زمانهای شده که به من دستمزد میدن تا خودشیفته باشم، جلب توجه کنم، نسبت به همتایانم و حتی نسبت به آنچه واقعا هستم، باهوشتر ظاهر بشم، بیشتر از اکثر مردم کار کنم، خودنمایی کنم …! فروتنی، مهربانی، شجاعت اما بیقدر شده. در این زمانه چطور از روحم محافظت کنم؟ چطور از اجتماعی که در اون زندگی میکنم محافظت کنم؟
چطور میشه از جامعه محافظت کرد؟
این پرسش را جناب دیوید بروکس در کتاب جاده شخصیت بررسی کرده. خلاصه این کتاب رو در اپیزود شانزدهم بیپلاس شنیدیم و دیدگاههای جناب بروکس رو در یک خبرنامه دیگه هم به بحث گذاشتیم. اگر همراه پادکست بیپلاس و خبرنامههاش هستید یادتون میاد که جناب بروکس به "فروتنی" به عنوان صفتی کلیدی برای توفیق آدم اعتقاد داره و فروتنی پیشه کردن را نه تنها در برابر مردم دیگه، بلکه به معنی "پذیرش درونی ضعفها، کاستیها و نقصانهایی که بخشی ناگزیر از ذات آدمی هستند" توصیه میکنه. و همینطور صفاتی مثل بخشش و وفاداری و کمک به همدیگر رو برای زندگی اجتماعی بهتر ضروری میدونه.
جناب بروکس به اهمیت تشکیلات اجتماعی و تعهد اجتماعی باور داره. حالا با همین نگاه اومده سراغ مسئلهی جدیدی و توضیح داده که این مقدار تشویق به فردگرایی، جوامع انسانی رو ضعیفتر و در برابر حوادث و بلایایی که نیاز به همبستگی دارند ناتوانتر کرده. برای مثال هم رفته سراغ مواجهه با همهگیری کووید-۱۹ در دنیا و با مثالی از جامعه آمریکا استدلال خودش رو مطرح کرده. بروکس سئوال میکنه که آیا نسخه امروز آمریکا میتونست در جنگ جهانی دوم پیروز بشه؟ و خودش اعتقاد داره، البته به سختی ممکن به نظر میرسه.
بیمسئولیتی مدنی
دانشمندان خلاق و نوآوری تونستند سرانجام به فناوری تولید واکسن دست پیدا کنند، اما محققان و گزارشگرانی که درباره تردید در مورد واکسن زدن مطالعه کردند، متوجه شدند که سطح بیاعتمادی، سوءظن و … باعث خدشه دار شدن سیاست واکسیناسیون همگانی میشه و توی این شرایط واکسیناسیون بلا اثر میشه. افرادی که در صلاحیت تأسیسات پزشکی یا موسسات تولید واکسن تردید دارند و فرض میکنند که هموطنانشون یا دانشمندان هم عصرشون برای مقابله، فریب و آسیب رسوندن به اونا دارند پروژه واکسیناسیون رو پیش میبرند، فقط به خودشون صدمه نمیزنند، جامعه رو هم از بازگشت به زندگی عادی محروم میکنند. این باور که تنها کسی که میتونید بهش اعتماد کنید خودتون هستید و لاغیر، باعث میشه مردم خودشون رو شهروند متعلق به یک جامعه ندونند و احساس مسئولیتی در مقابل جامعه نداشته باشند.
اثرات پایدار و مخرب بیاعتمادی
البته بیاعتمادی منجر به بیاعتمادی بیشتر میشه و اوضاع گروههای حاشیهای در هر جامعه از بقیه بدتره. اونا معمولا بیاعتمادترین هستند چون احساس میکنند در برنامههای اجتماعی بهشون خیانت شده و نادیده گرفته شدند. اما چطور میشه این اعتماد رو بازسازی کرد؟
اقدامات در سطح محلی و با مشارکت جوامع محلی، کارهای ملموس مثل ساخت پارک یا مکانهای عام المنفعه و اقداماتی که نفعش به جمع برسه. این مدل اقدامها باعث میشه تا افراد جامعه احساس کنن که فراموش نمیشن، خواستهها و نیازهاشون به حساب میاد و براش اقدام میشه. برای ادامه حیات به عنوان یک جامعه نیاز داریم که بر احساس تهدید ناشی از بیاعتمادی غلبه کنیم. باور کنیم که با هم قراره موفقیتهایی رو به دست بیاریم نه از طریق غلبه بر هم. بسیاری از مردم از نهادهای فرهنگی و اجتماعی در زندگی اجتماعی جدا شدن. در نتیجه، انجام اقدامات جمعی به عنوان یک جامعه دشواره. پاسخ رقت انگیز ما به همهگیری کووید-۱۹ممکنه آخرین یا بدترین پیامد این شرایط نباشه.
منبع: خبرنامه بی پلاس
نویسنده: آمنه محمدی