در حال مطالعهی کتاب بسیار جذاب «اشتیاق به جهل» نوشتهی «رناتا سالکل» با ترجمهی «نرگس حسنلی» بودم که موضوع جالب «انکار میرایی» توجه من را به خود جلب کرد. این کتاب به همت «نشر برج» شهریور همین امسال چاپ شده است. اگر به موضوع کتاب علاقهمند شدید میتوانید از نهنگ بخواهید که برایتان بیاورد! [+]
فروید عقیده داشت که ارتباط قوی و معناداری بین «انکار» و «هراس ما از مرگ» وجود دارد. او چنین استدلال میکرد که انکار، مکانیسم دفاعی ناخودآگاهی است که به افراد کمک میکند با این هراس کنار بیایند، در حالی که خودِ ناخودآگاه امکانِ مرگ خودش را به رسمیت نمیشناسد. ژاک لاکان [+] هم معتقد بود «اینکه ما به مرگ خودمان بیندیشیم غیرممکن است!». در حقیقت میتوان چنین برداشت کرد که ناخودآگاه ما در غالب مواقع طوری عمل میکند که انگار نامیراست.
در برخی افراد «انکار میرایی» یا به عبارت دیگر «باور به نامیرایی» چنان از شدت و غلظت برخوردار میشود که فرد دست به فعالیتهای خطرناک و تهدیدکنندهی زندگی میزند. این افراد با در پیش گرفتن چنین سبک زندگیهای خطرناکی، به زعم خودشان مرگ را به سخره میگیرند!
نمونهی بارزی از اینگونه رفتارها را میتوان در اوج شیوع ایدز در «مهمانیهای هدیه کردن» در آمریکا جست. در این مهمانیها افراد سالم (غیر مبتلا به ایدز) با غریبههایی رابطهی جنسی برقرار میکردند که بسیاری از آنها اچآیوی مثبت بودند. بعضی از شرکتکنندگان در این مهمانیها(!) معتقد بودند که این در معرض ابتلا قرار گرفتن، راهی برای کنار آمدن با اضطراب اچآیوی در قالب نوعی رولت روسی است.
این کار برای کسانی که فکر میکردند مبتلا شدنشان به اچآیوی دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد تسلیم خودخواسته به ویروس بود، چون مقابله با آن یا تلاش برای اجتناب از آن معنایی نداشت.
در این میان، عدهای هم بودند که تنها دلیلشان برای شرکت در این مراسم، همذاتپنداری با آن گروهی از دوستانشان بود که اچآیوی مثبت بودند و در واقع به نوعی نمیخواستند که با مبتلا نبودن به ایدز از حلقهی دوستان و آشنایانشان خارج باشند!
به هر روی، شرکت در این مراسم هر دلیل و توجیهی هم که داشته باشد، رد پای «انکار میرایی» در آن به وضوح دیده میشود.
حال بیایید به روزگار زیستهی خودمان برگردیم؛ عصر کرونا!
پس از اینکه چند ماه از حضور کرونا در ایران گذشت (اواسط ششماههی اول سال ۱۳۹۹)، کم کم شاهد پیدایش طرز تفکرها و رفتارهایی در جامعه بودیم بر این اساس که:
- بهش فکر نکن! هر چی بیشتر فکر کنی، بیشتر امکان داره که بگیری!
- اصلا ماسک برای ریه خوب نیست! نباید ماسک بزنی اینقدر...
- هر چی بیشتر رعایت کنی، بیشتر کرونا میگیری! من هر کسی رو دیدم که خیلی رعایت میکرده کرونا گرفته در عوض اونایی که اصلا رعایت نمیکردن هیچیشون نشده!!
همچنین افراد دیگر کمتر ابایی از انتشار تصاویر مسافرتها، خوشگذرانیها و تجمعات خود نداشتند. با گذر زمان عدهای که به درستی (نه بهصورت وسواسگونه!) همچنان به رعایت شیوهنامههای بهداشتی پایبند بودند، به اقلیت جامعه بدل شدند. این اقلیت مدام با آزارهای کلامی مانند «ترسو بودن»، «وسواس بودن» و «تو هم دیگه زیادی شلوغش کردی بابا!» روبرو بودند و ای بسا که اکنون هم هستند!
با توجه به آنچه که بالاتر از کتاب «اشتیاق به جهل» در رابطه با «انکار میرایی» نقلقول (و نقل به مضمون) کردم، آیا متوجه شباهت بین این دو رویداد میشوید؟
در همهگیری کرونا هم آن عدهای که بر این باور بودند که «کرونا فقط یک سرماخوردگی ساده است!» معمولا بیشتر دست به کارهای مخاطرهآمیز میزدند و میزنند. در حقیقت این افراد با عقیدهای نه چندان صحیح مبنی بر اینکه دیر یا زود بالاخره همهمان به کرونا مبتلا خواهیم شد، پس استفاده از ماسک، رعایت شیوهنامههای بهداشتی و واکسیناسیون کار اضافه و بیموردی است، نه تنها سلامتی خودشان را به خطر میاندازند بلکه سلامت عمومی جامعه را هم به خطر میاندازند.
در پایان، اگر چنانچه از آندسته افرادی که با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، به نقش اجتماعیتان به عنوان یک شهروند مسئولیتپذیر عمل کردهاید هستید، از شما تشکر میکنم و به احترامتان کلاه از سر بر میدارم. امیدوارم خواندن این مقاله به شما کمک کرده باشد تا بیش از پیش متوجه این نکته باشید که «شما اقلیتی بودید که کار درست را کردید!».