مسعود علیزاده
مسعود علیزاده
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

آیا مردم گرسنه میتوانند درست تصمیم بگیرند؟

جواب کوتاه بله است و اما جواب بلند.

مشکلات امروز ایران از اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و ... انقدر زیاد است که هر گروهی با هر سلیقه ای میتواند پرچم یکی از مشکلات را به دست بگیرد و ادعای حل یکی از بحران ها را سر چوب کند که وا سیاستا یا وا پوپولیسما یا وا دیپلماسیا یا وا فرهنگا.

اینجا یک طرز فکر راهگشاست. اصل گرایی یا اسنشالیسم. کدام آرمان به اندازه ای اهمیت دارد که میتوان از بقیه موقتا چشم پوشی کرد؟

کتابی به همین نام نوشته آقای رابرت مک کیون هست که نکته جالبی رو مطرح کرده: ایشون میگه تا سال ۱۹۰۰ کلمه‌ی priorities به معنی "اولویت‌ها" وجود نداشت و این کلمه فقط به صورت مفرد "اولویت" به کار میرفت. اولویت یعنی چیزی که با اهمیت ترین است. پس اگر ۱۰ تا اولویت داشته باشیم یعنی در واقع اولویتی نداریم!

با این اطلاعات برمیگردیم به سوال اول مقاله. آیا مردم عادی میتوانند اولویت خود را درست تشخیص دهند؟ سالها پیش افلاطون به این نتیجه رسید که مردم نمیتوانند مشکل اصلی را تشخیص دهند چرا که به حرف های قشنگ تر رای میدهند جامعه ای که به یک کشاورز رای میدهد از نظر نظامی و صنعت ضعیف میشود و جامعه ای که به نظامیان رای دهد از نظر اقتصاد و بازار لطمه میخورد بنابراین دموکراسی در عمل مشکلات عمده ای ایجاد خواهد کرد. اما بعد از گذشت قرن ها با تشکیل حکومت های دموکراتیک در چندین کشور دنیا از جمله مهمترین آنها آمریکا، این تصور شکسته شد و انسانهای عادی جایگاه خود را در تصمیمات کلان حکومت‌ها یافتند.

امروز با توجه به تجربه هایی که از تاریخ داریم نباید درگیر کج فهمی های روشنفکرنماها شویم. مردم ایران دارای شعور و فهم کافی هستند. هیچگونه قیّمی نیاز ندارند و اکنون بهترین گروه برای تشخیص اولویت کشور خود مردم عادی هستند.

فساد و دروغ سیستماتیک، سیاست خارجی، صنایع دفاعی، قدرت منطقه ای، نظام آموزشی، سرمایه اجتماعی، حجاب اجباری، امنیت اخلاقی، بحران فجازی، حقوق زنان و بشر و ده ها تیتر دیگر که میتوان روی جنبش ها و اهداف سیاسی کلان زد را در نظر بگیرید. حالا چند ثانیه به "فقر" فکر کنید.

کدامیک از مشکلاتِ خرد و کلانِ قبل و بعد از انقلاب در مقابل این هیولای هفت سر جرات عرض اندام دارند؟ همه در گوشه ای مینشینند و در آبان ۹۸ به فندکی که به دل پمپ بنزین پرت میشود خیره چشم میدوزند.

بله، مردم عادی درست تصمیم گرفته اند و خواهند گرفت. بر اساس تمام اسناد تاریخ و هزاران تحقیق و کتاب نوشته شده "فقر" ریشه ای برای بسیاری از مشکلات کشور ماست. شنیدم شخصی که جزو فرهیختگان کشور است میگفت از ماست که بر ماست. این مردم لیاقتشون همینه و خزعبلاتی ازین دست. لیاقت تو روشنفکرنمای فندق مغز همین است که هیچوقت فایده ای برای جامعه ات نداشتی و فکرهای ایده‌آلیستیِ دو سیر یک غازت به درد درمان نفخ ملا هم نخورد. کوهی را میتوان با قاشق جابجا کرد ولی نه یکجا بلکه قاشق قاشق. از تو که این را میخوانی، اگر خودت را روشنفکر تصور میکنی درخواست میکنم، از همین امروز هر ایرادی به مردمت میگرفتی قبول، ولی ازین پس نظرت در مورد رفتار های اشتباه مردم را برای خودت نگه دار و فقط برای مهم ترین اولویت ایرانِ امروز بنویس. نوع حکومت، آلترناتیو، نوستالژی شاه و فرح، دوران ژاندارمی، مغالطه‌ی آخوند(مقاله ای با این تیتر دارم پیشنهاد میکنم بخوانید) و همه‌ی ایرادات کوچک و بزرگ را در گوشه ای از ذهن آشفته بگذار و تمرکزت را برای مطالبه گریِ در مورد ریشه کن کردنِ فقر اختصاص بده. فقر علاوه بر اینکه به قول الدار شفیر احمق میکند، ترسو، منفعت‌طلب، فراموشکار، بی‌فرهنگ، مجرم و بی‌اراده هم میکند. پس به جای جنگیدن با چند اولویت، فعلا با همین یکی بجنگ.


خوب چه حرف های قشنگی زدی حالا بگو چگونه؟ آیا صرف اینکه از بین بردن فقر را از دولت مطالبه کنیم کافیست؟

سوال مقاله این بود که آیا مردم گرسنه میتوانند درست تصمیم بگیرند و جواب بله است چرا که مردم گرسنه تصمیم میگیرند قدمی سمت افزایش غذا بردارند و این اولویت آنهاست. در این مقاله هدف این بود که با سمِّ جدیدِ "از ماست که بر ماست" که لقلقه‌ی زبان روشنفکرنماهای منوتویی شده مبارزه کنم. اما مطالبه برای ریشه کن کردنِ فقر را در مقاله ای بصورت جداگانه و کامل شرح میدهم. ممنون از وقتی که گذاشتید.


فقرسیاسیانتخاباتمطالبه گریایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید