سلام.
حقیقتش واسه یه آدمی که نوشتن رو دوست داره یه جایی مثل ویرگول میتونه در نگاه اول خیلی وسوسه کننده باشه!
و اگه صادق باشم حاصل وسوسه شدن من، این نوشته ست که میخونید!
با اینکه هیچ ایده ای ندارم که قراره چجوری بشه، ولی توکل به خدا دیگه! همه چی که نباید با برنامه قبلی باشه! شما هم زیاد سخت نگیرید. بخونیدش بره! همینجوری دور همیم!
و اما چی میخوام بگم!
این روزا کمتر کسی رو می بینیم که فکرش درگیر اتفاقات اخیر نباشه و اگر همچین کسی رو دیدید حتما راز موفقیتشو بپرسید!
بر خلاف چیزی که عادت کردیم قرار نیست نظر کارشناسی و سیاسی خودمو بگم بهتون و توقع داشته باشم که قربونم برید به خاطر فهم بالام از اتفاقات پیرامون! ( البته جسارت نشه. همه حق دارن راجع به پیرامونشون نظر بدن و اگه فکر میکنن نظرشون برای بقیه مفیده اونو به اشتراک بذارن. ولی خب خودمونیم به نظرتون چند درصد فکر میکنیم نظرمون مفیده که بروزش میدیم. حال میده دیگه قبول کنید! )
نکته ای که شاید تو این مدت نظر شمارو هم به خودش جلب کرده باشه، بلاییه که نه تنها این روزا بلکه همه روزه داره تو این شرایط سرمون میاد.
تو انواع و اقسام بحث های فضای مجازی و حقیقی شرکت میکنیم و با وضعی که بالا توصیف کردم خودمونو مسئول میدونیم نظر بدیم! و از اونجایی که بسیار فرد مسئولیت پذیری هستیم، ناخداگاه خودمونو در قبال چیزی که گفتیم یا حتی نگفتیم، بی رحمانه قضاوت میکنیم. انگار قراره با نظری که میدیم، دنیا رو عوض کنیم و همه گوش به فرمان ما هستن! ( شاید باز با خودتون بگید نه بابا! حالا یه نظره دیگه میدیم میره. ولی خب این تجربه منه و کسایی که میبینم. ایشاالله که شما اینجوری نیستین! )
به سبک واعظان و بزرگانمون اول میخوام خودمو و بعد شمارو نصیحت کنم که تورو خدا دست از اینکار برداریم!
اولا که قبل هر حرفی ببینیم چی قراره اضافه کنیم در قبال این رنجی که متحملش میشیم. آیا این رنجی که میکِشیم ارزشش رو داره یا فقط همون احساس بدی که داریمو با کمی اغراق به خورد اطرافیان میدیم! یه کم که رو این فکر کنیم، اون احساس مسئولیته یکم بارش از رو شونمون برداشته میشه. ظلمه واقعا این همه احساس مسئولیتی که هیچ ثمری هم نداره! (منظورم از هیچ، هیچ خالی نیستا! در مقایسه با ناراحتی که به وجود میاره گفتم. )
دوما شاید شما هم محدودیت هایی داشته باشین! مثلا اینکه خدایی ناکرده مریض باشین. اونوقت عقل سلیم حکم نمیکنه که چون جو جامعه جوریه که همه تو حالتن، شما هم خودتونو مسئول بدونین که حتما یه نظر بدین و بر قطعیتش پافشاری کنید! به نظر خود من معقول تَرش اینه که یه مقدار به خودمون استراحت بدیم سر این مسئولیت الکی!
سوما! اگه اینطوری هستین اصلا حس بدی نداشته باشین. این یجورایی نشون میده که چقدر انسان خوبی هستین که سعی میکنید تاثیر مثبت بذارین رو محیط اطرافتون و جوری که فکر میکنید درسته به بقیه کمک کنید. ولی خب مثل هر چیز دیگه ای باید معایب و مزایا رو بسنجیم و اگه خوبیاش بیشتر بود، انجامش بدیم. بدیهیه که با صحبت هایی که کردم، بعید بدونم خوبیاش بیشتر باشه! یجورایی خود آزاری محسوب میشه.
واقعیتش شاید با خوندن مورد سوم اینجوری فکر کنید که خودخواهیه اینجوری فکر کردن! ولی خب باز دعوتتون میکنم به مقایسه. ببینید چی میدین چی میگیرین. اونوقت شاید یکم بیشتر قبولش کنید. لااقل در مورد من که اینجوریه!
چهارما! راستش مورد چهارمی به ذهنم نمیرسه. به نظرم با همین چیزایی که خدمتتون عرض کردم، تونسته باشم احساسمو باهاتون درمیون گذاشته باشم. لااقل امیدوارم اگه شمایی که این متنو میخونید همچین حسی رو تو این مدت تجربه کردین، بدونید تنها نیستین و منم باهاتون شریکم! ( باعث افتخاره شریک شما بودن ? ولی ایشاالله دفعه بعدی تو شادیاتون شریک باشم :)
اینارو همه گفتم که شاید یه کمی به خودم و شما کمک کرده باشم آسون تر زندگی کنیم تو شرایط سخت این دوره زمونه. امیدوارم اینطوری بوده باشه!
هر جایی که هستین، با هر نظر و عقیده ای که دارین، همیشه تو زندگیتون شاد و موفق باشید و یادتون نره که خدا همیشه مراقبمونه.