مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

با کارآفرینی خودتو به کشتن ندی :)

واقعا چالش ­های فضای نوآوری و خلق ایده های جدید رو میشه به هیجان بانجی جامپینگ (پرش با کابل­ های کشی) به عمق دره تشبیه کرد!

سقوط آزاد  =  تجربه رها شدن از کسب و کار وشغل های تکراری

دلهره و ترس از سقوط = اضطراب جواب نگرفتن از ایده و ترس از شکست خوردن و به فنا رفتن سرمایه

هیجان توام با ترس هنگام تاب خوردن = بازخوردهای سینوسی کاربران به محصول یا ایده جدید

هرکسی را بهر کاری ساخته اند ...
هرکسی را بهر کاری ساخته اند ...


ولی نکته جالب اینجاست که پرش از ارتفاع با طناب کشسان هم، قابل سفارشی سازیه!

ارتفاع پرش، میزان مخاطره و ریسک رو پیش بینی می­کنه.

طول طناب، زمان سقوط آزاد و عمق چالش رو تعیین می­ کنه.

میزان کشسانی طناب، تعداد نوسان و شدت تجربه هیجان رو رقم می­زنه.

لذا بانجی جامپینگ هم نسخه ای نیست که حتی برای افراد ماجراجو به یک شکل تجویز بشه! بلکه ورزشکار ماجراجو باید به تناسب توان تحمل خودش، هیجان و تجربه خودش رو طراحی بکنه!

پس بی راه نیست که برای فضای نوآفرینی و کارآفرینی هم چنین استعاره ای رو بکار ببریم، با این هدف که بگیم لازم نیست توان نوآوری خودت رو با استارت آپ های دیگه توی ایران یا حتی سایر نقاط جهان مقایسه کنی! چرا که هرچقدر یک ایده بدیع تر و ساختارشکنانه تر باشه، به همون نسبت تجاری سازی و عمومی سازی اون نیز سخت تر و پر هزینه تر هست!

پس اگر علاقه مند به تجربه هیجان نوآوری در این بخش از زندگی خودت هستی، علاوه بر اینکه نباید از بزرگی اسم و رسم خلاقیت و نوآوری بترسی، باید مراقب باشی با هیجان بیش از حد تحملت، خودت را به کشتن ندی!

این آمار شوخی نیست که بیش از 90% استارت آپ ها شکست می خورند و به همین دلیل هست که تو فضای کارآفرینی شرکتهای بزرگ و هوشمندی رو پیدا میکنی ( مثل "راکت اینترنت") که نمیاد از صفر یک ایده تجاری رو طراحی کنه، بلکه ایده های موفق جهان رو کپی سازی میکنه و ضریب موفقیت خودش رو به حداکثر می رسونه!

بذار برات یک خاطره بگم: بعد از جدایی از فاز کارمندی، یک روز من داشتم با آب و تاب برای یکی از مدیران رده بالای محل کار سابقم (یک ارگان دولتی) که اومده بود دفتر من تا دیداری تازه کنیم، با لذت از طراحی و توسعه یک محصول جدید تعریف می کردم که متوجه نگاه عاقل اندر سفیه اون به خودم شدم! فقط یک درصد پیش خودم فکر کردم نکنه خوشش نیومده از شغل جدید من!!!! بهش گفتم البته میدونم که ممکنه این محصول نگیره ها ، ریسکش رو قبول کردم ، ولی این رو هم میدونم که اگه بگیره چی میشه !
با همین جمله اون هم تعارف رو کنار گذاشت و گفت: مهندس! من اگه تا پنج سال آینده معلوم نباشه چقدر حقوق میگیرم و از کی میگیرم، صبح نمیتونم قدم از قدم بردارم! خوش خیالی ها!!!

اینجا بود که به خودم گفتم: ببین مسعود هیچوقت داستان زندگی یک شیر رو توی گوش گنجشک نباید خوند!

لایف استایلشون با هم جور در نمیاد :)

کارآفرینیکپی برداری ایدهراکت اینترنتاستارت آپخوداشتغالی
کارآفرین - فاندر استارت آپ دیجی رفاهی (پلتفرم مدیریت خدمات رفاهی کارکنان)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید