قدیم ها خیلی مد نبود که پدر و مادر ها روی تربیت فرزند شون دقت کنند و معمولا فقط روی تعداد فرزندان بیشتر دقت میکردند. مخصوصا تعداد پسرها. میدونید چرا؟ چون اون عصر کشاورزی بود و نیروی کار کم بود و آدمها اینو فهمیده بودند و فقط میخواستن نیروی کار هر خانواده بیشتر بشه.
بنابراین فقط میخواستن تعداد فرزندان زیادتری داشته باشن تا از پس کارها و نهایتا مخارج زندگیشون بربیان و خیلی روی تربیت صحیح و اجرای قواعد و قانون های تربیت کودک تگیه نداشتن و فقط میخواستن نیروی کار ماهر تر و قویتری داشته باشن. باید اینطور می بود …
اما دوست من، الان عصر تکنولوژی هست و ماشین ها جای نیروی کار رو گرفتن، و والدین آگاه به این فکر هستند که انسانهای قویتری بسازند اما از نظر ذهنی، تا بتونند بهتر فکر کنند، رابطه بهتری با دیگر انسانها داشته باشن و توی زندگیشون موفق تر عمل کنند و همه اینها بر میگرده به تربیت صحیح کودک.
با توجه به مقدمه بالا میتونیم نتیجه بگیریم که در دوران ما انسانهایی موفق تر هستند و می تونن سهم بیشتری از موفقیت و دستاوردهای جامعه خودشون رو داشته باشن که پایه قویتری از نظر ذهنی و تفکر داشته باشن.
پس تربیت درست بچه ها در سالهای اولیه عمر اونها میتونه یک عمر شخصیت قدرتمند و مستحکم تری به اونها بده تا اونها با توجه به افکار و باورهایی که والدین در کودکی به ذهن اونها القا میکنند بتونن توی زندگی خودشون چه از نظر شغلی و چه از نظر روابط تصمیم های بهتری بگیرن و جسارت عملی کردن تصمیم های اونها باعث موفقیت هر روزه اونها میشه.
باور یعنی فکری که چندین بار به طریق مختلف تکرار بشه و اون فکر رو ضمیر ناخوآگاه ما به عنوان واقعیت بپذیره و یا کسی که خیلی قبولش داریم حرفی رو به ما بزنه مثل والدین یا استاد های ما و ما اونرو به عنوان واقعیت بپذیریم. این میشه باور ما …
مثلا اگر پدر از سختی کارهاش و بی پولی هاش و گرانی ها مداوم حرف بزنه، کودک اون هم این موضوع رو می پذیره که پول درآوردن بسیار سخته و در آینده این باور مثل یک زنجیرر محکم پای پرواز اون رو برای عملی کردن ایده هاش میبنده و شاید هرگز اون فرزند ثروتمند نشه…
پس حرف های والدین ، تلوزیون ، معلمان , دوستان و جامعه همه روی ذهن و افکار و باورهای فرزندان ما تاثیر میگذارن و خیلی آرام آرام باورهای خیلی قدرتمندی رو در ضمیر ناخودآگاه کودک شکل میدهند .
با توجه به چیزهایی که در مقاله تربیت کودک بالا برای شما توضیح دادم وظیفه اصلی هر پدر و مادری اول مراقبت از ورودی های ذهن خودش هست و بعد هم کودکش . یعنی چی؟
مثلا ما اگر توی یک رستوران بریم و بخواهیم غذا سفارش بدیم خیلی دقت میکنیم که غذای سالمی باشه، خراب نشده باشه از مواد اولیه خوبی تهیه شده باشه چون سلامتی ما و خانوادمون برامون خیلی مهمه…
ذهن ما و فرزندانمون هم دقیقا همینطوره و حتی بارها مهمتر … و نباید اجازه بدیم حرف های منفی، اخبار بد و انواع افکار محدود کننده توی ذهن ما بره. حتی موسیقی و فیلمی که میبینیم، کتابی که میخونیم باید به شدت روی اونها حساس باشیم
تا بتونیم ذهن خودمون و فرزندانمون رو در سلامت نگه داریم و باورهای قدرتمندی در ذهن اونها ایجاد کنیم تا بتونند شخصیت قویتری ایجاد کنند و در نهایت بتونن توی زندگی خودشون موفق و خوشبخت زندگی کنند.
مگر برای پدر و مادر ها چیزی زبیا تر و لذت بخش تر از این هست ؟؟
من یزدان مهربانی با توجه به شناختی که از ذهن وباورهای محدود کننده و باورهای مثبت و ثروتساز داشتم و تحقیقاتی که در چند سال اخیر روی باور و ذهن انسانهای موفق داشتم، دوره ای رو بر پایه برنامه ریزی ذهن کودک به نام دوره تربیت کودک موفق و شاد آماده کردم
که تمام آن چیزی که والدین نیاز دارن بدونن تا فرزند فوق العاده ای رو تربیت کنند رو در اون توضیح دادم. شما دوست خوبم میتونی این دوره بینظیر رو از سایت مسیر سبز تهیه کنی و با توجه به آموزشهای اون هم خودت زندگی بهتری رو تجربه کنی و هم فرزندان موفقی رو تربیت کنی.