امروز به زبان بی زبانی ، کنایه ، ایما و اشاره، سه تن از دوستان به من گفتند که "مراقب خودت باش! ".
این یک هشدار بود ، تهدید یا نگرانی ؟ نمیدانستم.
از چه چیزم در برابر چه چیز یا کس باید مراقبت میکردم؟ نمیدانستم!.
اما راستش همزمانی کلام دوستان را که از قرار ،به گواه اجتماع از عقلا و متفکرین و کار درستهایش میبودند ، مرا ناخودآگاه به سمت آینه کشاند.
دستی به روی صورت کشیدم ، همه ی اجزا به روال قبل در جایگاه خود حاضر بودند. نگاهی به بدن مضطرب و عرق ریزانم کردم ، ظاهرا شاهدی دال بر وجود نزول بلایی قریب الوقوع در آن وجود نداشت.
زیپ شلوار و دکمه های یقه هم تا خرتناق(خرتلاق) موضوع کیپ بودند و اثری از پارگی در خشتک هم نبود. نگاهی به اطراف انداختم .اشیاء پیرامون همگی به نظم سابق در چیدمان بودند. صفحات خبر را در جستجوی اتفاقی ناگهانی زیر و رو کردم که فی الحال اوضاع جهان به روال و امور کاینات نیز کما فی السابق دور از زوال بود.
اگر از پایه های مذهبی عزیزان بی خبر بودم، مبنا را بر خواب نیمه شب ایشان و تعبیر ناگوار" رویایی صادقه" مینهادم. اما بنظر امری بعید می آمد.
بعد از تفکر و جوریدن بسیار میان هجا به هجای جمله ی هشداری دوستان، هیچ عامل و خطر بیرونی نزدیک به وقوع یافت نکردم و برای خروج ازین حال بلاتکلیف و حسهای موذی و آزار دهنده، با عزیزان دلسوز تماس حاصل نمودم و علت این نگرانی را جویا شدم.
از جمیع صحبتهای این دلواپسان دوست ، چنین برآمد که این بنده ی حقیر مدتی است زیر ذره بین لطف و مرحمت ایشان قدم به قدم رصد میشده و هرگونه افعال سرزده و سرنزده از اینجانب به دستگاه تحلیل شخصیت و رسم نمودار و جاگیری در فرمولهای ارزیابی حواله میشده که القصه اعداد و ارقام بیرون زده ازین ارزیابی ، دستگاه را دچار error و دوستان را دچار تشویش نموده است.
و نتیجه اینکه این تغییر ماهیت وجودی را نادرست و خطرناک تشخیص داده و خود را ملزم به ادا نمودن حق دوستی و سفارش بر بازگشت به مسیر قبل دانستند.
با چشمانی اشکبار متاثر از این حجم درایت و دلسوزی دوستان ، و امتنان از واقف نمودن اینجانب به انحراف چندین درجه ای از زاویه ی استاندارد و مورد پسند عامه، به اتاق خلوت و تاریک خود پناه برده تا برای ساعاتی، نیک به نتیجه ی اعمال و رفتار خارج از زاویه و فرمول دوستان پسندم بیندیشم و از خود به نحو احسن مراقبت نمایم.
معذورِ خاطر مشوش دوستان ، باشد که انحناء از زاویه به حد اغماض و قابل بازگشت باشد. آمین
مریم شراوند
مهر۱۴۰۰