تناقض و دوگانگي عجيب منصور هاشمي (مدعي دروغين) در مورد خواب و رؤيا
در بخشي از کتاب «مناهج الرسول» که مجموعه گفتارهاي مدعي دروغين، عليرضا بابايي آريا «ملقب به منصور هاشمي» ميباشد، چنين آمده است:
پس سخن به اين مرد يعني احمد الحسن - کشيد؛ من عرض کردم: فدايت شوم، من با پيروان او گفتگو کردم، پس آنها را از احمقترين مردم يافتم! آنها بر مردم به خوابهايي احتجاج ميکنند و چون با آنها درباره آن سخن گفته ميشود ميگويند: روايتي رسيده که شيطان به چهره پيامبر و خاندانش متمثل نميشود! آن جناب فرمود: مگر آنها چهره پيامبر و خاندانش را ميشناسند؟! عرض کردم: نه! فرمود: پس براي آنها در اين روايت حجتي نيست، حجت در آن تنها براي کساني است که چهره پيامبر و خاندانش را ميشناسند -يعني اصحاب آنها!
هاشمي، منصور، مناهج الرسول صلي الله عليه و آله و سلم، ص 213 و 214.
همانطور که ملاحظه ميفرماييد، منصور هاشمي ابتدا ضمن حمله و هجمه عليه احمد بصري (مدعي دروغين - ملقب به احمد الحسن) که خواب و رؤيا را يکي از راههاي جذب و گمراه ساختن مردم قرار داده، در مورد فردي که با ديدن پيامبر (صلي الله عليه و آله) در خواب دنباله روي احمد بصري (مدعي دروغين) شده به تکذيب سخن وي و رد ادعايش پرداخته است و به اقرار و اعتراف منصور هاشمي اين تنها اصحاب معصومين عليهم السلام هستند که وقتي ايشان را در خواب ببينند ميتوانند ادعا کنند معصومين را ديدهاند چون ايشان چهره معصومين را قبلا ديدهاند و آنها را ميشناسند.
اما جالب است که در ادامه وقتي پاي مدح و ستايش خود وي به ميان ميآيد به سرعت همه چيز را فراموش ميکند:
مردي گفت: فدايت شوم، من درباره تو خوابي ديدم که به همراه آن آيتي بينه بود، آيا اجازه ميدهيد که آن را نقل کنم؟ فرمود: آري، گفت: من پيش از آن که تو را بشناسم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را در خواب ديدم، پس به من فرمود: همانا مهدي در سرزمين شما ساکن است در حالي که شما از او غافل هستيد! عرض کردم: او کجاست؟! فرمود: برو به فلان شهر و فلان خيابان و فلان خانه! پس من به آنجا آمدم و ديدم که خانه توست! منصور فرمود: سپاس ميگزارم خداوندي را که من را از مهديها (يعني هدايت يافتگان) قرار داد و از گمراهان و گمراه کنندگان قرار نداد!
هاشمي، منصور، مناهج الرسول صلي الله عليه و آله و سلم، ص 213 و 215.
همانطور که ملاحظه ميفرماييد، منصور هاشمي در مقابل ديدن پيامبر صلي الله و عليه و آله در خواب از سوي يکي از طرفداران خود، نه تنها بر او اشکال وارد نميکند که «مگر چهره پيامبر و خاندانش را ميشناسي؟!» يا مثلا «مگر از اصحاب ايشان بودهاي که پيامبر را بشناسي؟!» بلکه ضمن قبول اصل اين خواب و رؤياى ادعايي، آن را نوعي مدح و ستايش براي خود قرار داده و خداوند را نيز براي آن شکر و سپاس ميگويد. چنين تناقضات و ادعاهاي عجيب و خلاف واقع و معيارهاي دوگانهاي يکي از نشانههاي اصلي شناخت مدعيان دروغين است