به تاریخ 1402/01/01 این مقاله رو بعنوان هدیه سال نو تقدیم میکنم به همه عزیزانی که با نیت پاک و دل روشن درجستجوی خویشتن حقیقی خودشون هستند و در این لحظه گذرشون به این صفحه افتاده ....
هرکس دارای قابلیت های فطری است که با کشف و پرورش اونها می تونه نقشِ متمایز خودش رو درجهان بازی کنه و ردِپای خاصی از خودش در جهان به جا بگذاره! (هرکسی نغمه خود خواند از صحنه رود!)
جالب اینجاست که این قابلیت ها مثل چشمه های جوشانی هستند که خُشک شدنی نیستند و ویژگی های بسیار قابل توجهی دارند که تفکر و تعمق روی ماهیت ذاتی اونها قطعا مایه ی امیدواری و دلگرمی انسان خواهد بود و به نظر من تشبیه اونها به چشمه (شبیه تصویر زیر) مناسب ترین استعاره برای تشریح شیوه ی ظهور اونها در زندگی انسان و الزاماتی هست که ما برای حفظ و بهره برداری از این چشمه ها باید رعایت کنیم.
دراین مقاله میخوام نکات راهنمای مهمی رو برای شناسایی این ویژگی ها درخودتون بهتون بگم:
1- این قابلیت ها از کودکی درون شما بروز داشته اند، به نحویکه شاید بخاطر شدت بروز آنها تنبیه هم شده باشید ولی بازهم از انجام دادنش دست نکشیدید! (شبیه کودکی که مثل آب خوردن از دیوار بالا میرفته، یا بچه ای که علاقه ی خاصی به خراب کردن اسباب بازی یا وسایل خونه برای سر درآوردن از تجهیزات داخل اونها داشته، یا کودک خیال پردازی که به شدت در نقش شخصیت های قهرمان فیلم ها فرو می رفته و ....)
2- این قابلیتها بصورت کاملا خودجوش و بدون تقلّا از شما جاری می شوند! مثل درخت سیب که برای تولید سیب از ذات خودش هیچ تقلایی نمیکنه و اگر محدودیتهای محیطی نباشه تا ابد سیب خواهد داد! انسان هم از قابلیتهای فطری خودش نه با زحمت که با لذت بسیار استفاده میکنه! یکی از راه های شناسایی برخی از این قابلیت ها اینه که توجه کنید که وقتی کاملا خسته هستید، کدام کار هست که از انجامش دست نمی کشید! یا وقتی برای غذا خوردن کسی صداتون میکنه و شما درحالیکه کاملا گرسنه هستید، ولی باز دست دست می کنید و انجام اون کار رو رها نمی کنید! {مثلا برادر من وقتی مشغول تعمیر یک دستگاه الکترونیکی هست کاملا محو اون کار میشه! یا مادرم وقتی مشغول خیاطی هست همینطوره! یا خودم وقتی مشغول نوشتن یا صحبت درباره خودشناسی باشم همینطوری میشم}
3- نه تنها استفاده کردن از این قابلیت ها از شما انرژی نمی کِشه، بلکه باعث آزاد شدن نوعی انرژی خاصی در وجود شما میشه! وقتی مشغول اون کار هستید زمان رو گُم می کنید، سرحال تر می شید، احساس امید و روشن بینی بهتون دست میده! توصیه میشه وقتی انرژی روحیتون پایینه یا از چیزی دلگیر هستید برید مشغول اون کار بشید چون مشغولیت به یک سرگرمیِ فطری، باعث میشه بودن در لحظه حال رو تجربه کنید و همین وضعیت به اندازه کافی فرکانس ذهنی رو به فرکانس روحی نزدیک میکنه {و حتی میشه گفت در زمان بیماری، پرداختن به یکی از قابلیتهای فطری باعث بهبود سریعتر بیماری میشه ....}
4- این قابلیت ها مثل چشمه هایی هستند که هر قدر ازشون برداشت کنید بازده بیشتری پیدا می کنند! شبیه یک چشمه یا قنات که وقتی لایروبی بشن دِبی آب بیشتری از مخزن آب زیرزمینی در اونها جریان پیدا میکنه! یعنی پُربازده تر، اثربخش تر، لذت بخش تر و با ابعاد جدیدتر در وجودتون (رفتار، گفتار و کردارتون) بروز پیدا می کنند! به نحویکه شما به وجود و در دسترس بودنشون ایمان میارید و کم کم روی اون قابلیت ها حساب باز می کنید. همه سلبریتی ها و افراد موفق دنیا، شغلشون برخواسته از یکی از این قابلیتهای فطریشون هست! ---> لذا بهترین تفریح اون ها، به بهترین شغل براشون تبدیل شده! {این حدیث رو یادته : بهترین تفریح کار است! این حالت فقط درصورتی رخ میده که در شغلی باشی که مبتنی بر قابلیتهای فطریت باشه}
