بسم الله الرحمن الرحیم
برای اینکه یک انسان را در تسخیر در آورند راه هایی وجود دارد:
۱) اعمال قدرت
۲) سهولت حیوانی
۳) ایجاد تخیل
۴) عقل
۵) قلب و..
امشب از خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه راجع به آسیب های عشق مجازی صحبت خواهیم کرد. اینجا امیرالمومنین با خدا صحبت می کند. خدایا تو پیراسته ای (هم به عنوان خالق و هم به عنوان معبود). پیش از خلقت به خاطر آزمون، سرایی را آفریدی و آنجا سفره انداختی از نوشیدنی ها و خوراکی ها. و بهشتی ها همسر دارند، خادم دارند، قصر هایی هست و رودهایی. درخت هایی هست که میوه میدهند. پیامبران را در دنیا گسیل داشتی، که مردم را به سمت زندگی جاودانه دعوت کنند. چرا حضرت اینجا نفرموده اند که پیامبران مردم را به سمت قرب دعوت کرده اند؟!
گاهی آدم ضعیف را باید سرگرم کرد و تدریجا مطالبی را هم به او آموزش داد. لیستی از یک سری آیات قرآن را دنبال خواهیم کرد:
۱. «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۱۷۷ بقره)»
۲. «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (۱۹)» و «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(۲۰)» و «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا(۲۱)» و ادامه ی آیات سوره ی معارج.
۳. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (۶۳ فرقان)»
بهترین کتاب خودسازی قرآن است؛ حتی خود پیامبر خودش را با این کتاب ساخت. ادامه ی خطبه: بعضی مردم به دعوت پیامبران (دعوت به زندگی جاودانه) لبیک نگفتند و به آن چیز هایی که پیامبران گفتند، مشتاق نبودند. زیرا اینها عشق به زندگی جاودانه نورزیدند و نتیجتا به مردار دنیا رو کردند. دنیا را اگر با فرمول هایش با آن برخورد نکنی، جیفه میشود.
ادامه ی خطبه: به مرداری رو کردند و با خوردن آن مردار رسوا شدند. با هم توافق کردند که بیایید دنیا را دوست بداریم. هر کس عاشق شی بشود، چمشش کم فروغ میشود و قلبش را مریض می کند. عمر سعد خیلی عبرت است. ایشان جز مدعیان بود. پدرش جایی در بیابان چادر زده بود. وقتی می خواستند جمع کنند و بروند، دیدند بالای خیمه جوجه ها تخم گذاری کردند. به سعد گفتند چاره ای نیست، جمع کنید تا برویم. گفت نه، صبر کنید جوجه ها از تخم در بیایند. چه شد که پسرش اولین تیر را به خیمه های امام حسین علیه السلام زد؟! او دلش را به گندم های ری خوش کرده بود.
امام حسین علیه السلام جایی در خطبه اش می فرماید: به دنیا تکیه نزنید چرا که امید آن کسی که به آن تکیه بزند را پاره می کند. البته حر بن یزید هم با خواست امام مخالفت کرد. امام حسین گفتند یا بگذار وارد کوفه شویم یا بر گردیم. ایشان جلوی امام را گرفت و نگذاشت امام اقدام کند. ولی بعد از اینکه امام گفتند؛ حر مادرت به عزایت بنشیند، حر مکثی کرد و حتی یک پل را هم خراب نکرد. گفت چون مادر شما حضرت زهرا سلام الله علیها هست، جوابت را نمیدهم. همین موجب شد روز عاشورا حر برگشت. بعضی ها هنگام عصبانیت همه چیز را نادیده میگیرند!
حجت الاسلام والمسلمین استاد علی رهبر
مجموعه فرهنگی مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها - دانشگاه صنعتی اصفهان