موضوع انگیزه از اون دسته مسائلی هست که همیشه ذهن ما رو به خودش درگیر میکنه. چرا بعضی وقتا و توی بعضی کارها پر انرژی و پر انگیزه هستیم ولی گاهی دقیقاً برعکس مثل چرخ پنچر شده میشیم؟!
واقعاً مسئله چیه و چیکار باید واسش بکنیم؟
برای سالها همه تصور میکردن انسان به دو طریق به کاری ترغیب میشه:
1. مسائل زیستشناختی
2. پاداش و مجازات
در مورد اول تصور این بود که نیازهای زیستشناختی انسان مانند نیاز به غذا خوردن انسان رو به جلو حرکت میدن. این دیدگاه تا حدود زیادی درست بوده و هست. بسیاری از ما به خاطر این دسته نیازها به اقدامات خودمون دست میزنیم و به جلو حرکت میکنیم ولی این تمام ماجرا نیست.
مورد دوم هم که بدیهی به نظر میرسه. اگه میخوای کسی کاری انجام بده بهش پاداش بده و اگه میخوای کاری نکنه مجازاتش کن.
این دیدگاه بسیار مورد توجه بود و همیشه ازش استفاده میشد و تصور این بود که با این دو دیدگاه میشه تمام رفتارهای انسان رو توضیح داد تا اینکه روانشناسان پدیدههایی رو مشاهده کردن که با این دو دیدگاه همخوانی نداشت.
در یک آزمایش به چند میمون یک پازل دادن که حل کنن ولی برای حل این پازل هیچ جایزهای در نظر نگرفته بودن و در کمال تعجب دیدن میمونها روزها درگیر این بازی شدن. هیچ کدوم از دو نوع محرک اول پاسخ سوال برای اینکه چرا میمونها بازی رو ادامه میدادن نبود.
اینجا بود که به نظر رسید باید دیدگاه دیگری وجود داشته باشه که تا اون موقع بهش توجه نشده.
دیدگاه جدید شامل این نگرش بود که در بسیاری از مواقع موجودات تحت محرکهای درونی برانگیخته میشن. این دیدگاه به نام دیدگاه درونی انگیزه شناخته میشه و هر روز بیشتر از قبل مورد توجه قرار میگیره و بهش بها داده میشه.
انگیزه درونی نسبت به انگیزه بیرونی از پایداری و قدرت بسیار بیشتری برخوردار هست و اگر انسان در کارهاش به اون دست پیدا کنه، احتمال اینکه دچار کمبود انگیزه بشه پایین میاد.
برای اینکه بتونیم انگیزه درونی خودمون رو تقویت کنیم لازمه که استقلال عمل داشته باشیم. افرادی که تحت اجبار کارها رو انجام میدن معمولاً در سطوح پایینتری انگیزه درونی رو تجربه خواهند کرد. علاوه بر استقلال عمل؛ غرقگی در کار هم از عوامل موثر در انگیزه درونی هست. غرقگی در کار زمانی ایجاد میشه که شخص در کارش هدف کاملاً شفافی داره، بازخورد آنی میگیره و همچنین کاری که انجام میده در سطحی قرار داره که شخص رو به چالش میکشه (البته نباید این چالش بسیار بیشتر از ظرفیت شخص باشه). با این سه گزینه شخص به حالت غرقگی وارد میشه و انگیزه درونی برای انجام کار پیدا می کنه.
آخرین مسئله ای که در ساخت انگیزه درونی بسیار اثرگذاره، داشتن یک آرمان بزرگتر از پاداش های روزانه و معمولی است. شخصی که همیشه به دنبال کمک به دیگرانه، شخصی که تمام تلاشش رو برای فعالیتهای اجتماعی میکنه و دنبال هیچ سود شخصی نیست، این افراد بسیار تحت اثر انگیزه درونی قرار میگیرن. پس یکی از نکاتی که ما رو به انگیزه درونی میرسونه داشتن آرمانی بزرگ است.
سوالی که شاید اینجا پیش بیاد اینه که خب انگیزه بیرونی مشکلش چیه؟ یعنی حتماً باید انگیزه درونی باشه؟
انگیزه بیرونی بسیاری از جاها به کمک ما میاد و ما رو به سمت انجام کار حرکت میده ولی معمولاً محرکهای انگیزه بیرونی موقتی هستن و علاوه بر اون ما رو در یک حد نگه میدارن. مثلاً به شخصی میگن اگه این ده تماس رو بگیری امروز بهت انقدر پاداش میدیم، شخص هدفش رو همون ده تماس میگذاره نه بیشتر. وقتی به ده تماس رسید دیگه کار رو ول می کنه ولی کسی که هدفش از تماس مثلاً کمک به افراد بیشتری هست، حتی اگر پاداشی دریافت نکنه تا جای ممکن تماس ها رو ادامه میده
مشکل بعدی انگیزه بیرونی اینه که اخلاق رو در ما می کشه. برخی از فروشندههایی که باید به یک تارگت مشخص در انتهای ماه برسند تا پاداش مورد نظر رو دریافت کنند، هر طور شده به دنبال رسیدن به تارگت هستن حتی اگه بدونن محصولشون به درد یک مشتری نمیخوره باز هم اون رو بهش میفروشن چون باید تارگت رو بزنن!
مثال های زیادی هست که نشون میده انگیزه های بیرونی میتونه ما رو از کار اخلاقی دور کنه و علاوه بر اون ما رو در یک حد کوتاه مدت متوقف کنه. اما همچنان ما به این محرک ها نیاز داریم ولی باید تمرکز خودمون رو به جای محرک های بیرونی روی محرک های درونی قرار بدیم.
مثلاً شاید بد نباشه گاهی جملات انگیزشی بخونیم تا حال بهتر و انرژی بیشتری برای شروع پیدا کنیم ولی واقعیت اینه که برای اینکه در بلندمدت بتونیم کارمون رو ادامه بدیم به چیز بزرگتر و پرمعناتری نیاز داریم که ما رو به سمت جلو حرکت بده.
در انتها یک نکته مهم هم بگم. انگیزه ما در اثر درماندگی آموخته شده بسیار افت میکنه. افرادی که دچار درماندگی آموخته شده هستن حتما در اون زمینه دچار کاهش انگیزه میشن. پس لازمه که این موضوع رو برطرف کنن تا سطح انگیزه بالاتری رو تجربه کنن.
همیشه پر انرژی باشید