مسعود پریوز
مسعود پریوز
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نگاهی به فیلم سینمایی بهشت بر فراز برلین

بهشت بر فراز برلین

پس، از این سقوط شاید می توان درسی آموخت.هر چه هست همین جا. این پایین، رخ دهد. حتا در غایت بی امیدی...

"سینما هنر دیدن است" و "با ساختن تصاویر زیبا می توان دنیای زیباتری ساخت"، بیش و کم از نخستین سال های فیلمسازی خود تکرار می کند.

تاکیدی بصری است بر فعل "دیدن" از چشمی آسمانی که به نگاهی سینمایی می رسد؟ قیاسی است میان آن "چراغ بدن" در متن مقدس و در عدسی بینایی هنری که می توان فرشته وار به همه جا نگاه کند و هر صدایی را بشنود؟

...

بهشت بر فراز برلین
بهشت بر فراز برلین


دوباره مثل آغاز، همه چیز از میان دریچه ای مدور دیده می شود. آخرین خطابه ی فرشتگان را می شنویم و نیز صدای هومر را که واژه پایانی آسمان برلین را تکرار می کند "به راه می افتیم."

برداشتی از کتاب ترجمه تنهایی، نوشته صفی یزدانیان

  • وندرس براي اين فيلم ابتدا از اشعار رايز مارياريلكه الهام گرفته است، در يك فيلمنامه اختصاري ابتدايي اين فيلم به نام اولين توصيف از يك فيلم كاملا غيرقابل توصيف از خدايي صحبت مي‌كند كه از انسان سرخورده است و مي‌خواهد زمين را براي هميشه ترك كند. چند فرشته با او مخالفت مي‌كنند و مي‌خواهند كه به انسان اقبال نهايي داده شود خدا هم از سر خشم آنان را به برلين تبعيد مي‌كند همه اين اتفاقات در دوراني روي مي‌دهد كه آن را امروزه نزديك پايان گرفتن دومين جنگ جهاني مي‌ناميم. به اين ترتيب از آن زمان، اين فرشته‌هاي دومين سقوط فرشتگان در اين شهر براي هميشه بدون اميد رهايي يا حتي بازگشت به آسمان، زنداني مي‌شوند نفرين الهي باعث مي‌شود كه شاهدان و تماشاگران ابدي باشند و ديگر هيچ، بدون هيچ گونه نفوذي بر ادميان و يا بر مسير تاريخ حتي نمي‌توانند يك دانه شن را حركت دهند دوست و همكار قديمي و ندرس يعني پترهانتكه در نوشتن فيلمنامه وندرس را ياري داده است و به طور خلاصه داستان فيلم درباره دو فرشته به نام‌هاي داميل و كاسيل است كه در برلين ميان مردم بدون اينكه ديده شوند سرگردانند...
  • ویم وندرس با الهام از اشعار راینرماریا ریلکه و نقاشی‌های فرشتگان بر روی دیوارهای برلین پس از جنگ جهانی دوم، به ایده جالبی رسید: فرشتگان در برلین حرکت می‌کنند و به ندای درونی آدم‌ها و زجر‌هایشان گوش می‌دهند و به آن‌ها تا حدی آرامش می‌دهند؛ فرشتگانی که دیده نمی‌شوند ولی گوش می‌دهند. آن‌ها جهان آدم‌ها را درست درک نمی‌کنند، رنگ‌ها را نمی‌فهمند، تابه‌حال طعمی نچشیده‌اند، عشق را تجربه نکرده‌اند، ولی احساسات انسانی را متوجه می‌شوند و برای همین سعی می‌کنند تا زجر این آدم‌ها را کم کنند؛ زجری که انگار کم هم نیست. تا آنکه اتفاقی خارق‌العاده می‌افتد: یکی از فرشته‌ها عاشق می‌شود. این‌گونه بود که فیلم «بهشت بر فراز برلین» ساخته شد.
معرفی فیلمپیشنهاد فیلمسینما فلسفهسینمابهشت بر فراز برلین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید