مرضیه پیرزاده
مرضیه پیرزاده
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

حزن و سودا

نگاهی به کتاب شب‌های روشن

داستایوفسکی این کتاب را یکسال قبل از تغییر حکم اعدام خود به تبعید نوشته و رد پای فضای روحی خود را در داستان بجای گذاشته است.

در این اثر شخصیت اصلی با آگاهی اجتماعی بالای نزدیک به دیوانگی به همه‌ی حالات صورت افراد در خیابان و علائم محیطی اشراف دارد و از تنهایی خود چنان غمگین است که منتظر پیوستن به فرد یا قافله‌ای از افراد در حال ترک شهر به مقصد خانه های تابستانه است.

غم و خوشحالی این خیال پرست با سیاهی شب های پترزبورگ ترکیب رویایی آفریده است.

شخصیت چنان سرگردان و بی کس است که داستایوفسکی هم هیچ اسمی به قهرمان نداده و همان بهتر که او در ذهن ما خیال پرست بماند.

در این کتاب ‌فرد نابینایی بافندگی میکند، دزدی شریف از عذاب وجدان می‌میرد، مردی شکاک سگی را می‌کشد، مردی مهربان عاشق می‌شود و کودکانه به وجد می‌آید.

لذت ادبی و شیدایی خیال پرست در شب های تاریک وصف ناپذیر است.

داستایوفسکیشبهای روشن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید