نادر صدیقی | روزنامهنگار
نوروز است و جامه جان را دانشی تازه باید که جان جامعه دیر پاید. جان محض شهروندان جامعه جهانی امروز در معرض مخاطره کرونا قرار دارد. اما کرونا به جامعه ایران که میرسد موانع آسانتری پیشروی خود میبیند. اکنون گسستی بنیادین میان «زنده بودن» بهمعنای حفظ جان محض و «زندگی کردن» در مفهوم سبکهای زیستی متنوع، قلمرو زیستشناختی ملت ما را دوپاره کرده است. این همان گسستی است که آگامبن، فیلسوف ضد جورج بوشی و ضد ترامپی ایتالیا آن را گسست میان «مردم» و «جمعیت» مینامد؛ گسستی عمیق میان مردم بهمثابه بدنی ذاتاً سیاسی و جمعیت در مفهوم ذاتاً زیستشناختی:
«که عبارت است از روشن ساختن حضور یک جمعیت در دل یک مردم، یعنی، تبدیل یک بدن ذاتاً سیاسی به یک بدن ذاتاً زیستشناختی، بدنی که سپس تولد و مرگش، سلامتی و بیماریاش باید تنظیم شود». (جورجو آگامبن، باقیماندههای آشویتس، ترجمه مجتبا گلمحمدی، ص ۹۵)
تجربه زیسته ما در شرایط تحریم و کرونا فهم سخن فلسفی آگامبن را آسانتر میکند. ما از مفهوم دولت رفاه و توسعه که تأمین زندگی شهروندان را در مرکز دقت خود قرار میدهد به وضعیتی رسیدهایم که تحریمها حد سلامت و توان زیستی جمعیت را تنظیم میکند و کرونا اگر همینطور پیش برود تبدیل به تنظیمگر آمار جمعیت ایرانی خواهد شد. یعنی در یک سو تحریم و ضعیفسازی پیکر زیستشناختی و پیکر سیاسی جامعه را داریم و در دیگر سو پیشروی کرونایی بر زمینه ضعیف آن بدنِ ذاتاً زیست شناختی. مبارزه با کرونا امری به شدت «سرمایهبَر» است؛ یعنی هم سرمایه اقتصادی فراوان میطلبد و هم حد بالایی از سرمایه اجتماعی. به این لحاظ اگر سطح سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی امروز با سنجههای عصر اصلاحات و دوم خرداد برابری میکرد نه تحریم و نه کرونا نمیتوانست اینچنین رخنه در پوست جامعه کند و اینگونه سطح سلامت و نشاط جامعه را به زیر ضرب ببرد.
در شرایط تحریم وکرونا پیوند زندگی با آنچه که سبک زندگی مینامیم تضعیف میشود و اگر مقابلهای جدی با آن دو پدیده مرگبار صورت نگیرد، حیات تبدیل به آن چیزی خواهد شد که آگامبن آن «حیات عریان» مینامد؛ یعنی عریان از سیاست و از سبک زندگی.
میگویند از غزه نگویید اما غزه بهمثابه یک قلمرو دیوارکشی شده و بزرگترین زندان هوای باز در دنیا الگوی قابل تاملی از آرمانشهر تحریم به دست میدهد. وضعیتی اردوگاهی غزه به ایران تحریم زده بسی نزدیکتر از آن است که میپنداریم. غزه را بهدرستی با توجه به تکرار جنایتهای هیتلر توسط اسرائیل آشویتس زمانه ما نامیدهاند. آنجا که:
«جمعیت بهمنزله ساکنین یک اردوگاه-زندان بزرگ در معرض محاصره و مرگی تدریجی قرار میگیرد که سرشت نمای اردوگاههای آلمان نازی بود. اردوگاه بنا بر تعریف، قطعهای از قلمرو است که بیرون از نظام حقوق عادی جای داده میشود. اردوگاه ساختاری است که در آن وضع استثنایی تحققی دائمی یافته است (آگامبن). هنگامی که ملتی به نام یک «شرایط استثنایی فوقالعاده» تنبیه دستهجمعی میشود وضعیتی اردوگاهی پیش میآید. در چنین شرایطی به جای اینکه دولت وظیفه مدیریت بیولوژیک شهروندان و افزایش سطح سلامت آنان را برعهده بگیرد، یک نیروی بیگانه و خارجی نفوذ خود را در سطح حیات هر روزه شهروندان میگستراند و حق «زنده گذاشتن» و یا «میراندن» و «در معرض مرگ گذاشتن» شهروندان تحریم شده را از طریق ابزارهای کارآمد تحریم به خود اختصاص میدهد. تحریمهای ضدایرانی در صورتی که تا منتهای مسیر طراحی شده در لابیهای صهیونیستی به پیش برده شده و با مقاومت نیرومندی مواجه نشوند، کارکردی جز بدل ساختن میهن عزیز ما به یک اردوگاه بزرگ نخواهند داشت.» (صدیقی، روزنامه شهروند، ۲۹ شهریور ۱۳۹۳)
ما در پس وضعیتی اردوگاهی که تحریمها به ما تحمیل کرده از مزایا و مواهب جهان و فرآیندهای جهانیشدن نظیر جهانیشدن فناوری اطلاعات و ارتباطی و نیز گردش کالا و ثروت محروم هستیم. بیآنکه دیوارکشی به دور ایران ما را فرآیندهای منفی جهانی شدن نظیر جهانی شدن کرونا کمترین مصونیتی برای ما به ارمغان آوَرَد.
همه از تجربه موفق چین در قرنطینهسازی میگویند اما ما چگونه میتوانیم بدون خروج از وضعیتی اردوگاهی که تحریمها به ما تحمیل کرده وارد وضعیت قرنطینه بشویم؟ چین بیش از چهل است که تکلیف خود را با جهان و جهانی شدن روشن کرده. به یُمن ثروت و قدرت برآمده از فرآیندهای مثبت جهانی شدن بود که چین توانست ضمن تأمین معیشت میلیونها قرنطینه شده از پس هزینه چند صد میلیاردی کرونا برآید. آمارتیاسن این پرسش را مطرح میکند که «چرا قحطی اوایل دهۀ ۱۹۶۰ در چین میلیونها نفر را به کام مرگ کشید (برآوردها بین ۳۵ تا ۴۵ میلیون نفر)، اما در همان بازۀ زمانی قحطی در هند تلفات انسانی بسیار کمتری داشت؛ بهرغم آنکه هم شدت قحطی در هند شدیدتر بود و هم هند کشور فقیرتری؟» اما چین امروز، چین دهه ۶۰ میلادی نیست و اکنون باید پرسش مبرمتری مطرح کرد: چین از کدام چیز دهه ۶۰ خود عبور کرده که اگر عبور نمیکرد همپوشانی فقر دهه شصتی و کرونا میتوانست میلیونها نفر را به کام مرگ بکشاند؟
پاسخ این را میتوان از خلال گفتار شی جی پینگ رئیسجمهور دریافت که در نشست داووس ۲۰۱۷ در طعنهای آشکار به هراس ترامپ از جهانی شدن، مثال آن شخص محبوس در اتاق تاریک قفل شده را زد که: شاید مصون از گزند باد و باران بیرون باشد اما همزمان محروم از روشنایی و هوای تازه خواهد شد.
جهانی شدن در کشور ما همواره با برچسب آمریکایی شدن طرد شده اما سند امنیت ملی آمریکا در زمان ترامپ با ارجاعی آشکار به چین و دیگر کشورهای بهرهمند از امواج جهانی میگوید این تصور خاماندیشانه که آن کشورها به میزان پیشرفت در پرتو جهانی شدن دچار استحاله شده و به ما نزدیک میشوند، بطلان خود را آشکارکرد. این سند اعترافی آشکار بود به پیروزی چین و هند و برزیل و مالزی و کره جنوبی و کثیری از برندههای واقعی فرآیندهای مثبت جهانی شدن شدند بیآنکه هویت خود را از دست بدهند.
آنگاه که برجام در روزهای اوج خود دریچهای نوین به سوی جهان گشود همان هراس خاماندیشانه از جهانی شدن در کشور ما رخ نمود. ای کاش کسری از همان ثروتها و انرژیها و فیلمسازیها و امنیتیسازیها و سریالپردازیها که در کشور ما صرف مبارزه با برجام شد و در انتها به نقطه واحدی در تلاقی با برجامستیزی صهیونیستی و ترامپیستی رسید، صرف امنیت در مفهوم واقعی آن یعنی امنیت زیستی و دارویی و امنیت غذایی و امنیت اقتصادی مردم این کشور میشد. اگر چنین درکی از امنیت واقعی یعنی امنیت انسانی شهروندان کشور، جایگزین امنیتیسازیها و دشمنپردازیها و حملههای دن کیشوتی به آسیاببادیهای به وهم درآمده، میشد امروز زیرساختهای بهداشتی و پزشکی ما از گزند تحریمها مصون میماند و زیرساختهای اقتصادی ما به سهولت میتوانست کفاف غذا، دارو و دیگر نیازهای معیشتی قرنطینه شدهها را بدهد.
جان سختی دانش منسوخ عصر مرگ بر آمریکایی امروز کمک زیادی به حفظ جان شهروندان در مقابل همافزایی کرونا و تحریمها نمیکند. باید به دانش زندگی مجهز شد و با تکیه بر نیروی زندگیخواهی شهروندان ایران، مرگگستری تحریمهای آمریکایی را متوقف کرد.
مشق نو را در تلگرام هم دنبال کنید: t.me/mashghenowofficial