ماسبق : یادداشت‌های یک دانشجوی علوم انسانی
ماسبق : یادداشت‌های یک دانشجوی علوم انسانی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ سال پیش

درباره ارایه (کنفرانس) و اهمیتش در رشته های علوم انسانی


*** این وبلاگ با اسم مستعار و بدون ذکر نام و نام خانوادگی نویسنده , منتشر میشه. من در این وبلاگ تاکنون برای رعایت حریم خصوصی و حفظ احترام اشخاص حقیقی یا حقوقی از ذکر نام افراد یا مراکز آموزشی و ...یا هر نوع قراینی که نام اشخاص رو تداعی کنه خودداری کرده ام. لطفا اگر به هر دلیل؛ این یادداشتها, مصادیق مشخصی از اشخاص حقیقی یا حقوقی رو براتون تداعی میکنه از ذکر اونها خودداری کنید. نویسنده این وبلاگ؛ مسوول تداعی ذهنی هیچکدوم از خوانندکانش نیست. هر چند فقط همین کم مونده که باشه! ***

----------

  • چکیده :
کنفرانس یا ارایه دانشجویی در کنار روشهایی مثل مباحثه؛ مناظره و پرسشگری سقراطی جزو مجموعه روشهای یادگیری و آموزش تعاملی قرار میگیرن که من در این یادداشت فقط درباره ارایه یا همون کنفرانس دانشجویی و اهمیتش در رشته های زیرمجموعه علوم انسانی صحبت میکنم. علاوه بر این تقسیم بندی هایی که در این متن بکار گرفتم بر اساس فهم شخصی؛ مطالعاتم در حوزه تفکر نقاد و تجربه عملی من هست. در هنگام نوشتن این یادداشت، ترجیح دادم به منابع مطالعاتی رجوع نکنم تا متن تحت تاثیر زبان و فرم نوشتاری آکادمیک قرار نگیره. از طرف دیگه میخواستم توان تبیین خودمو، بسنجم . آیا من میتونم بعد از یه روند مطالعه هدفمند درباره یک موضوع ؛ تمام منابع مرتبط رو کنار بذارم و فهم شخصی خودم رو ازون موضوع با یه زبان ساده تر نوشتاری بیان کنم ؟ هدفم این بود که به این پرسش شخصی جواب بدم.


  • سرآغاز:

من به ارایه یا همون چیزی که توی دانشگاه ها میگن کنفرانس؛ علاقه دارم و این یه علاقه کاذب نیست بلکه این علاقه و توجه به ارایه به دلیل اهمیتی هست که من برای ارایه در چارچوب رشته های علوم انسانی قایل هستم. در این متن من تلاش میکنم دلایل این اهمیت رو توضیح بدم ولی قبلش، بد نیست طرح کلی اون چیزی خوام بیان کنم رو بهتون بگم تا به اصطلاح دستمون بیاد که نقطه شروع و پایانمون کجاست . بعد مرحله مرحله میریم جلوتر و ریزتر میشیم.

  • طرح کلی این نوشتار :
در این یادداشت من ابتدا به مهارت اندیشه ورزی نقادانه و جایگاهش در علوم انسانی اشاره میکنم، سپس معیارهای اندیشه ورزی نقاد رو نام میبرم و ارتباطش با علوم انسانی رو روشن تر میکنم. در مرحله بعد به ارایه به عنوان یکی از بسترهای اندیشه ورزی نقاد اشاره میکنم. ارایه رو به عنوان یک فرآیند بازآفرینی خلاقانه تبیین میکنم و مراحل مختلفش رو توضیح میدم. در آخر هم به سایر کارکردهایی میپردازم که ارایه (کنفرانس ) میتونه داشته باشه.

1-اندیشه ورزی نقادانه: معیارها و نقش محوری در علوم انسانی

به نظرم یکی از عواملی که باعث تمایز بین علوم انسانی و سایر علوم هست، نقش محوری اندیشه ورزی نقادانه است. من اینجا اندیشه نقادانه رو در معنای اخص خودش (منطق غیرصوری informal logic) بکار نمیبرم و معنای اعم "اندیشه ورزی و تفکر نقاد" رو مد نظر دارم.

اندیشه ورزی نقادانه یه سری معیار داره که بعضیهاش، ایناست:

  • الف) توانایی تبیین و استدلال؛ ب) توانایی ایجاد ارتباط مفهومی ج) حساسیت ذهنی به عدم تناسبهای منطقی د) کنجکاویهای هدفمند و ه) رویکرد نظریه پردازانه. اینها به نظرم چند تا از مهمترین شاخصه های اندیشه ورزی نقاد هستند. من در پی نوشت برخی از منابع مهم در زمینه شاخصه های این نوع تفکر رو توضیح دادم که خواننده میتونه به اون منابع رجوع کنه.
  • حواسمون باشه که این تاکید روی محوریت و اهمیت اندیشه نقاد در علوم انسانی, به این معنا نیست که رشته های دیگه به تفکر نقاد نیاز ندارن. اصولا هر حوزه ای که نیاز به اندیشیدن داشته باشه به تفکر نقاد هم نیاز داره ولی این نیاز در حوزه های مختلف با هم تفاوت داره. به عنوان مثال نیاز به تفکر نقاد در رشته های حقوق، فلسفه و مدیریت راهبردی بیش از رشته ای مثل مهندسی شیمی یا مهندسی فضای سبز هست هر چند این چیزی از ارزشهای خوب بچه های مهندسی شیمی یا فضای سبز کم نمیکنه.(2)

2- اندیشه نقادانه به مثابه یک مهارت:

در توضیح نقش محوری اندیشه نقاد چند بار از واژه مهارت Skill استفاده کردم. وقتی میگیم اندیشه نقاد یه مهارته یعنی باید اون رو یاد گرفت و همینطوری بای دیفالت از درب کارخونه روی آدم نصب نیست. اکتسابیه و نیاز به آموزش و تمرین عملی داره.

حالا که فهمیدیم اندیشیدن نقادانه یه جور مهارته و خیلی هم در علوم انسانی مهمه بریم ببینیم چطوری میشه این مهارت رو در کلاس درس یاد گرفت، تمرین کرد و توسعه داد . در ادامه من به همین موضوع میپردازم.

3- ارایه به مثابه یک پلتفرم

اندیشه ورزی نقادانه به عنوان یه مهارت نیاز به بسترهایی داره که بشه اون رو تمرین کرد، توسعه داد و بکار بست. ارایه کنفرانس ، مباحثه و پرسشگری سقراطی مصادیقی از این بسترهای توسعه هستن. میتونیم به جای کلمه بستر از واژه پلتفرم هم استفاده کنیم و در یک جمله بگیم :

ارایه کنفرانس، یک پلتفرم تمرین؛ توسعه و کاربست اندیشه ورزی نقادانه است.

4- ارایه به مثابه فرآیند بازآفرینی خلاق :

فرآیند بازآفرینی

اگه بخوام بامسامحه, این فرآیند بازآفرینی رو توضیح بدم این مراحل هفتگانه رو میتونم نام ببرم : تحقیق و مرور اولیه منابع، ساختارشکنی، ایجاد ارتباط مفهومی، ایجاد ساختار نو، مثال یابی، اتاق انتظار، صورتبندی نهایی که مختصری درباره هر کدوم توضیح میدم.

  • الف ) من مطالبی که اساتید درس دادن یا در منابع خوندمو اول یه دور میخونم. (مطالعه، تحقیق و مرور اولیه منابع)
  • ب) اون مطالب رو به جزییاتشون تقسیم میکنم (ساختارشکنی )
  • پ) مطالب مشابه و دارای ربط مفهومی رو در کنار هم قرار میدم.
  • ج) دوباره به اون شکلی که خودم میفهمم بهشون یه ساختار جدید میدم
  • د) مثال یابی : در این مرحله من مثالهایی برای بخشهای مختلف این ساختار جدید پیدا میکنم که در ساختار قبلی نبودن . ممکنه مثالها حتی مسخره به نظر برسن ولی اگه به مطلبی که بیان میکنیم وضوح بدن و مخاطب بتونه به درک بهتری برسه، میشه ازش استفاده کرد.ولی همیشه باید تاکید کنیم که این مثالها صرفا برای وضوح و قابل درک شدن مطلبن و مخاطب نباید مثال رو با مصداق اشتباه بگیره. در علوم انسانی ؛ مرز بین معنای دو لفظ و یا مصادیق دو مفهوم ، میتونه خیلی باریک باشه .
  • ه) اتاق انتظار . من این مرحله رو با استعاره اتاق انتظار توصیف میکنم. هر چند استعاره خمیر نون هم میتونه استعاره خوبی باشه. این مرحله اینجوریه که بعد از اینکه مثالها رو به اندازه کافی به اندازه کافی به این دستپختتون اضافه کردید میذارید یه خورده همینطوری به حال خودش بمونه. دقیقا مثل خمیر نون که میذارن یه مدت بمونه. من خودمم نمیدونم در این مرحله چه اتفاقی می افته ولی من در این مرحله میرم قدم میزنم. اینجوری یهویی مثلا یه چیزی به ذهنم میرسه که چقدر خوبه یه بخش جدید اضافه کنم یا مثلا خوبه که توضیح فلان موضوع فقط در حد یه چاشنی و ته مزه باشه.
  • ی)صورتبندی متفاوت : توی مرحله قبل من تغییرات جزیی رو اعمال کردم. الان دیگه میشه گفت چیزی که پیش روی ماست یه صورتبندی Configuration متفاوت هست از مطالب تدریس شده یا خونده شده. ازینجهت متفاوت که به بیان عامیانه ما کلا کوبیدیم دوباره ساختیم. در حقیقت اون چیزی که اتفاق افتاده، یک بازآفرینی هست. من در همین یادداشت دوباره به این فرآیند بازآفرینی برمیگردم.


5- ارایه کنفرانس و کیفیت یادگیری: ارایه کنفرانس باعث افزایش کیفیت یادگیری میشه. نظم مفهومی بهتری در ذهن ارایه دهنده و مخاطبش، شکل میگیره و موضوع مورد بحث از یاد ارایه دهنده نمیره. چون همونطورکه در بالا گفتم یه ارایه خوب ؛ یه بازآفرینی هست که معمارش خود منم . انسانها چیزی که خودشون ساختن رو زندگی میکنن. یادشون نمیره.

6- ارایه و هویت فعال آموزشی

دانشجو در فرآیند ارایه کنفرانس، از هویت منفعل نظام آموزش سنتی فاصله میگیره و هویت فعال و کنشگرانه پیدا میکنه. ذهن در نظام آموزش سنتی یه کارکرد دو گانه ورودی(تدریس استاد) -خروج اطلاعات (آزمون پایان ترم) داره و حداکثر دخالت دانشجو روی اطلاعات , بیشتر ثبت و ضبط هست. در حالی که در بسترهایی مثل ارایه (کنفرانس) یا مباحثه؛ ذهن به مثابه یک ساختار پردازشگر نقاد عمل میکنه. حاصل این پردازش نظام مند؛ یک خروجی هست با ارزش افزوده ای نسبت به ورودی قبلی. (مثلا مثالهای جدیدی اضافه میشه, مثالهای به نظر دور از ذهن پاک میشن و یا بحث به صورت نموداری نشون داده میشه. این یعنی همون ارزش افزوده ) .

*در آخر این یادداشت فکر میکنم به دو مشکل به صورت ضمنی باید اشاره کنم. اولین مشکل، به عرف غالب دانشجویی در دانشگاه های امروز برمیگرده. فکر نکنیم که کسی که در صف اول داوطلب شدن کنفرانس ظاهر میشه, عشق شو آفه و یا توهم استادنمایی داره و یا مثلا خوشش میاد بپره بره اون بالا برای خودش سخنرانی کنه و یا از "درس دادن" خوشش میاد. من خودم رو میگم . شوآف ازم گذشته و راستشو بخواین از درس دادن و سر و کله زدن با ملت هم خوشم نمیاد. ولی توضیح دادن یه مطلب به سبک و سیاق خودم در قالب ارایه و یا بستر تعاملی به دلایلی که در این متن ذکر کردم برام مهمه و حتی یه جور کارکرد معنابخشی به تحصیلات دانشگاهی داره.

آفت صوری سازی در دانشگاه ها

یه مشکلی که در این سالها بارها تجربه ش کردم ایجاد مکرر یه فضای تعاملی به صورت نمایشی بود. متاسفانه ایجاد نمایشی و صوری سازی فعالیت های تعاملی، هر چند با انگیزه درست و خیرخواهانه باز هم یک نمایش هست و تجربه ثابت کرده که این نمایشها معمولا خیلی گل درشتتر ازینه که فیک بودنشون به چشم نیاد. اولین فعالیت صوری تعاملی که من تجربه کردم یک کرسی آزاد اندیشی صوری بود که در یک دانشگاه دیگه ایجاد شده بود و بعد از اون چشمم به جمال مشارکت های نمایشی و دعوت به مشارکت های نمایشی هم روشن شد ولی به این هم خلاصه نشد و تقریبا همه صورتهای آموزش و یادگیری تعاملی را در برگرفت. در بسیاری از موارد انگیزه انجام چنین صوری سازی هایی انگیزه مثبت بود ولی در برخی موارد هم خیر و هدف هر چند در انگیزه مثبت پنهان شده بود ولی در واقع اینطور نبود .

همانطور که در ابتدای این یادداشت نوشتم من برای احترام به زحمات اساتید و برخی از مدیران و بخش کوچکی از هم دوره ایهایم، از ذکر جزییات بیشتر در این زمینه خودداری میکنم.

من همیشه در مقام واکنش به این صوری سازیها، یک سیاست تجاهل فعال رو انتخاب میکنم و خودم رو به نفهمیدن و نشنیدن و ندیدن میزنم ولی گاهی هم باید به دیگران یادآوری کرد که:

سکوت ، شانه بلاهت نیست". بلکه گاهی یک استراتژی هست.

صوری شدن فضای آموزشی با هر انگیزه ای فقط تا جایی ممکن و عقلانیه و بعد از اون باید از دانشگاه عبور کرد. همونطور که من عبور کردم. به این معنا که ترم جاری رو در هیچ کلاسی شرکت نکردم. تجربه شخصی من در طول سه سال گذشته از همون روزهای اول آبان 99 تا امروز که اواخر اردیبهشت 1402 هم به اندازه ای بوده که بتونم از تصمیمم دفاع کنم. ترجیح میدم این دو ترم باقی رو در کلاسها شرکت نکنم هر چند تاکید میکنم عدم شرکت در کلاسها، وضعیت مطلوب من نبود و نیست. نمره هم که از قدیم گفتن چرک کف دسته. این وسط , تحلیلهای روانشناسانه عجیب و غریب, ایستگاه کردنای تین ایجری و سیاه بازیهای هماهنگ شده ی"دانشجویی/دانشگاهی هم هست که مثل تمام ترمهای گذشته باید گذاشت در نزدیکترین جرز دیوار یا در کوزه یا هر استعاره دیگری که در زبان فارسی وجود داره و... گذشت.

پایان...

----------------------

پی نوشت: در هنگام نوشتن این یادداشت، ترجیح دادم به منابع مطالعاتی رجوع نکنم تا متن تحت تاثیر زبان و فرم نوشتاری آکادمیک قرار نگیره. از طرف دیگه میخواستم توان تبیین خودمو، بسنجم . آیا من میتونم بعد از یه روند مطالعه هدفمند درباره یک موضوع ؛ تمام منابع مرتبط رو کنار بذارم و فهم شخصی خودم رو ازون موضوع با یه زبان ساده تر نوشتاری بیان کنم ؟ هدفم این بود که به این پرسش شخصی جواب بدم.



آموزشدانشگاهیادگیریتوسعه فردیحقوق
تصویر پروفایل: اثری از " ناجی علی" کاریکاتوریست سوری که تبدیل به یک نماد جهانی شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید