امیرحسین جعفری: نهاد اجماعساز اصلاحطلبان در بدو تشكیل با سؤالهای زیادی از سوی بدنه اصلاحطلبان مواجه شد و چون هنوز جلسات بیشتری در این نهاد شكل نگرفته است، پاسخ سؤالها را باید از دیگرانی طلب كرد كه تحلیل كافی از این طیف سیاسی دارند. نگاههای بدنه باقیمانده اصلاحطلبان نسبت به این سازوكار جدید بسیار جدیتر شده است، زیرا رفع موانع پیشرو برای شركت در انتخابات 1400 و بازگشت اعتماد عمومی به اصلاحطلبان تنها راه توفیق اصلاحطلبان در انتخابات است. برای تحلیل بهتر ابهامات نهاد اجماعساز گفتوگو كردیم با «علیرضا علویتبار»، نظریهپرداز و فعال سیاسی اصلاحطلب كه مشروح آن را میخوانید.
*نظر شما درباره ایجاد نهاد اجماعساز و شروع كار آن چیست؟
درباره جبهه اصلاحطلبان تصور میکنم اگر به چند نكته توجه كنیم، به درك بهتری از این نهاد و جایگاه و نقش آن میرسیم. نكته اول این است كه افراد در تشكلهایی كه در ایران امروز بهعنوان اصلاحطلبان شناخته میشوند و خودشان هم این عنوان را قبول دارند، طیف گستردهای هستند كه از جنبههای گوناگون نیز هم شباهت دارند و هم متفاوتاند. قالب تشكیلاتی مناسب برای فعالیت چنین پیوست گستردهای چیزی جز جبهه نمیتواند باشد؛ جبهه دربرگیرنده مجموعهای از احزاب و سازمانها و افرادی است كه ضمن حفظ هویت مستقل تشكیلاتی خود درباره موضوع توافق و اجماع دارند: راهبرد سیاسی و رهبری مشترك جمعی؛ بنابراین قالب تشكیلاتی انتخابشده، انتخاب درستی است. نكته دوم، این نوسازی و بازسازی تشكیلاتی حاصل ارزیابی و جمعبندی عملكرد نهاد جمعی قبلی اصلاحطلبان (شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان) بوده است. سعی شده نقاط قوت آن دو حفظ و نقاط ضعف آنها برطرف شود. البته در عمل میزان موفقیت مشخص میشود. امكان بهسازی هم در جریان فعالیت فراهم است. این تشكیلات امكان خوداصلاحی دارد. نكته سوم ایجاد یك نهاد مركزی هماهنگكننده شرط لازم است اما شرط كافی موفقیت نیست. این نهاد هماهنگكننده باید با تأمین برخی از شرطهای دیگر تكمیل شود؛ مثلا توجه كنید كه تقاضا برای مشاركت فعال در تصمیمگیری و انتخاب در میان اصلاحطلبان كل كشور بسیار نیرومند است. این نهاد باید با توجه به امكانات جدید ارتباطی، سیستمها و سازوكارهایی را طراحی كند كه به این تقاضا پاسخ مثبت داده است و از آن برای ارتقای خود بهره بگیرد. طرح «سرا» كه قبلا توسط اصلاحطلبان مطرح شده بود و كم و بیش مورد تأیید هم قرار گرفته بود، یك مكمل مناسب است. بهعلاوه برای پیشبرد اصلاحات در ایران فقط نوسازی و بازسازی تشكیلاتی كفایت نمیكند. نوسازی و بازسازی گفتار سیاسی هم ضروری است. اگر بخواهیم در قالب نو همان حرفهای تكراری را بزنیم، هیچ موفقیتی حاصل نخواهد شد. جبهه اصلاحطلبان سقف مناسبی است كه ذیل آن مجموعهای از سیستمها، سازوكارها و فرایندها طراحی شود و تلاش برای خروج از بنبستها افزایش یابد؛ اما درباره خودم باید عرض كنم هرگاه اصلاحطلبان تشخیص بدهند كه باید مسئولیتی بر عهده بگیرم، من در خدمتشان هستم. سیاستورزی كار جمعی است و نه فعالیت فردی، البته باید هركدام از ما در زمینهای فعالیت كنیم كه در آن تخصص داریم. من معلمم و تصور میکنم مزیت نسبی هم اگر دارم در همین زمینه است. من اگرچه نظریات خاص خودم را دارم، اما هیچ اقدامی كه مغایرت قطعی با تصمیم قطعی اصلاحطلبان داشته باشد نمیکنم؛ اگر روزی به این نتیجه برسم، حق ندارم خودم را اصلاحطلب بنامم؛ اما راستش را بخواهید وقتی به موجی كه شكلگیری این نهاد ایجاد كرده نگاه میکنم، تا حدودی به مؤثربودن آن پی میبرم، اگر اثر نداشت، اینهمه واكنش ایجاد نمیكرد.
*همه واكنشها به شكلگیری این نهاد هماهنگكننده جدید مثبت نبود. برخی نیز آن را بیثمر یا طردكننده تلقی كردند. تحلیل شما از این مخالفتها چیست؟
افراد و جریانهایی را كه نسبت به تشكیل این تشكل هماهنگكننده واكنش منفی و انتقادی نشان دادند، به چند دسته میتوان تقسیم كرد و درباره هركدام لابد موضع متفاوت داشت. دسته اول كسانی هستند كه معتقدند در اساس سیاستورزی در ایران امروز در تعلیق و تفضیل است. اینها معتقدند كه فضای سیاسی آنقدر محدود و بسته شده است كه دیگر رقابت معنادار و جذاب برای مردم در آن نمیتواند شكل بگیرد. اینها براساس تحلیلی كه از اوضاع سیاسی كشور دارند، هر نوع سازماندهی و تحدید سازمان را عبث تلقی میکنند و میپرسند مگر كسی شما را به سیاستورزی دعوت كرده كه برایش سازماندهی میكنید؟
آنها میگویند حالا فرض كنید به نهادهای انتخابی هم مسلط شوید، آنگاه چه كار میتوانید بكنید؟ بعد از مدتی خسته و كوفته از كشمكش باید تسلیم شوید! به نظرم این جدیترین انتقاد به فعالیتهای اصلاحطلبانه است. راستش را بخواهید من خودم را هم نمیتوانم در این زمینه قانع كنم! دسته دوم كسانی هستند كه تصور میکنند با تقویت سازماندهی و كیفیت نهاد هماهنگكننده احتمالا نقش و جایگاهشان كمرنگتر و كماثرتر میشود. طیف اصلاحطلبان در یك طرف افراد تشكلهایی را در بر میگیرد كه از نظر فكری و موضع سیاسی محافظهكار بوده و از طرح دیدگاهها و مواضع جدید در میان اصلاحطلبان هراس دارند. این جریانها محافظهكاری خود را پشت انتقاد از همراهانی كه آنها را نادیده میگیرند پنهان میکنند. تصور آنها این است كه این سازماندهی جدید به تثبیت دیدگاههای پیشروتر در میان اصلاحطلبان میانجامد و از این رو نگران شده و ضمن انكار اقلیتبودن خودشان میكوشند تا از رعایتنشدن نظرات خودشان و همسویشان انتقاد كنند. برای برخی هم شكلگیری این نهاد فرصتی است برای طرح خود؛ طرح پرسشهای تكراری به گونهای كه گویی این پرسشها به ذهن دیگران نمیرسد! فرصت خوبی است تا از خودشان تصویر نظریهپردازی طراح راهبرد بسازند! البته این شیوهها نمیگیرد! احزاب و افراد برای آنكه بتوانند بهطور پایدار در صحنه سیاست ایفای نقش كنند باید قادر به طرح دیدگاههای سیاسی و فكری ویژهای باشند كه آنها را متمایز از دیگران کند. باید بخشی از جامعه را نمایندگی كنند، با این بخش رابطه زنده و متقابل برقرار كنند، قدرت سازماندهی و شجاعت طرح دیدگاهها را داشته باشند؛ با روشهای دیگر میتوان مدتی توجه جلب كرد اما افول حتمی است.
*در دستهبندی شما جوانان اصلاحطلب كه انتقاد سازنده و از درون میکنند، كجا قرار میگیرند؟
بخشهای رادیكالتر آنها جزء دسته اول قرار میگیرند. اما بخشهایی از آنها ذیل هیچیك از دستهبندیهای بالا نیستند. نقدها و اعتراضهای سازنده جوانان اصلاحطلب را باید تجلی همان تقاضا برای مشاركت فعال در تصمیمگیری و انتخاب دستهبندی كرد. آنها احساس میکنند كه شیوههای موجود از همه توان و ظرفیت آنها بهره نمیگیرد و بالابودن سن بهعنوان یك رانت در میان اصلاحطلبان عمل میكند. مهم نیست كه احساس آنها منطبق بر واقعیت است یا خیر. مهم این است كه آنها بر مبنای همین تصور و احساس رفتار خواهند كرد. آنچه واقعیت دارد این است كه زمان تغییر كرده و بخشی از نسل گذشته (امثال من) قادر به درك مقتضیات زمان و سیاستورزی در چارچوب آن نیست. نسل جدید اصلاحطلبان هم مقتضیات زمان را بهتر درك میکنند و هم توانمندیهای كارشناسی بیشتری برای حل مسائل دوران ما دارند. این نسل جدید در مقایسه با نسل قبل برتریهایی دارد كه قابل انكار نیست: اغلب در زمینه یكی از دانشهای مدرن تخصص قابل قبولی دارند، اغلب با حداقل یك زبان خارجی آشنایی داشته و امكان بهرهگیری از منابع موجود به آن زبان را دارند، اغلب با فناوریهای جدید چه سختافزار چه نرمافزار آشنایی خوبی دارند و این آشنایی دایره انتخاب و عمل آنها را به طور قابلتوجهی افزایش داده، انگیزه و توان جسمی و روحی خوبی برای پیشبرد برنامهها و طرحهای خود دارند و درواقع میخواهم بگویم مسئله صرفا سن شناسنامهای افراد نیست؛ بحث بر سر مقتضیات زمان و ظرفیت و توانایی فعالیت در چارچوب این مقتضیات است. تقاضا برای مشاركت فعال در تصمیمگیری فقط به جوانترها خلاصه نمیشود. این تقاضا فراگیر است و اگر راهحل و سازوكاری برای آن پیشبینی نشود، اصلاحات خود را از پشتوانه قدرتمندی محروم میكند. به نظر من طرح پیشنهادهای مشخص برای تحقق این مشاركت فراگیر بیش از هركس بر عهده متقاضیان آن است. تا آنجا كه من با دوستان مختلف در تشكلهای اصلاحطلب گفتوگو كردهام، از نظر فكری مقاومتی در برابر مشاركت بهویژه مشاركت جوانترها نیست. باید سازوكارهای عملی آن را طراحی كرد و به اجرا گذاشت. اصلاحطلبان جوانتر نباید فراموش كنند كه سازوكارهای تشكیلاتی جای خلاقیتهای فكری و نظری را نمیگیرد. اگر اعتراض آنها به ركود در تولید اندیشه در میان اصلاحطلبان است، راه آن بیش از هر چیز بهرهگیری از آموزش و پژوهش است. كارگاههای خوب طراحیشده بهترین زمینه برای تبادل اندیشه و تولید اندیشههای نو است. زیر سقف همین نهادها و تشكلهای موجود هم میتوان این هدف را تأمین كرد.
*آیا بهطوركلی این تنوع و تكثری كه در تشكلهای اصلاحطلب وجود دارد، خوب است و باید ادامه پیدا كند؟
تنوع و تكثر ویژگی جوامع غیرسنتی است؛ ویژگیای كه نمیتوان آن را حذف كرد. ازاینرو، این تصور را كه میتوانیم جامعهای بدون تنوع و تكثر داشته باشیم، باید كنار بگذاریم و با تنوع و چندگونگی كنار بیاییم. اما در زمینه تشكیلات ما دو نوع تشكل سیاسی داریم: حزب و گروه ذینفوذ. احزاب مخاطب عام دارند و میكوشند تا از میان اقشار مختلف نیرو جذب كننذ. احزاب میكوشند تا قدرت را به دست گرفته یا در آن بهطور مستقیم سهیم شوند. ازاینرو، در انتخابات نامزد معرفی میکنند و از نامزدهای مورد نظرشان حمایت میکنند؛ اما گروههای ذینفوذ مخاطب خاص دارند و از میان اقشار خاصی عضو میگیرند. آنها بهصورت مستقیم برای بهدستگرفتن قدرت یا سهیمشدن در آن تشكیل نشدهاند اما میكوشند تا بر خطمشیءهای حكومت كه بر زندگی و كار اعضای آن اثر میگذارد و آنها را در جهت مورد نظر خود تغییر دهند. گروههای ذینفوذ گروههای صنفی هستند. روابط مختلفی میان این گروههای صنفی و احزاب ممكن است شكل بگیرد كه در جای خود مورد بحث قرار میگیرد. من هم در مقاله احزاب و گروههای ذینفوذ در سایت مشق نو به آن پرداختهام. تشكلهای موجود در جبهه اصلاحات برخی حزب هستند و با تمام خصوصیات یك حزب مثل اتحاد ملت ایران، توسعه ملی ایران و كارگزاران سازندگی، اما برخی تشكلها هستند كه از یكسو شبیه گروههای ذینفوذ هستند و از یکسو شبیه حزب مانند انجمن اسلامی جامعه پزشكی، انجمن اسلامی مهندسان، انجمن اسلامی معلمان و...؛ مخاطب و عضوگیری آنها خاص است اما حضورشان در سیاست مستقیم است و نه مانند گروههای صنفی. نخستین گام این است كه ما بین فعالیتهای صنفی و سیاسی نوعی تمایز قائل میشویم. انجمنها و شوراهای صنفی اگرچه بر سیاست اثر میگذارند اما بهطور مستقیم سیاسی (به معنای خاص آن) تلقی نمیشوند، اما هر حزب سیاسی فراگیر میتواند سازمانها و بخشهای معطوف به اصناف خاص داشته باشد. مثلا سازمان دانشجویی داشته باشد یا سازمان كارگری و... . در میان اصلاحطلبان باید گفتوگویی درونی صورت گیرد برای تفكیك كار صنفی از كار سیاسی، اصلاحطلبان باید از متشكل و سازمانیافتهشدن تمام اصناف دفاع كنند، بهطوریكه همه اصناف، شوراها و مجامع صنفی خاص خود را داشته باشند و افراد ضمن حفظ مواضع سیاسی و فكری خود بتوانند در قالب آنها منافع و مصالح صنفی خود را تأمین كنند. تشكلهای غیرحزبی درون جبهه اصلاحات نیز باید بهتدریج جایگاه تعریفشده و مشخصی برای خود تعیین كنند. توجه داشته باشید كه انجمن اسلامی نهادی است كه با دو محور اصلی ابلاغ پیام و امر به معروف و نهی از منكر در حوزه آموزشهای دینی شكل گرفته است. ما باید به تدریح بهسوی استقلال نهادهای سیاسی و غیرسیاسی از هم پیش برویم. رشد ما یعنی تفكیك بیشتر نقشها و كاركردهایی كه در زندگی داریم. درآمیختن نهادهای غیرسیاسی و سیاسی موجب تضعیف هر دو نهاد میشود. البته این به معنای فقدان جایگاه آموزهها در اندیشه و عمل سیاسی نیست. مسئله تفكیك نهادهاست و بهرسمیتشناختن انتقال آنها از یكدیگر. اقدام لازم دیگر تعریف جریانهای اصلی فكری در میان اصلاحطلبان است. اگر بپذیریم دو گرایش راست مدرن و چپ مدرن درون اصلاحطلبان وجود دارد میتوان در درون جبهه اصلاحطلبان نیز به تدریج دو فراكسیون راست مدرن و چپ مدرن داشت. این فراكسیونها باید به تدریج بهسوی ادغام و یگانهسازی احزاب و تشكلهای خود بروند. بهطوریكه در میانمدت ما چند حزب اصلی داشته باشیم و از تفرق منابع جلوگیری كنیم.