وقتی از قصه های کودکانه صحبت می شود معنای مساوی با داستان برای آن درنظر گرفته می شود. قصه های کودکانه درظاهر شبیه به داستان کودکانه هستند و به همین دلیل در نظرعوام مانند هم تصور می شوند. در میان اهل علم و ادبیات نیز گاهی قصه های کودکانه با داستان یکسان به کار می رود درحالی که در محتوا با یکدیگر تفاوت دارند. در ادامه به تفاوت قصه های کودکانه و داستان می پردازیم.
قصه های کودکانه و داستان کودکانه هردو برای گروه کودک نوشته می شوند و برای سنین مختلف مورد استفاده قرار می گیرند. اما قصه های کودکانه بیشتربرای مخاطب خردسال کاربرد دارد و داستان کودکانه برای سنین بالاتر. در حالت کلی نمی توان مرز مشخصی در این مورد را مشخص نمود و می توانند به جای یکدیگر استفاده شوند. اما اگر به دنبال آموزش و تاثیرگذاری آنها برای کوکان هستم باید در استفاده ازآنها برای کودکان دقت کافی را داشته باشیم.
در قصه های کودکانه موضوع قصه با آنچه در داستان کودکانه وجود دارد متفاوت است. قصه های کودکانه بیشتر با وقایع خیالی همراه هستند. اصطلاح قصه نیز در نظرمردم بیشتر داستان خیالی و افسانه ای است که وقایع و رخدادهایی از گذشته های دور را بیان می کند. اما اصطلاح داستان کودکانه که با تازگی وارد ادبیات شده است روایتی واقعی از زندگی است که برای کودکان نوشته می شود. با این تعریف ویژگی اصلی قصه های کودکانه بر محوررویا برای کودکان خردسال است در حالی که داستان کودکانه با بیان داستان هایی واقعی بیشتر برای نوجوانان نوشته می شود.
وقتی قصه های کودکانه با خیال بافی همراه باشند شخصیت های آن نیز واقعی نیستند. در شخصیت های غیرواقعی معمولاً انسان ها بازیگران اصلی قصه های کودکانه نیستند. در قصه های کودکانه، از شخصیت هایی همچون غول ویا پری و یا حیوانات خیالی با ویژگی های غیرواقعی مثل داشتن بدنی حیوانی و سری انسانی استفاده می شود. وجود این شخصیت ها در قصه های کودکانه به معنای خبیث بودن آنها نیست و همواره جنگ میان بدی وخوبی وشر و نیکی وجود دارد اما به شکلی است که برای کودکان قابل فهم است. در قصه های کودکانه اگرنتیجه ای هم گرفته می شود نتیجه ای اخلاقی و پیروزی خوبی بر بدی است اما در داستان کودکانه همواره شخصیت ها واقعی هستند و زندگی خود دارند.
کودکان شخصیت های قصه های کودکانه و یا داستان را دوست دارند. در قصه های کودکانه چون عناصر ماوراء طبیعی بیشتر وجود دارد ذهن خلاق کودکان و قوه تخیل آنها را بیشتر درگیر می کندو به همین دلیل جذابیت دارند. خردسالان شخصیت های قصه های کودکانه را کاملاً می پذیرند و باور می کنند که آنها در دنیای واقعی وجود دارند اما با ما زندگی نمی کنند. به همین دلیل گاهی چنان درگیر آنها می شوند که دچار ترس نیز می شوند. بنابراین بهتر است برای خواب کودکان خوانده نشوند. درحالی که کودکان بزرگتر دنیای واقعی را بیشتر درک می کنند و شخصیت های غیرواقعی قصه های کودکانه را به راحتی نمی پذیرند. آنها قصه را می شوند و درحد شنیدن یک قصه از آن نیز عبور می کنند.اثری که پذیرش و یاعدم پذیرش شخصیت های قصه های کودکانه برای کودکان دارد را در ادامه برای شما بیان می کنیم .
اثرگذاری شخصیت های قصه های کودکانه و یا داستان در الگوپذیری و تقلید کودکان خلاصه می شود. وقتی کودکان قصه و یا داستان را می خوانند در زندگی واقعی نیز آن را اجرا می کنند. رفتارخوب و یا بد در قصه های کودکانه و داستان بیشترین اثرتربیتی در کودکان را دارد. به همین دلیل قصه های کودکانه که تقریباً سراسر با خیال بافی همراه هستند، می تواند جنبه آموزشی و تربیتی کمی نسبت به داستان کودکانه داشته باشد. اما در قصه های کودکانه چون همواره جنگ میان خیروشر است و در نهایت خیر پیروز می شود، می تواند به کودکان خوب بودن را یاد بدهد و با ترغیب آنها به نیکی کردن و دوری از بدی، پیروزی و خوشبخت بودن در آینده را نوید دهد.