سلام
من محمد رازقی هستم نویسندهی خبرنامهی هفتگی «چرخچرخ» که هر هفته چهارشنبه یه ایمیل میفرستم و در مورد چیزای الهامبخش صحبت میکنم. چیزی که در ادامه میخوانید متن شروع قسمت ۱۹م خبرنامه هست. اگر دوست دارین همهی قسمتها رو ببینین میتونین از این آدرس استفاده کنین و اگر دوست داشتین که قسمتهای بعدی رو داشته باشید توی خبرنامه عضو بشین.
یکی از اصطلاحاتی که این روزا خیلی توی شرکتها زیاد استفاده میشه «خلق کردن ارزش»ه.
اگه مهندس نرمافزار باشین احتمالن شنیدین که میگن موقع رزومه نوشتن به جای اینکه بنویسی: «روی یه پروژهی جاوا که صدهزار خط کد داشت کار کردم» اگه بنویسی: «پیادهسازی فیچری که ۱۰ هراز کاربر ازش استفاده میکنن و ماهانه ۱۰۰ میلیون ارزش بیزنسی تولید کرده». شانس اینکه شغل بهتری پیدا کنی رو بیشتر میکنه.
اما واقعن این ارزش چیه؟ من توی این متن تلاش میکنم سه تا از خصوصیتهای «ارزش» رو تعریف کنم و در نهایت به این نتیجه برسم که:
خیلی رایجه که ما با خلق ارزشهای کوتاه مدتِ قابل اندازهگیری، ارزشهای بلند مدتِ غیر قابل اندازهگیری رو از بین ببریم
اگه این جمله به نظرتون خیلی واضح و بدیهی میاد میتونین همین الان بیخیال خوندن بقیهی این متن بشین :)
ارزش یه چیزیه که هم میتونه خلق بشه و هم میتونه از بین بره
به نظر منطقی میاد که در مقابل «خلق ارزش» یه چیزی داشته باشیم به اسم «از بین بردن ارزش». مثلن اگه بالا آوردن سرویسی که ۱۰۰ ملیون تومن درآمد ماهیانه داره خلق ارزشه، پایین آوردن همون سرویس از بین بردن ارزشه.
خیلی وقتها ما میتونیم یه جا ارزشی رو از بین ببریم و همزمان جای دیگهای ارزش خلق کنیم. مثلن ما میتونیم با کنسل کردن یه محصول که ۱۰۰ ملیون تومن درآمد ماهیانه داره، تمام منابعمون رو بذاریم روی محصول دیگهای که درآمد ۱ ملیاردی برامون داره.
ارزش میتونه بلند مدت باشه یا کوتاه مدت
من میتونم با زنگ زدن به یه مشتری، محصولم رو به یک نفر بفروشم و ارزش خلق بکنم. ولی این ارزش یه ارزش کوتاه مدته، چون اگه بخوام یه محصول دیگه هم بفروشم باید دوباره فردا دست به تلفن بشم. در مقابل اگه یه پست در مورد مشکلات احتمالی مشتریهام بنویسم و اونو روی وبلاگ شرکتم منتشر کنم، ارزش بلند مدتتری خلق کردم. چون اون نوشته تا چند سال قابل دسترسیه و مشتریهای بیشتری رو برام میاره.
ما میتونیم یه سری ارزش کوتاهمدت رو از بین ببریم تا یه ارزش بلند مدت خلق کنیم. مثلن شرکتها با استخدام کارمند یه ارزش کوتاه مدت رو نابود میکنن (Cash on hand و زمانی که برای آموزشش میذارن) تا اون کارمند یه ارزش بلند مدت براشون خلق بکنه.
ارزش میتونه قابل اندازهگیری باشه یا غیرقابل اندازهگیری
یه سری چیزا به صورت واضحی ارزشمندن ولی به راحتی قابل اندازهگیری نیستن. مثلن اینکه Brand Awarenessمون بره بالا خلق ارزشه ولی این ارزش به راحتی قابل اندازهگیری نیست. یا مثلن اینکه خوشحالی کارمندای شرکت کم بشه یه جورایی از بین رفتن ارزشه ولی بازم خیلی راحت نمیشه اندازهگیریش کرد.
این خاصیت ارزش، خیلی وقتا باعث میشه که ما با یه سری سوال مهم مواجه بشیم: چه مقدار ارزش قابل اندازهگیری باید قربانی بشه تا یه ارزش غیرقابل اندازهگیری خلق بشه؟ مثالهای واقعیش میشه این شکلی:
- اگه ۱۰۰ ملیون تومن بودجهی مارکتینگ رو ببرم بالا، چقدر Brand Awarenessم میره بالا؟
- اگه حقوق کارمندا دوبرابر بشه، خوشحالیشون چه تغییری میکنه؟
ترکیب خطرناک
اگر ترکیبهای مختلف صفاتی که اسم بردیم رو بررسی کنیم، میبینیم یکیشون هست که توی تصمیمگیریهای مختلفمون، از زندگی شخصی گرفته تا وقتی که داریم برای تیممون استراتژی میچینیم خیلی شایعه و اونم این ترکیبه:
ارزش کوتاه مدت و قابل اندازهگیری خلق کنیم در حالی که ارزشهای بلند مدت و اندازهناپذیر رو از بین میبریم
اگر ما همیشه در حال خلق ارزشهای کوتاه مدت باشیم و ارزشهای بلند مدت رو از بین ببریم، کارمون برای خلق ارزش در گذشت زمان سختتر میشه. مثلن تیملیدری رو فرض کنید که برای خلق یه ارزش کوتاه مدت از اعضای تیمش میخواد که روزی دو ساعت بیشتر کار کنن. این کار توی کوتاه مدت باعث میشه که دلیوری تیم بیشتر بشه و ارزش بیشتری خلق بشه ولی توی بلند مدت باعث خستگی زیاد اعضای تیم میشه که جلوی خلق ارزش دائمی رو میگیره.
از طرفی تمرکز روی خلق ارزشهای اندازهپذیر کوتاه مدت خیلی وقتا باعث میشه که ما توی رقابت گیر کنیم. احتمالن بازیگرای زیادی دارن تلاش میکنن که اون ارزش رو خلق کنن چون خیلی در دسترس و اندازهپذیره. در حالی که جایی که معمولن کسی سراغش نمیره، ارزشهای بلندمدت و اندازهناپذیرن که معمولن خیلی vagueن و نیاز به کلنجار رفتن خیلی بیشتری دارن.
اینکه چقدر این ترکیب توی یه سازمان اتفاق میفته خیلی ربط مستقیمی به مدیران اون شرکت و فرهنگ سازمانیش داره. یکی از دلایل اصلی اینکه سوق پیدا میکنیم ارزشهای کوتاه مدت و اندازهپذیر خلق کنیم، سیستم ارتقا شرکتهاست. ما معمولن دوست داریم که با عدد و رقم توی گزارشهای هفتگیای که به مدیرمون میدیم بهش ثابت کنیم که ارزش خلق کردیم تا بتونیم ارتقا بگیریم. اگه خود مدیر توجیه نباشه این اتفاق خیلی بدترم میشه چون خواستهی خودشم همین خواهد بود. بدی این تصمیمها اینه که خیلی راحت میشه توجیهشون کرد، مخصوصن توی شرکتهایی که افتخار خودشونو «تصمیمهای دیتا محور» میدونن.
ترکیب با پتانسیل بالا
نتیجهای که میخوام ازین همه متن بگیرم اینه که خیلی وقتا خوبه که خلق ارزشهای بلند مدت و اندازهناپذیر رو هدف بگیریم و ارزشهای کوتاه مدت و اندازهپذیر رو برای رسیدن به اونا فدا کنیم. اینطوری اولن میتونیم خودمون رو از رقیبامون متمایز کنیم چون معمولن اکثرشون دنبال هدفای کوتاه مدت و اندازهپذیر میرن. و دومن این دید بلند مدت اگه توی شرکت دائمی باشه، باعث میشه که کسب و کارمون سالهای سال پابرجا باشه و سود ده :)
خیلی مخلصیم.