Senior Data Scientist at SabaIdea (Filimo, Aparat, Cinematicket) | Founder Of: chistio.ir
چرا ما "استیو جابز" نداریم(یا آیا هر شخص را در قبر خودش میگذارند؟)
آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا ما شخصی مانند استیو جابز یا بیل گیتس یا مارک زاکربرگ یا لری پیچ یا جف بزوس در ایران نداریم؟ سوال اصلی اینجاست:
آیا اینها هر کدام یک شخص هستند؟ یا نماینده یک جامعه؟ آیا میتوان استیو جابز را دید و کسانی که استیو جابز را استیو جابز کردهاند ندید؟ آیا استیو جابز در فرهنگی ریسکپذیر، در دانشگاهی مانند MIT، در اکوسیستمی مانند سیلیکونولی رشد نکرد؟آیا اگر ثوابی برای کارهای شخصی مانند استیوجابز در نظر بگیریم، تمام این ثواب متعلق به استیوجابز است یا با مِثقال ذَرة خیراً یَرَه بین افراد مختلف تاثیر گذار(هر چند کم) تقسیم میشود؟ و این سوال کلیدی که آیا استیو جابز هر کجای جهان بود استیو جابز میشد؟

در واقع من به این نتیجه رسیدهام که درست است که بشر(مخصوصا ما ایرانیها) خیلی به دنبال اسامی هستیم، دوست داریم یک اسم مانند "استیو جابز" داشته باشیم تا بتوانیم او را الگوی خود قرار دهیم و در توهم استیو جابز شدن غرق شویم. همانطور که شاید نسل قبلتر ما در توهم فردین شدن، یا آرنولد شدن غرق میشد. دوستی(به شوخی) تعریف میکرد که دلم میخواهد مانند استیو جابز یکی از کارمندانم را در آسانسور اخراج کنم :)
ولی با یک ساعت تفکر، که بهتر از هفتاد سال عبادت است، میتوانیم خیلی ساده به این نتیجه برسیم که فردی مانند استیو جابز درست است که فردیت و اسم دارد، ولی این شخص، محصول جامعه و فرهنگی خاص است. اگر همین استیو جابز با دو برابر هوش و استعداد و توانایی، در کشوری دیگر(مثلا یک کشور جهان چهارم) زندگی میکرد، آیا میتوانست کسب و کار راه بیندازد؟ آیا میتواند نیروی متخصص عالی از دانشگاه جذب کند و سیستم عامل را گسترش دهد؟ آیا میتوانست بهترین طراحان را استخدام کند تا به او کمک و مشاوره دهند؟ آیا میتوانست بهترین استراتژیستهای بازار را جذب کرده و اپل را توسعه دهد؟ آیا الان که استیو جابز رفته، اپل سقوط کرده است؟
پس در واقع بهتر است در کنار دیدن افراد در جامعه، روندها نیز دیده شوند. روندها هستند که جامعهی مترقی را شکل میدهند. روندها هستند که افراد شاخص را میسازند.اجازه بدهید چند مورد از روندهایی که هر چند کوچک ولی تاثیر گذار هستند را در جامعه را با هم مرور کنیم:
» وقتی شما در اتومبیل نشستهاید و کمربند ایمنی را بستهاید، در واقع یک تاثیر(بسیار بسیار ناچیز) در روان جامعه گذاشتهاید که میتوان کمربند ایمنی را در هنگام رانندگی بست. و این میتواند به کاهش آمار تلفات و خسارات ناشی از تصادفات کمک کند.(در واقع حتما نمیخواهد یک پزشک جراح باشید تا جان انسانها را نجات دهید، با همین کار ساده هم میتوانید در نجات جان انسانها تاثیر بگذارید)
» وقتی شما یک ازدواج ساده و کم خرج انجام دهید، در واقع یک تاثیر(بسیار بسیار ناچیز) در روان جامعه گذاشتهاید که میتوان ازدواج را نیز با هزینه کم انجام داد و در واقع به تسهیل امر ازدواج کمک کردهآید. پس احتمالا آمار ازدواج بالاتر میرود و هزینههای یک ازدواج کمتر میشود و ازدواج با هزنیه کم باعث آرامش نسبی جامعه شده و جامعه آرامتر زندگی زیباتری هم خواهند داشت.
» وقتی در جامعه یک آشغال کوچک را از روی زمین برمیداریم، شاید فقط یک نفر ببیند و شاید این یک نفر تاثیر(بسیار بسیار ناچیز) بگیرد و او هم به زیبایی شهر کمک کند. زیبای شهر که میتواند حال مردم آن شهر را بسیار بهتر کند و حال بهتر منجر به بازدهی بالاتر در کار شود که خود به رشد اقتصادی کمک میکند.
تا صبح سال بعد هم میتوان از این مثالها زد. نکته اصلی اینجاست، خوب حواستان را جمع کنید:
جامعه مانند بدن انسان از سلولهایی تشکیل شده است که هر کدام فرآیند اکسایش را همواره انجام میدهند. یک نفر یک سلول است که طبیعتا دیده نمیشود، ولی تاثیر(هر چند کم و ناچیز) را میگذارد. شاید سلولی مانند بیل گیتس دیده شود(به خاطر مسائلی مانند برند شخصی یا هوش نسبتا بالاتری که داشت یا شانس بیشتری که داشت و غیره) ولی بدانیم که بیل گیتس هم یک سلول است. سلولی که در کنار سلولهای دیگر رشد کرده و اسم و رسم پیدا کرد. فقط امثال بیل گیتس را نبینیم و در ایران با خیال خام به دنبال معادل ایرانی بیل گیتس نگردیم. چون اگر بخواهد بیل گیتس ایرانی رخ بدهد در کنار سلولهای ایرانی رشد خواهد کرد. سلولهایی که تک تک ما هستیم. تک تک رفتارهای ما یک فرآیند اکسایش در سلول است که باید بتوانیم آن را درست انجام دهیم. حتی یک لبخند ساده در اتوبوسی شلوغ میتواند یک اکسایش خوب باشد که به زیباتر شدن جامعه کمک کند.نمیخواهم فرهنگ غربی و آمریکایی را خیلی بزرگ و بیشتر از آنچه هست جلوه دهم. ولی با یک مثال ساده دیگر این مقاله را به پایان میرسانم
وقتی به راحتی ۱۰۰میلیون تومان خرج یک جشن عروسی یک شبه میکنیم، و بسیاری از استارتاپهایمان معطل ۵۰میلیون تومان سرمایهگذاری هستند تا شانس خود را برای رشد امتحان کنند، طبیعتا نباید دنبال استیو جابز در ایران بگردیم.
مطلبی دیگر از این نویسنده
تحلیل شبکههای اجتماعی در داده کاوی
مطلبی دیگر در همین موضوع
طرز تفکر های غلط در مورد راه اندازی استارتاپ
بر اساس علایق شما
گلویی که پیش کلمات گیر کرده است!