این نوشته دینی یا سیاسی نیست. من هم فیلسوف نیستم.
برای یک ایده که احساس کنم گرهای از کار خودم یا دنیای اطرافم باز میکند ممکن است چند سال کتاب بخوانم و فکر کنم و در نهایت اگر ارزشش را داشت چند جمله ای مینویسم.
این نوشته نتیجه فکر کردن به این جمله است: «همه چیز تقصیر آخونداست اینا برن ایران درست میشه» از خیلی ها این جمله را شنیدم و اگر شما هم بارها این جمله را نگفته باشید حتما به وفور شنیده اید. یکی از اساتید دانشگاهمان که مخالف نظام بود همین جمله را میگفت. میوه فروش سر خیابان در حالی که سیب گاز میزد همین را میگفت. یکی از فرماندهانم در دوره سربازی همین را میگفت. حتی پدرم که جنگ رفته بود و درد ترکش خمپاره و ترومای انفجار دیده بود هم میگفت همه چیز تقصیر آخونداست.
خیلی ها هم دیدم که جمله ای جایگزین میگفتند که در دلش همان جمله جاریست: «اینا برن کی بیاد؟» تقریبا میتونم بگم برای من که خرداد 70 به دنیا اومدم و بیشتر خاطراتم با دهه شصتی هاست این طرز فکر عمومی بود. از همه میشنیدم و هنوزم میشنوم. هنوزم توییتر رو میبینم که توش مینویسن اگه فلانی بمیره اوضاع درست میشه.
باید قبول کنیم که این جمله عملگرایانه نیست. یعنی اگر همین جمله را در تک تک بیلبورد های شهر هم بنویسیم باز تغییر محسوسی در کیفیت زندگی هیچ کدام از ما ایجاد نخواهد شد. من این جمله رو رد نمیکنم و نسخه هم نمیپیچم. فقط میخوام با ابزار آقای هانس روزلینگ(نویسنده کتاب factfulness) از چند جنبه این موضوع رو بشکافم، شاید تونستیم جملهی عملگرایانهتر و دقیقتری پیدا کنیم. ایشون چند غریزه رو در بشر شناسایی میکنه که معتقده ما سعی میکنیم بر اساس این غرایز دنیای اطراف رو قضاوت کنیم.
غریزه شکاف:
ما بطور غریزی علاقه مندیم همه چیز را به دو دسته سیاه و سفید تقسیم کنیم. فقیر و غنی، بالا شهر و پایین شهر، با سواد و بی سواد، توسعه یافته و در حال توسعه و یک دو جین با و بی دیگر... . در مورد موضوع بحث هم ما طی سالها سعی کردیم جامعه را در دو گروه آخوند و غیر آخوند تقسیم کنیم و تکلیف را با یک جمله یکسره کنیم. هر جای تاریخ شخصی دنیا را به «ما و دیگران» تقسیم کرد جنایات بزرگی صورت گرفت. جنایات ژاپن در نانکینگ، هیتلر در هولوکاست، تجزیه پاکستان و .... (تقریبا تمام نقاط تاریک در تاریخ جهان بخاطر همین تقسیم بندی های دو بخشی است.)
غریزه منفی گرایی:
من خودم هر روز که اخبار را میبینم فقط توجه میکنم کدام مسئول چه گندی زده یا امام جمعه فلانجا عقلش را در خانه جا گذاشته و فلان عبارت را در سخنانش به کار برده است و واقعا آخرین خبر خوبی که نظرم را جلب کرده باشد یادم نمیآید. در واقع اگر ببینم آخوندی لمپن نیست، متمدنانه رفتار میکند و یا از حق خودش به مردم کمک میکند مغزم اتومات شروع به خواندن میکند: زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند معلوم نیست چه غلطی میکنند...
شبکه خبری یعنی: برو از تمام نقاط جهان بدترین و جنجال برانگیز ترین سوژه ها را جمع کن و در رسانه پخش کن و مخاطب جذب کن. سالها رسانه ها همین کار را انجام داده اند. مغز ما از اطلاعاتی که در طول روز دریافت میکند منفی ترین ها را حفظ میکند تا در ارتباطاتش بتواند توجه دیگران را جلب کند. به گذشته های دور برگردید. اینکه بیرون از غار یک شیر در کمین است مهمتر بود یا اینکه پروانه ها امروز زیادتر شده اند؟ مطمئنا خبر بد مهمتر است و بیشتر جلب توجه میکند.
شاید شما هم مثل من بتوانید چند مورد نام ببرید که از یک آخوند حرکت متمدنانه دیده اید. به شما کاری ندارم ولی من سعی میکنم در مغزم دلیلی برای منفی بافی در مورد آن اتفاق پیدا کنم. این غریزه ی ماست که رسانه ها سعی میکنند با صحه گذاشتن بر آن مخاطب بیشتری جذب کنند.
غریزه خط مستقیم:
اگر یک نمودار به شما نشان دهد که قیمت یک سهام بصورت تصاعدی با یک خط مستقیم افزایش یافته است میشود با نقطه چین ادامه نمودار را حدس زد.(همچنان رو به بالا) این اشتباهی است که عموم سرمایه گذاران خُرد در بازارهای مالی میکنند. بر اساس غریزهی خط مستقیم.
در جملهی مورد بحث، واضح است هر چه پیش میرویم به تعداد کسانی که به این جمله اعتقاد پیدا میکنند افزوده میشود. ولی آیا تعداد آخوندها در سیستم سیاسی کشور افزایش داشته یا کاهش؟ با یک نگاه به عکسهای اول انقلاب به سادگی میتوان حدس زد که کاهش داشته است. پس چی شد؟ قرار بود برن بهتر بشه! نشد چرا؟ چون غریزهی ما میخواهد بدون فکر کردن بپذیریم که آخوند و مشکلات کشور بصورت یک خط مستقیم در حال افزایش هستند.
غریزه ترس:
یکی از دلایلی که باعث شده ما امروز روی این کره خاکی زندگی کنیم غریزهی ترس در اجدادمان بوده است. آن زمان ها خطرات کمی وجود داشت مثل حمله حیوانات یا سیل و آتش سوزی و کمبود غذا که باعث تصمیم سریع و زنده ماندن اجداد ما شد اما امروز با وجود فوران اطلاعاتی که در اطراف ما رخ میدهد این غریزهی مهم و سرنوشت ساز گاهی باعث تاری دید ما و ناتوانی در اولویت بندی خطرات میشود. ممکن است تهران زلزله بیاید! ممکن است آمریکا حمله کند! ممکن است کرونا بگیریم و بمیریم! و هزاران خطر دیگر که ما را تهدید میکند.
آخوند خطرناکتر است یا سیاستمدار دروغگو؟ آخوند یا ریاکاری؟ آخوند یا پوپولیسم؟ و کلی سوال دیگر ازین دست. این به معنی منزه شمردن آخوند نیست ولی شناسایی این غریزه باعث میشود اولویت را بهتر تشخیص دهیم. اول از چه چیزی باید فرار کرد؟
غریزه اندازه:
ما بصورت غریزی تمایل داریم اندازه ها را بزرگ تر از آنچه هست به یاد آوریم! خاطرات گذشته پر از اغراق است که در صورت بازگشت به آن زمان(با ابزار آمار و تاریخ) میبینیم اینطوری هم نبوده که میگن!
آیا زمان شاه آخوند نبود؟ آیا در کوچکترین قسمت های زندگی مردم تاثیرگذار نبودند؟ پس چرا زمان شاه را انقدر خوب تصور میکنیم؟ یا آخوند مشکل اصلی نیست یا آن زمان انقدرها هم خوب نبوده!
غریزه تعمیم:
در مورد این غریزه زیاد شنیدهایم. «آفریقایی ها» فقیر هستند! «آلمانی ها» خشک و بی روح هستند! هندی ها، سیاه ها، یهودی ها، افغانی ها ، زن ها و ... . ما برای قضاوت و تصمیم گیری مجبوریم افراد را در دسته های مختلف قرار بدهیم. گاهی این دسته بندی شتابزده و اشتباه است که طبعا باعث تصمیم گیری اشتباه میشود و علاوه بر مردم عادی، در طول تاریخ باعث بسیاری از تصمیمات اشتباه توسط سیاستمداران بزرگ شده است.
کلمهی اکثریت یکی از گولزنندهترین کلمات تاریخ است. آخوند چه خصوصیاتی دارد که باعث خرابی مملکت شده است؟ آیا این خصوصیات در دسته بندی دیگری هم وجود دارد؟ آیا دستهی آخوند ها شباهتی با دسته های مفید جامعه مثل نخبگان دارند؟ آیا گروهی از آخوند ها پیدا میشود که مثل بقیه نباشند؟ اینها سوالاتی است که در مورد همه ی دسته بندی های ذهن خود میتوانید بپرسید.
غریزه سرنوشت:
هر پدیده ای همانطور که سالها کار کرده ازین به بعد هم همانطور کار میکند. مثلا آلمانیها نژادپرست هستند و خواهند بود یا زنها توانایی مدیریت کلان را ندارند و نخواهند داشت.
غریزه سرنوشت در گذشته های خیلی دور باعث شده ما برای مهاجرت هایمان در طبیعت محدوده های آینده دار را حدس بزنیم و بتوانیم روی آن سرمایه گذاری کنیم(خانه بسازیم شهر بسازیم کشاورزی کنیم معبد بسازیم و...)
اما امروز میتوانیم با چشم غیر مسلح اتفاقات نادر را ببینیم که تا صد سال پیش امکان رخ دادن آن دور از ذهن تصور میشد. پس سرنوشت پدیده ها، گروه ها، اشخاص و ملت ها تغییر پذیر است. اکثر آخوندها امل بوده اند آیا هنوز هستند؟ اکثر آخوندها مانع گسترش علم بوده اند آیا هنوز هستند؟
غریزه پرستپکتیو
طرفداران بازار آزاد میگویند دخالت دولت در بازار مشکل اصلی تمام کشور هاست. مارکسیست ها میگویند کاپیتالیسم تیشه به ریشهی طبقات پایین میزند. و انواع و اقسام دلایل ساده برای مشکلات پیچیده و «همه چیز را به یک نقطه ربط دادن» غریزهی ما انسانهاست.
میگویند چکشی دست یک بچه بدهید، سپس او همه چیز را شبیه میخ میبیند! آیا میشود کل مشکلات با رفتن آخوندها تمام شود؟ فرض کنیم از فردا همه با کت شلوار بیرون بیایند! راه حل های ساده برای مشکلات پیچیده خوراک رسانه ها و سیاستمداران است.
غریزه سرزنش:
ما بطور طبیعی وقتی یک اتفاق بد میافتد محتمل ترین مسئولین این اتفاق را سرزنش میکنیم. آیا با مرگ یک نفر امکان بهتر شدن یک سیستم سیاسی وجود دارد؟ برق دیشب قطع شد پس مرگ بر آخوند؟
رییس جمهور برای آلودگی هوا کاخ سفید را سرزنش میکند، خبرنگاران سراغ سازمان محیط زیست میروند، رییس محیط زیست کارخانه دار ها را سرزنش میکنند، رییس کارخانه وزارت صنعت و معدن را، وزارت صنعت و معدن قدرت نهادهای غیر دولتی را، نهاد های غیر دولتی باند و باند بازی در جناح دولت را و این چرخه ادامه دارد. یک مشت انسان غریزی داریم دور هم زندگی میکنیم.(برای این بند سندی ندارم مثال بود)
غریزه فوریت:
یا همین الان طرز فکر خود را عوض کنید یا دیگر فرصتی نیست! بارها از این غریزه برای خرید سریع یک کالا گول خورده ایم. اگر این غریزه را نشناسیم در مواجهه با خبرهای کلان یا بی حوصله و نا امید میشویم یا میگوییم دیگر فکر لازم ندارد باید همین الان کاری کرد.
اتفاقات محتملی که خطر بسیار زیادی دارد مثل احتمال تجزیه ایران باعث به کار افتادن غریزه فوریت میشود و بدون هیچگونه تحلیل و آمار و تفکری دنبال ساده ترین و کوتاه ترین راه حل میگردیم. رسانه ها و خبرگزاری ها هم در این تصمیمات عجولانه یا نا امید شدن ها به ما کمک میکنند. آقای روزلینگ این غریزه را چکیده ای از دیگر غریزه ها میداند.
در آخر یادآور میشوم سعی کردم این بررسی بدون هیچگونه جهت گیری سیاسی و فقط با هدف افزایش آگاهی و قدرت اثربخشی اجتماعی نوشته شود. امیدوارم مفید بوده باشد.