلی جور در نمیاد! منظرهای که ما توی یک تابلو میبینم نتیجه بارها و بارها چرخش نگاه ما به سوژه است!
از اونجایی که تو اکثر کارهای کوبیستی هنرمند در تلاش بوده تا یک شی سه بعدی رو به شکل دو بعدی و از زوایای مختلف روی بوم بیاره درک بصری خیلی از کارهای اون زمان برای بیینده سخت و غیر ممکنه!
هنرمندهای کوبیست به یک زاویه دید ثابت محدود نیستن و میتونن هر شی رو به صورت مجموعهای از خطوط، سطوح و رنگها ببینن!
هنرمندهای قبل از کوبیست، هدفشون این بود که اشیا رو همون شکلی که هستن نمایش بدن! ولی کوبیسم از ایدهی هنر به مثابهی تقلید از طبیعت که از دوره رنسانس به بعد در نقاشی و مجسمه سازی اروپا وجود داشت، به طور کامل جدا شد!
فرض کنید دارید به یک منظره طبیعی نگاه میکنید! قطعا یکسری چیزها مثلا یک تعداد درخت به شما نزدیکتر هستن و بزرگتر و واضح تر دیده میشن برعکس کوهها یا درختهای عقبتر که کوچکتر و ناواضحتر به نظر میان! حالا فرض کنید شما یک هنرمند کوبیست هستید و قصد دارید این منظره رو به تصویر بکشید، اگه شما پیرو اصول مکتب هنریتون باشید قطعا هیچ فرقی بین درختهای نزدیک و درختها و کوههای دورتر، از نظر اندازه و رنگ نمیبینید و همه رو با یک اندازه و رنگ توی بومتون به تصویر میکشید.
از همین جهت اشیا به فرمهای هندسی تجزیه میشدن! به همین خاطر هم هست که ادعا میشه کوبیسم جنبشی واقع گرایانه است یعنی همون چیزی که تو طبیعت هست رو داره به ما نشون میده اما با کمک اشکال هندسی اما شاید بتونیم بگیم واقع گرایی کوبیسم بیشتر ذهنیه تا بصری و امپرسیونیستی!
بیاین تا دیر نشده به اسم این مکتب و دلیل انتخابش هم اشاره کنیم:
کوبیسم رو اولین بار منتقد هنری به اسم لوئیس واکسلز به تمسخر به یکی از کارهای ژرژ براک داد! دلیل استفاده از این اسم وجود اشکال هندسی و شبیه به مکعب یا کیوب تو کار براک بود!
مسئلهی مهم دیگهای که باید بهش اشاره کنیم چرایی و زمان ظهور این مکتبه!
مسئلهای که وجود داره اینکه در مورد زمان پیدایش کوبیسم دو نظر و دیدگاه متفاوت وجود داره! بعضیها ظهور کوبیسم رو مربوط به تابلوی معروف دوشیزگان آوینیون پیکاسو میدونن و معتقدن این تابلو شروع مکتب کوبیسم بوده و بعضیهای دیگه آثار پاول سزان رو شروع این مکتب میدونن!
سزان به این معتقد بود که تمام اشیا و هر چیزی که تو هستی وجود داره تو قالبهای هندسی مثل مکعب
استوانه و کره جا میشن و همچنین و سزان اولین بار شیوه ای را در در نقاشی خلق کرد که مورخان هنر بهش پَسِج یا گذرگاه میگن برای همین بعضیها آثار سزان رو شروع مکتب کوبیسم میدونن
توی این شیوه گاهی قسمت هایی از تابلو بدون رنگ رها می شن مثلا فاصله بین دو کوه خالی می ماند، به طوری که صخره و هوا در هم ادغام شوند و از هم عبور کنند
پس به نوعی میتونیم بگیم که پیکاسو و براک که از مهمترین هنرمندان کوبیستی هستن به نوعی تحت تأثیر شیوه سزان در نقاشی بودن و اینطوری بود که جنبش هنری کوبیسم تو سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ توسط براک و پیکاسو بنیان گذاری شد!
مسئلهی مهم دیگهای که باید بهش اشاره کنیم تقسیم بندی کوبیسم به دو دورهی کوبیسم تحلیلی و کوبیسم ترکیبیه!
به کوبیسم سالهای اولیه شکل گیری این مکتب میگن و بین سالهای 1908 تا 1912 ادامه پیدا کرده. در کوبیسم تحلیلی فرمهای نقاشی به عناصر هندسی تجزیه میکننن یعنی مثلا برای رسم یک گلدون تا جایی که بشه اون گلدون رو به صورت اشکال هندسی مییبنن. ویژگی بعدی کوبیسم تحلیلی رنگهای محدودتر و خفه تر توی کار هستن.
کوبیسم ترکیبی به کوبیسم بعد از سالهای 1912 میگن، توی این دوره کوبیسم به سمت استفاده بیشتر از رنگ و همینطور فرمهای تزیینی روی آورد یعنی اینجا دیگه کار فقط به تصویر کشیدن واقعیت از زوایای مختلف نبود و بیشتر میتونستی با نگاه نقاش آشنا بشی!
اتفاق مهم دیگه ای که توی این دوران رواج پیدا کرد استفاده از خردههای بریده شده روزنامهها و مجلات روی بوم بودن. به نوعی این تفکر حاکم شد که تابلوی نقاشی فقط یک تصویر نیست بلکه یک سطح صافه که میشه با انواع اشیا مربوط یا نامربوط تکمیلش کرد.
به نوعی میشه گفت هنر کوبیسم ترکیبی الهام گرفته از کلاژ هم بود.