5- همه خردمندان معاصر و کهن تاریخ به نوعی به وجود این قابلیت درون هر انسان اشاره داشته اند. در مکتب هندو به واژه دارما به معنی آورده (اشاره به استعدادی بی همتا شامل ویژگی ها و تجلیاتی که هر روح با خود به این جهان آورده است) اشاره شده و جالبتر از همه اینکه واژه کوثر (به معنای خیر کثیر) در قرآن هم به همین معنا است و از زبان خداوند متعال به انسان نوید برخورداری از چشمه ای بی انتها از خیر داده شده به نحویکه که این عطا رو از فضل پروردگار دانسته {إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ}
6- قابلیت های ذاتی هرکس منحصر به فرد هستند و تکراری نیستند! مثل اینکه درک کنیم سیب های هر درخت طعم خاص و منحصر به فردی دارند که مخصوص همان درخت و تحت تاثر انواع شرایط محیطی دخیل در رشد و باروری اون درخت شکل گرفته ولی ذهن ما به غلط، همه سیب ها رو "یک شکل" و "هم طعم" تشخیص میده. مثل اینکه فکر کنیم همه زنبورها یا گربه ها یا سگ ها، عین هم هستند و هیچ فرقی با هم ندارند! درحالیکه حتی درصورت مطابقت صد در صدی دو موجود (مثلا دو مورچه) بازهم این برداشت کاملا اشتباهه! چون امروزه علم ثابت کرده که هیچ دو ذره ای در کائنات تکراری نیستند و هرکدام یک عدد کوانتومی منحصر به فرد برای خودش دارند و جالب تر اینکه قرآن هم به این حقیقت اینطور اشاره کرده :
لا تِکرارَ فِی التَّجَلِّی (در تجلی خداوند تکرار رخ نمی دهد)! درحقیقت خداوند نیازی به تکرار و کُپی کاری نداره و در جای جای قرآن اشاره کرده که "و هو علی کل شیء قدیر" (خداوند بر هر کاری تواناست) و اتفاقا درجای دیگری ذکر کرده که این کار برای خدا بسیار هم آسانه!
شواهد و نشانه های بسیار زیادی برای تطبیق آگاهی های متنوعی که تاکنون به بشر داده شده تا به گوهرِ وجودیِ منحصر به فرد خودش پی ببره وجود داره، ولی در این مقاله فرصت بیانشون نیست ولی تصمیم دارم براش یک ورکشاپ تخصصی یا حتی یک دوره کوچینگ طراحی کنم (انشاالله)
حالا بهتره به این بحث بپردازیم که چرا باید شناخت این قابلیت ها برای ما اهمیت داشته باشه؟
شاید تا به حال اصطلاح "رسالت فردی" به گوشت خُرده باشه! مفهوم رسالت فردی به این حقیقت اشاره داره که هر انسانی در این جهان ماموریت خاصی رو بر عهده داره که سعادت دنیا و آخرتش ( یعنی موفقیت 360 درجه و در همه ابعاد = فوز عظیم) با تحقق این ماموریت گره خورده!
اولا برای اثبات وجود چنین ماموریتی (رسالت فردی)، من از برهان خُلف کمک می گیرم! به این ترتیب که اگر فکر کنیم خداوند از خلقت هر انسانی هدف مشخصی نداشته، قطعا خداوند رو متهم به انجام کارِ بیهوده کردیم و این خلافِ حکمت، علم، قدرت و سبحان (پاک و منزه از خطا) بودنِ پروردگار هست! درحالیکه خودش در آیه های متعددی در قرآن فرموده:
حالا بهتره به چند ویژگی از مشخصات رسالت فردی بپردازیم تا بهتر بتونیم در مسیرِ کشف این هدف برای خودمون حرکت کنیم:
1- این ماموریت، یک ماموریتِ فردی هست (نه گروهی) و مستلزم پیمودن مراحل سفر قهرمانی (سلوک) توسط خود شخص هست!
2- قابل تفویض و واگذاری به شخصِ دیگری نیست! (مثل نماز و روزه نیست که به غلط فکر میکنند میشه بعد از مرگ بدی دیگران برات بخونن!!!)
3- حتی از فضل و کرامات پدر و مادر و خانواده ات هم چیزی عایدت نمیشه! چون بحث پرورشِ روح هست و تا زمانی که روح انسان خودش از این تجربه عبور نکنه، فهم و درک حقیقی از اون بُعد وجود رو به دست نخواهد آورد، لذا طبق قانون فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره، به ایشون پاداشی تعلق نخواهد گرفت!
