شاید این عنوان برایتان عجیب باشد ولی اگرا داستان کوتاهی که پشت آن هست را برایتان بازگو کنم متوجه موضوع خواهید شد.
زمانی که من تصمیم گرفتم هر چه که در ذهنم می آید را به تصویر بکشم. وقتی تازه یادگیری فوتوشاپ را شروع کرده بودم و دوست داشتم هر چه در ذهنم هست را با کمک این نرم افزار به تصویر بکشم.
بعد از ظهر یک روز زمستانی که دو مشتری برای جلسه حضوری به محل استودیو ما آمده بودند و از آنجا که حضور من در جلسه الزامی نبود ولی نیاز بود که در استودیو باشم من هم از این فرصت استفاده کرده و شروع کردم به ساخت نیمرو با فتوشاپ! که البته اول ایده این بود که یک چراغ از بالا روی نیم رو بیفتد ولی حین کار ایده کلاه سرآشپز به ذهنم رسید و اجرایی ش کردم. برای خود جالب بود که حین انجام کار کلی ایده به ذهنم رسید که با ایده اولیه تفاوت داشت و هر کدام به نوعی جذاب بودند. از زمان شروع اجرای ایده تا اتمام کار شاید دو ساعت زمان نبرد ولی اگر من شروع به اجرای ایده اولیه نمی کردم و آن را در ذهن خودم نگه می داشتم همین ایده ها روی هم جمع می شد و در نهایت بعد از چند مدت با یک ذهن خسته شده از کلی ایده اجرا نشده مواجه می شدم که تقریبا همه ما این خستگی بدون دلیل ذهن را تجربه کرده ایم.
خواستم بگویم برای این که ذهن باز و با نشاطی داشته باشید و البته خلاق، سعی کنید ایده هایی که در ذهن تان ایجاد می شود را اجرا کنید یا برای اجرایی شدنش تلاش کنید که حتی اگر ایده غلط بود یا از نظر ساختار کلی اشتباه بود متوجه آن بشوید و ذهن را برای ایده بعدی خالی کنید.