این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد .... اجر صبریست کز آن شاخه نباتم دادند
در بین عوام معروف و مشهور شده که شاخه نبات ( شاخ نبات ) نام همسر یا معشوقه حافظ بوده است ، و یا اینکه حافظ ،این لقب را برای همسرش در نظر گرفته که نشانه شیرینی و دلبری وی بوده است .
هر چند از زندگی خصوصی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست و صرفا این یک گمان است ، گمانی که مردم دوست داشتند در مورد حافظ بر سر زبانها باشد چرا که حافظ بیش از ششصد سال است که با مردم ایران زندگی کرده و بسیار افسانه ها و قصه ها در مورد وی بین مردم کوچه و بازار گفته شده و از این پس هم گفته خواهد شد.
از دیرباز تا امروز، موقع فال گرفتن ،حافظ را به شاخ نباتش قسم میدهیم، به کسی که خیلی دوستش داشته و خاطرش برایش عزیز بوده است.
حافظ می فرماید این اشعار من که مثل شهد و شکر اینقدر شیرین است به خاطر پاداشی است که از صبوری همسرم در این زندگی به دست آورده ام . همه میدانیم که اگر محیط خانه از نظر عاطفی و احساسی غنی باشد طرفین رشد خواهند کرد و واقعا پشت هر مرد موفقی یک زن کاردان با احساس و صبور وجود دارد که امکان رشد و شکوفایی استعدادها را فراهم میکند .میگوید تاثیری که از شاخه نبات و زندگی با وی داشتم باعث شد اینقدر شیرین سخن شوم و تاثیری که از همسرش دریافته در شاعر شدن و طنازی خودش مهم میدونسته...
از طرفی برخی از ادبا میگویند منظور از شاخ نبات، قلم نی بوده که حافظ با آن اشعارش را مینوشته چون در یکی دو بیت دیگر به این موضوع صراحتا اشاره کرده است .
حافظ چه طرفه شاخه نباتی است کلک تو ..... کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
کلک همان قلم نی است که اینجا به شاخ نبات تشبیه شده ، در واقع حافظ به شیرین سخنی خود اذعان داشته و میوه آن یعنی اشعارش را دلپذیر تر از شهد و شکر دانسته است.
یا در بیتی دیگر فرموده :
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین...... که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
میگوید قلم حافظ مثل نبات شیرین است برای همین میوه آن که این غزلیات نغز و شیرین است دریابید که بهتر از این نصیبتان نخواهد شد.
اما من بیشتر دوست دارم روایت اول را بپذیرم چون با روح عاشقانه حافظ نزدیکتر است .
امروز روز تولد همسر زیبای من است و 30 سال از همنشینی و همراهی ما میگذرد. سی سال که مثل برق و باد گذشت و هر چه پیشتر میرویم بیشتر عاشق اش می شوم. انسان بینظیری که همیشه همراه و پشتیبان و یار و رفیق ام بوده و به جرات تنها رفیق زندگی ام که همیشه و هر لحظه در کنارم بوده... همه جا در سختیها و خوشی ها ...
عشق تو و مهر تو سرشته به جانم ........... گر شکنی وعده من هنوز برآنم
لحظه به لحظه پر است از تو وجودم .......... گر که دمی بی توام بگو که بدانم
پنجره بسته را نگاه تو بگشود .......... دست تو سوی نسیم کرده روانم
شعر من از چشمه کلام تو جوشید .......... قصه شوق است آمده به زبانم
با تو که هستم منم بدون تو هیچم .......... بی تو خسم با تو باغ سبز جهانم
برگ فتاده ز شاخه دیده ای هرگز.......... بی سرو سامان و خسته بی تو همانم
هر چه بگویی، کنم به دیده منت .......... ترک تو هرگز نگو نگو نتوانم
این چند بیت را چند سال پیش برای همسر عزیزم سروده بودم و واقعا تاثیر یک وجود پر از عشق و محبت و یک همراه بینظیر آدمی مثل مرا شاعر کرد دیگر چه برسد به حافظ نازنینمان که دریای شعر و غزل بود.
این روزها لحظه شماری میکنم که زودتر به خانه برسم تا در کنارش باشم احساس میکنم فرصت مان برای دیدار و در کنار هم بودن هر روز کمتر میشود . هر روز به شوق دیدنش از خواب برمیخیزم و هر شب در کنارش و با گرمای نفسش جان میگیرم .
زندگی بسیار کوتاهه ولی من این شانس را داشتم که لحظات زندگی ام را در کنار او سپری میکنم و تا ابد دوستش دارم حتی وقتی که دیگر در این دنیا نباشم .
تولدت مبارک شاخ نبات من . یازدهم آبانماه 1402