چند وقتی هستش که حالم خوب نیست ...
ممکنه این جمله رو زیاد به زبان آورده باشید و یا از اطرافیانتون شنیده باشین، اما آیا ما دسترسی دقیقی به مفهوم حال داریم؟ زمانی که از حال صحبت میکنیم به چه چیزی اشاره میکنیم و چطور میتونیم روی حالمون تاثیر بذاریم؟
در #پویش_هفتگی_تبدیل در مورد #حال بر روی سوالات زیر پویش کردیم:
- حال الانات چطوره؟
- حال ۶ ماه اخیرت چطوره؟
- تعریفتون از حال چیه و وقتی در مورد حال صحبت میکنین دقیقا به چه چیزی اشاره میکنین؟
- چه چیزی حالتون رو خوب میکنه و چه چیزی حالتون رو بد میکنه؟
- چطور حالتون رو در کوتاه مدت خوب میکنین؟
- چطور حالتون رو در بلند مدت خوب میکنین؟
اگر دوست دارین در این پویش شرکت کنین قبل از خواندن ادامهی متن پاسخ خودتون رو به این پرسشها بنویسین و سپس ادامه متن رو بخونین.
در ادامه خلاصهای از پاسخ بچهها و کشفهایی که در حین این پویش داشتن رو خواهیم داشت و سپس پویش شخصی من روی این موضوع.
بخش اول:
1- حال از از نظر من حسی هستش که در این لحظه نسبت به خودم دارم، هر زمانی که کاری که دوست نداشتم رو انجام دادم حالم خوب نبوده و زمانی که چالشی رو حل کردم و وارد وضعیت جدیدی شدم حالم خوب بوده.
2- زمانی که روال زندگین سر جاش باشه و به مشکل نخورده باشه حالم خوب هستش. (منظورم از روال زندگی، اون انتظاری هستش که از زندگی دارم.)
3- برای من حال، نزدیکیه وضعیت فعلی(حس و تجربهام) با حداکثری جذابیتی هست که توی زندگی تجربه کردهام و من وضعیت الانم رو با اون حداکثر مقایسه میکنم.
4- حال برای من سازگاری درون و بیرونم هست. یعنی محیط اطرافم منطبق باشه با شیوهی بودن مدلی که من هستم. زمانیهایی که نتیجه میگیرم یا وضعیت پایداری دارم حالم خوب هستش.
5- حال من وابسته به حال اطرافیان هست، اگه حال اونا خوب باشه حال منم خوبه، زمانی که همه چی سر جاش باشه حالم خوبه
6- حال از نظر من کوتاه مدت و بلند مدت هستش. حال کوتاه مدت خیلی نوسانی هستش و زیادم دست ما نیست و براساس اتفاقهایی که در هر لحظه برامون میوفته تغییر میکنه. حال بلند مدت ولی ترکیبی هست از آنچه در گذشته برامون اتفاق افتاده، مسیری که داریم درونش حرکت میکنیم و هر آنچه بر روش داریم کار میکنیم.
7- حال بلند مدت یک انباشت هست. انباشتی از هر آنچه که انجام میدهیم. مثلا مینیم الان کارهایی انجام بدیم که حالمون در آینده خوب باشه.
8- زمانی که رشد و پیشرفت دارم حالم خوب هستش و زمانی که همه چی برام روتین میشه حالم خوب نیست.
9- برای همه ما یک واقعیت وجود داره و یک انتظار و میزان فاصلهای که واقعیت ما از اون انتظار داره حال ما رو میسازه. برای من زمانی که توی حاشیهی امن ام هستم حالم خوب نیست و همینطور زمانی که پرونده باز توی ذهنم دارم.
10- حال من تابع این هست که بدونم چیکار باید بکنم یا بدونم که چی میخوام و برای رسیدن بهش چه کاری باید اانجام بدم. لحظاتی بوده که اون مسیر ذهنی و هدف برام کمرنگ شده و باید گشت و اون هدف رو دوباره پیدا کرد.
11- حال برای من با انگیزه رابطه مستقیم داره. زمانی که انگیزه پیدا میکنم حالم خوب میشه.
12- حال برای من در طیف انتظار نهفته که چه انتظار کم و چه انتظار زیاد از خودم،حالم رو بد میکنه.
13- حال برام برایند احساسی هست که به خودم، اطرافیان و محیطم دارم. زمانی که پروندهی بازی رو میبندم و تیکش رو میزنم حالم خوب میشه. همچنین وقتی شبیه ایدهال خودم هستم.
14- حال برای من برایند احساسات و هیجاناتم هست. برای بهتر کردن حالم نیاز هستش که خودم رو بیشتر بشناسم.
15- حال برای من در این تعریف میشه که چقدر برای اولویتهام (اقدام) میکنم؟ چقدر برای (ابراز) خودمم فرصت دارم؟ و شاید فرصت ابراز برام در انگیزه داشتن نهفته باشه (و برعکس).
16- زمانی که چیز جدیدی در خودم کشف کردم حالم خوب بوده.
17- حالم به افکارم بستگی داره و اینکه چقدر میتونم زندگیم رو مدیریت کنم.
18- زمانی که کاری که دوست دارم رو انجام میدم حالم خوبه.
بخش دوم:
چند روز پیش با خودم تو فکر بودم که مدتی هست که حالم خوب نیست! و بعد دیدم این گفت و گو رو در گذشته هم با خودم زیاد داشتم و برام سوال شد که من به چه چیزی میگم حال؟ چه زمانهایی توی زندگیم حالم خوب بوده و چطور میتونم حالم رو تغییر بدم؟ برای اینکه به پاسخ سوالم دسترسی پیدا کنم پویشی رو با خودم شروع کردم. زندگیم رو به برهههای زمانی مختف تقسیم کردم و توی هر برهه یه برداشتی از حال و احوال خودم نوشتم و در ادامه نوشتم که در هر دوره چی حالم رو خوب میکرد یا برام لذت بخش بود و چی حالم رو بد کرده بود و برام نا خوشایند بود تا دسترسی با کیفیتتری به خودم پیدا کنم. دورههایی که توش پویش کردم شامل ( قبل از مدرسه – ابتدایی –راهنمایی – دبیرستان – دانشگاه و .... ) بود.
زمانی که به مفهوم حال فکر کردم دیدم که تعاریف متفاوتی براش دارم. اول کلمه لذت برام پررنگ بود یعنی دیدم زمانی که از چیزی لذت میبردم حالم خوب بوده. اما بعدش دیدم فقط لذت نیست. زماانی که بر اساس برنامم و اهدافم پیش رفتم هم حالم خوب بوده.
حال برام قرابت زیادی با کلمهی (رضایت) داره. یعنی اگر در همینن لحظه بتونم بگم الان راضی هستم، حالم خوب خواهد بود. در واقع در هر لحظه چندتا موضوع مهم رو که باعث رضایتم میشه مثل اینکه چقدر روی محیطم کنترل دارم یا چقدر از فرصتهام و پتانسیلم استفاده میکنم یا چقدر فرصت میسازم رو مانیتور می کنم و نهایتا میگم حالم خوبه یا نه. حال در این حالت یه قرارداد هستش. قراردادی بین خود و معیارهایی که برای خود میسازم.
حال البته همیشه برنامه دستاورد نیست لحظاتی هستش که توی طبیعت خودمون رو رها میکنیم یا با کودکی بازی میکنیم یا در جمعی دوستانه حضور دارم و احساس میکنیم حالمون خوب هستش.
نکتهی مهم دیگر هم تاثیر فرصتها بر روی حال هستش. عصر جدید عصر تنوع فرصتها هستش و در هر لحظه فرصتهای بسیاری در اطراف ما وجود دارد که عموما فقط از تعداد اندکیشون استفاده میکنیم و تمامی فرصتهایی که داشتیم اما سراغشون نرفتیم به شکل تصور حال بهتریا موفقیت بیشتری است که میتوانستم داشته باشیم اما نداریم! و این مقایسهي دایمی بین خود و دیگرانی که از آن فرصتها به شیوهی دیگری استفاده کردند نیز تاثیر به سزایی بر حال ما دارد.
بخش پایانی گفتوگو به یک ویدیو و مقاله ارجاع داده میشود که انسانها را به ۲ دسته تقسیم میکند. افرادی که به دنبال شاد بودن و لذت بردن هستند و افرادی که به دنبال معنا داشتن و تفاوتی در دنیا ایجاد کردن هستند. عدم تمایز اینکه ما در کدام طیف قرار میگیریم باعث میشود تا اقدامات غیرموثری را برای بهبود حالمان انجام دهیم.
The riddle of experience vs. memory | Daniel Kahneman
https://www.youtube.com/watch?v=XgRlrBl-7Yg&t=810s&ab_channel=TED
زندگی شاد چیست؟ زندگی پرمعنا کدام است؟
https://www.bbc.com/persian/science/2013/02/130207_me_happiness_meaning