مدتی است که کتابهایی که میخوانم را دوست دارم به دیگران هم معرفی کنم. اما متاسفانه همیشه وقت و فرصت کافی را ندارم, در نهایت گاهی اما سعی میکنم چند اثر را که حقیقتا ارزش خواندن دارد را با شما به اشتراک بگذارم.
اولی کتاب تشباد است اثر داریوش غریب زاده, کتابی کوچک با یک عنوان اصالتا جنوبی که محصول تجربیات زیسته و ذهنی نویسنده در اتمسفر شهرهای جنوب کشور بخصوص بوشهر است. کتاب حال و هوایی صمیمی دارد که در سبک نوشتن نیز ساختار شکنی کرده است و نوآوری خاص خود را دارد. میتوان در عرض یکی دو روز کل کتاب را خواند هم بخاطر جذابیت آن و هم بخاطر کوتاهی کلیت متن.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
غروب که مرد افغان آمد و نامه را از من تحویل گرفت. گفتم: «ازت خیلی معذرت میخوام.
.
از روی کنجکاوی توی امور شخصیت دخالت کردم؛ اما واقعا قصد بدی ندارم. فقط سوالی دارم. داخل پاکت پستی نامه نیست.
اگه جواب ندی حق داری؛ اما اگه جواب بدی منو از گیجی در میآوری.» با لبخندی مهربانانه گفت: «بریم به اتاق من. اونجا میفهمی نامه چیست...»
دومی نمایشهای تن است, کتابی که اهمیت و ضرورت پرداختن به روحیات و درونیات آدمی را نشان میدهد. اینکه عوامل درونی و روحی و خلقی و مسائل روانی چطور میتوانند ظهور تنی یا بدنی و بیرونی داشته باشند. بسیاری از بیماری ها و مشکلاتی که ما در طول زندگی تجربه میکنیم ناشی از مسائل روانی و ذهنی و درونی ما است که متاسفانه با کمال بی توجهی از کنار آن میگذریم و آن را نادید میگیریم. بعد از خواندن این کتاب تصمیم گرفتم روند رواندرمانی را که مدت ها تصمیمش را داشتم آغاز کنم و کمی برای روحم هزینه کنم. نمایشهای تن از آثار مهم در زمینۀ فهم بیماریهای روانتنی است. بیماریهایی که واکنشی است در برابر لحظاتی که شرایط درونی و بیرونی، فشاری فراتر از ظرفیت معمول روانشناختی انسانها به آنها تحمیل میکند و …
این یکی اما یک رمان فانتزی طور عاشقانه سه نفره و چهارنفره است :) از آن دست رمانهایی که سفری ذهنی به داستانی عاشقانه و گاها اروتی ک خواهید داشت. هرچند اطلاعات تاریخی خوبی نیز از تاریخ فرانسه و تحولات اروپا به دست می دهد اما در نهایت میتوانید به جای تماشای فیلمهایی که از پیش همه چیز برایتان طراحی شده است, خودتان هر خط کتاب را در ذهنتان تصویر کنید... کتاب کوکو ملکه پاریس را پیشنهاد میکنم اگر در موود عاشقانه و با چالش های خیانت و وفاداری و غیره درگیر هستید حتما مطالعه کنید.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
«من خودم را روی او انداختم. او من را از روی زمین بلند کرد، گردن من را بوسید، و دور خود چرخید. همانطور نفس نفس زنان روی نیمکت افتادیم. سپس دورابه در سکوت مقابل او افتادم، آیا این یک رویا بود؟!…»