در شب اول اشاره کردیم که برای اشراف یک انسان، مسیر هایی وجود دارد.
۱) زور و فشار
۲) هوس های افراطی
۳) توهمات
۴) خرد و عقل
۵) دل و ...
حب و بغض دو ساحت اصلی تسخیر انسان است. گفتیم چطور می شود عشق را ایجاد کرد. انسان با خلأ عشق نمی تواند زندگی کند. البته با خود بودن خلأ نیست. عارفی در خلوتی انسی داشت با خویشتنِ خویش. فردی آمد و گفت من آمدم تا تنها نباشی. گفت الان تنها شدیم. با خلأ حقیقی فرد نمی تواند زندگی کند. باید عشق جایگزین شود.
خیلی ها این دو روز روزگار را با عشق های مجازی سر می کنند. معمولاً در عشق های مجازی فرد معشوق را عوض می کند. چطور عشق حقیقی را حاکم کنیم که این عشق های ناپایدار تحت پرتو آن قرار بگیرند؟ گفتیم یکی از راهکار هایش اینست که محبوب حقیقی و فطری را بشناسیم. شناخت هم مطالعه نیست. باور کنید اگر به همین توصیه های عقل توجه شود فرد به راهکارهای بزرگ خواهد رسید.
مثلاً عقل می گوید تو اگر معتقدی که در محضر خدا هستم چرا گناه می کنی؟! اگر همه چیزت را او داده، چرا همه ی دلت را به غیر او می سپاری؟! اینهایی که از عقل استفاده می کنند، پیام های مذهب را خوب می توانند بپذیرند. نگوییم نا فرمانی خدا، بگوییم نافرمانی عقل. این عقل توبیخ هم نمی کند بلکه وجدان توبیخ می کند؛ «أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ» راه های هدایت و گمراهی را روشن می کند. این آیه را نیز خواندیم، «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ».
آخر نماز از خداوند بخواهیم که ضریب احساس حضورم در حضور تو و نظارت تو بیشتر شود، در این صورت گناه کاهش پیدا می کند. عزیزان گناه فضای زلال دل را به هم می ریزد. نمی گذارد شکوفه های دل رشد کنند. فضا باتلاقی می شود. ریشه ی عشق حقیقی در دل پاک است؛ «إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ». پس احساس حضور در محضر پروردگار از راه هایی است که گناه را کاهش می دهد و سرزمین را آماده ی رویش می کند؛ « ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلّا لقَسوةِ القلوبِ، وما قَسَتِ القلوبُ إلّا لِكَثْرةِ الذُّنوبِ».
حجت الاسلام والمسلمین استاد علی رهبر
مجموعه فرهنگی مسجد حضرت زهرا سلام الله علیها - دانشگاه صنعتی اصفهان