غروب
غروب را که هجی میکنم
غم
رفتن
و
بی بازگشتت
وجودم را فرا میگیرد
———————
همین حوالی
جایی در همین حوالی
درخت انتظار پیرشد
جایی درهمین حوالی
عشقی نکشفته
هیزم شد
جایی در همین حوالی
همین حوالی نزدیک
نزدیکتر از یک نفس
در قلب من
یک آه سرد
به ناگه
تیر شد
———-—
همین حوالی
جایی در همین حوالی
درخت انتظار پیرشد
جایی درهمین حوالی
عشقی نکشفته
هیزم شد
جایی در همین حوالی
همین حوالی نزدیک
نزدیکتر از یک نفس
در قلب من
یک آه سرد
به ناگه
تیر شد