دورهای که محتوای این کتاب در ذهنم خیس میخورد و حلاجی میکردم مقارن با زمانی بود که به طور سطحی چند کتاب کودک را بررسی میکردم، هرچند مقصود اصلی کتاب رشد کودک نبود ولی چون موضوع معماری آینده است، چیزی که به چشمم میخورد وسواس افراد برای نام گذاری فرزندانشان هست، حس میکنم اگر نیکولای گوگل زنده بود چه طنز قشنگی میتوانست از این نامگذاریها بنویسد.
کتاب، گفتگوی آقای اورتایلی با آقای ینال بیلگیجی است، بعد از این که کتاب "چگونه باید زیست"، بنای زندگی را برایمان اسکلت بندی کرد، کتاب "انسان چگونه آیندهاش را میسازد" با ظرافت کلام و تجربهی زیستهی متکی به علم، بقیهی بنا را برایمان تکمیل میکند.
آقای اورتایلی در هر بخشی به این که انسان محصول محیط است اشاره میکند و او را مستقل از محیط نمیداند، قبلا در کتاب "زمان گم نمیشود" هم موضوع ازدواج پسران سنتی از شرق ترکیه با دختران شهری را بیدوام و نشدنی عنوان کرده بود.
کتاب، فکر ازبر کردن را بعنوان یکی از اهرمهای یادگیری برایم تقویت کرد، این کتاب نه تنها جواب های خوبی به سوالهایمان میدهد بلکه سوالهای خوبی هم برای اندیشیدن مطرح میکند.
بعد از تورق حتی سطحی کتابهای نویسندگان توسعه شخصی، نویسنده را به عنوان تاجرغیر حرفه ای کلمات میبینم زیرا که جمله "همیشه باید خوشحال بود" را بعنوان نسخه میپیچند، اما صراحت کلام آقای اورتایلی کلاف درهم پیچیدهای از ذهن را میگشاید و پرواضح هست که تیراژ بالا در این کتاب دغدغه اصلی نیست.