مثلا در مورد بخشش و عطا کردن، تا خودِ شخص به باور فراوانی نعمت در جهان نرسه و درک صحیحی از آثار جریان بخشیدن نعمات الهی در هستی پیدا نکنه، معادل اینه که در ذهنیت کمبود و فقر گرفتاره فلذا حتی اگر وراثش همه اموالش رو بعد از مرگش به خیریه ببخشند دیگه برای اون کالبد ذهنی هیچ سودی نداره! چون اون خودش باید در این دنیای مادی، بخشندگی رو تجربه می کرد تا به وهابیت (=بخشندگیِ بی حد و اندازه خداوند) و فضل خدا اعتماد پیدا کنه و درصدی از صفت بخشندگی خداوند رو در خودش خلق کنه! دراینصورت بود که توانسته بود بخشی از وجودش که سرِ سوزنی شبیه حقیقت مطلق (خداوند) شده رو ابدی کنه تا براش تا ابد خیر و نیکی تولید و ارسال بشه (باقیات صالحات)!
4- نباید به مفهوم "رسالت فردی" صرفا شبیه چیزی مثل انجام یک اکتشاف علمی بزرگ یا یک کارِ خارق العاده نگاه کنیم. من برای شناخت بهتر این مفهوم سعی میکنم به سبک زندگی افرادی نگاه کنم که ظاهرا در تاریخ تونستن تاثیر گذار باشند تا بفهمم چطور این مسیر شکل میگیره؟ چه عواملی در نزدیک شدن یا دورشدن انسان به این مسیر تاثیر گذارند؟ (البته لزوما نباید دنبال تاثیر جهانی بگردیم بلکه هرکس حتی در سطح خانواده، محله یا روستا یا شهر خودشون هم اگر تاثیری قابل توجه و ماندگاری گذاشته باشه رو میشه بعنوان شاهدی برای انجام رسالت فردی مورد بررسی قرارداد)
بعنوان مثال انیشتن تونست نقطه عطفی در سطح آگاهی بشر از قوانین فیزیک ایجاد کنه و منشاء اثر بسیاری از اکتشافات علمی بشه.
یا سهراب سپهری با ایجاد سبک جدیدی از شعر (شعر نو) به قول خودش چشم های مردم رو شست و جور دیگر نگاه به زندگی را به همه آموزش داد به نحویکه هنوز هم شعرهاش به آدمهای جوینده حقیقت تلنگر میزنه و انسان های خفته رو بیدار میکنه و مثل گلی که عطرش هنوز در محیط وجود داره، میشه حضور سهراب رو در مسیر جریان مثبت اندیشی زبان فارسی احساس کرد.
و به همین ترتیب میشه انواع اقدامات تاثیرگذار انسان ها رو که در نتیجه نوع خاص بودن آن ها دراین جهان (سبک زندگی منحصر به فرد و برگرفته از اقدامات فطری) بوده رو از جنس رسالت فردی اونها برشمرد!
حالا میشه با یک نگاه به خودمون ببینیم چند درصد از سبک زندگی ما اونقدر ناب و خالص و منطبق بر فطرتمون هست که بتونه برای دیگران هم الهام بخش باشه؟
5- طی کردن این سفر، از مسیر تَرک دنیا و اِنزوا نمی گذره! بلکه دقیقا ماجراهایی که در بطنِ زندگی ما از صبح تا شب درحال وقوع هستند همان مراحل آموزش، آزمون و ارتقاء مدار ما هستند که نباید ازشون غافل شد. (در سوره بلد، خداوند سوگند خورده که "ای انسان تو بیهوده و بی هدف در این شهر (= داستانِ زندگی خودت) رها نشدی! و هر منزلگاه برای تو درسِ سخت، ولی مهمی داره!
{ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ «1» وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ «2» وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ «3» لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ}
به قول استاد علی مقدم، هرکسی که در زندگی روی مُختون راه میره، همون پیر و مرشد شماست که آمده تا درس مهمی رو به شما آموزش بده و عبور کنه!
6- راهبری انسان در طی این سفر فقط بر عهده ی روح الهی هست! برای طی این طریق، نه تنها هیچ کاری از دست ذهن برنمیاد بلکه انجام کارهای ذهنی (دو دوتا چهارتای منطقی) فقط کار خرابی به بار میاره.
7- طی کردن سفر قهرمانی، صرفا با یک یا چند بُعد شخصیتی ممکن نیست بلکه همه ابعاد روان باید در یک مسیر تکاملی اسپیرال (شبیه فنر) رشد و نِمو داشته باشند که این هم نیازمند تاب آوری در کل مسیر این سفر هست. جالبه که خداوند هم در سوره هود به پیامر دستور میده که تاب آوری داشته باش!:
{فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند!
(برای آشنایی بیشتر با بحث تاب آوری این مقاله رو پیشنهاد میکنم)
با توجه به اینکه میخواستم این مقاله حتما در روز اول فروردین پست بشه، از طولانی تر کردنش صرفنظر میکنم ولی به تدریج برخی کلیدواژه ها یا آدرس های مهم رو بهش اضافه میکنم.
و در آخر هم این مقاله ها رو پیشنهاد میکنم: