ویرگول
ورودثبت نام
مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

گاهی اوقات در زندگی، بهشت گُم می شود!

البته بهشت که گُم نمیشه ولی ممکنه ما ناگهان احساس گُم شدگی بکنیم!

خیلی وقت ها پیش اومده که در ذهنت فکر میکنی همه کارها ردیفه و همه چیز داره خوب پیش میره ولی ناگهان اتفاقی میوفته که امیدهات رو نقش بر آب میکنه!

دقیقا مثل کودکی که ناگهان احساس گُم کردن والدینش اونو آشفته و پریشان می کنه، در بزرگسالی هم ممکنه ما با برخورد به یک درِ بسته، جهان پیش چشممون تیره و تار بشه و طوری وارد ذهنیت یتیمی بشیم که یهو همه ی درهای عالم رو بسته ببینیم! و طبق قانون باورها، نتیجه این نوع نگاه قطعا منجر به بسته شدن سایر درها و یا نابینا شدن ما نسبت به سایر مسیرهای باز خواهد شد!

حالا منظورم از ذهنیت یتیمی چیه؟؟

طبق نظریه یونگ درباره کُهن الگوها، روان هر انسان را باید ترکیبی از 12 کهن الگو دونست که هر شخص بطور مداوم، بیانِ منحصر به فردِ خودش رو از تجربه هرکدام از آن ها در زندگیش به نمایش می گذاره.

"یتیم" یکی از این دوازده کهن الگوست که اتفاقا بیشترین تاثیر را در مسیر موفقیت انسان بازی بجا میگذاره!

بدون شک دستیابی به هر قلّه ای منوط به عبور از دره ها است و شاید مهمترین مهارت روانی انسان در سفر قهرمانیِ زندگی را باید مهارتِ عبور از مرداب ها و شرایط سخت زندگی دونست! هدف این مقاله، آشنایی بیشتر با بخش یتیم روان و کارکردهای مثبت و منفی اون هست، چرا که به تجربه شخصی فهمیدم که این کهن الگوی روانی، مُولّد و القاء کننده بسیاری از فکرها و تصمیم های ما در طی بحران های زندگی هست، به نحویکه 90% نتیجه برنده یا بازنده بودن ما در مقاطع مهم زندگی رو رقم بزنه، لذا پیشنهاد میکنم از اینجا به بعد رو با دقت بیشتری مطالعه کنید:

برای شناخت الگوی روانی یتیم، چه بهتر که نگاهی به سایر کهن الگوها و مصداق هاشون بیندازیم، از جمله کهن الگوی معصوم، جنگجو، جستجوگر، حامی، عاشق، نابودگر، آفرینشگر، حاکم، جادوگر، فرزانه و دلقک! (برای آشنایی عمیق تر با این مفاهیم به کتاب قهرمان هزار چهره اثر ... رجوع کنید)

برای درک بهتر نقش کهن الگوها در زندگی، قطعا این مثال بیشتر کمک می کنه:

یک کودک بهترین مصداق برای تعریف کهن الگوی معصوم هست! مثلا وقتی یک کودک خردسال که هنوز راه رفتن بلد نیست می بینه که یک فرد بزرگسال داره روی پاهاش راه میره، کودک دلش میخواد (=معصوم) اون وضعیت رو تجربه کنه! پس تلاش میکنه (=جنگجو) تا روی پاهاش بایسته! برای این هدف دستش را به جایی میگیره تا بلند بشه (=حامی) قطعا در اولین تلاش ناکام میشه (=یتیم) و زمین می خوره!

کودک دوباره دنبال راهی می گرده تا بایسته (=جستجوگر) و دوباره شروع به تلاش میکنه، چرا؟ چون دوباره کهن الگوی معصوم فرمان رسیدن به همان خواسته رو صادر کرده! پس جستجوگر دنبال راه حل جدید می گرده، حامی به دنبال دستگیری و یاری گرفتن از کسی می گرده و جنگجو مجددا همه اندام ها را آماده میکنه تا تلاش بعدی برای ایستادن انجام بشه! و این کار آنقدر تکرار میشه تا سرانجام کودک بتونه راه بره و این یعنی تحقق خواسته معصوم!

تا اینجا حقایق مهمی را میتونیم درک کنیم:

1- اول اینکه همه دستاوردهای انسان (حتی راه رفتن) مدیون این قابلیتهای از پیش تعریف شده در روان هستند. اگر کهن الگوی معصوم نبود و بصورت مداوم انگیزه ای آنچنان قوی را در کل وجودمان پُمپ نمی کرد، شاید در کشاکش زمین خوردن های پی در پی که خیلی از موارد اشکمون رو در بچگی درآورده (=احساس یتیمی) مغلوبِ ناامیدی شده و باور می کردیم که یا زمین کَجه، یا ما برای راه رفتن ساخته نشدیم، یا خدا برای ما نخواسته یا ... و درنهایت برای همیشه زمین گیر مونده بودیم!

2- اهمیت نقش کهن الگوی یتیم درروان انسان رو از اینجا میشه درک کرد که اگر ظرفیت تحمل دردِ ناشی از ناکامی در رسیدن به هدف، که توسط بُعد یتیم به روان انسان داده شده، وجود نداشته باشه و یا کم باشه، همه مراحل صبر و تحمل و تاب آوریِ نرسیدن به خواسته ی معصوم، کودک رو بجای پشتکار و تلاش خودجوش، وادار به جیغ و فریاد و طلب خواسته اش از عامل بیرون از خودش می کرد!

3- و مهمترین نکته اینکه موفقیت در راه رفتن، مرهون عملکرد صحیح همه کهن الگوهای معصوم، یتیم، حامی و جنگجو و ... در کنار یکدیگر هست. دقیقا نکته مهم اینه که همه کهن الگوها پتانسیل این رو دارند که در اثر تربیت غلط والدین و یا الگوبرداری از یک رفتار غلط، بجای تبدیل شدن به اهرم موفقیت ما، به پاشنه آشیل زندگی ما تبدیل بشوند. مثلا اگر جستجوگر ناقص باشه، فرد محافظه کار میشه، فقط از راه حل های تکراری استفاده میکنه و اگر یک راه به نتیجه نرسه خیلی زود فکر میکنه به بن بست رسیده و راه نجات دیگه ای نیست! (ضرب المثلِ "گشتم نبود نگرد نیست!" مال این آدم هاست) اگر حامی ناقص عمل کنه (یعنی عدم باور به قانون حمایت کردن و حمایت شدن در زندگی)، انسان نمیتونه از بی نهایت اهرم حمایتی کائنات در زندگیش بهره بگیره و به احساس تنهایی و بی پناهی می رسه ! اگر جنگجو ضعیف باشه، انسان بجای تلاش دوباره، با ترس از خسارت یا زخمی شدن ترجیح میده دست از تلاش کردن بکشه و به وضعیت موجود تن بده و بجاش از پتانسیل یتیم کمک بگیره برای تحمل وضع موجود! یا مثلا فردی که جنگجوی منفی داره، بجای بحث منطقی و تلاش برای اثبات حرف خود، زود کوتاه میاد ولی پشت سر طرف مقابل اقدام به تخریب و غیبت می کنه!

گرچه همه این ویژگی‌ها در همه انسان های جهان وجود دارند ولی هریک از ما به‌گونه‌ای متفاوت آن‌ها را بیان می‌کنیم، از آن‌ها بهره می‌بریم و در قالب الگوهای منحصر به ‌فرد رفتارهای تکرار شونده و صفات انسانی خودمون بروزشون میدیم.

مهمترین نکته درباره کهن الگوها اینه که همه اونها از جنس پتانسیل هستند و باید پرورش داده بشوند! و بهترین شیوه برای آموزش و پرورش هر کهن الگو، الگو برداری از یک استاد است! به همین دلیل هم هست که گاهی از دیدن یک فیلم با ژانر بیوگرافی یک قهرمان خیلی لذت می بریم و باهاش احساس همزاد پنداری می کنیم چون دقیقا رفتار اون آدم در طی مسیر حل مسئله بغرنج زندگینامه خودش، برای ما یک راهنمایی عمیق عملی به حساب اومده و عطش ما به دریافت هدایت رو برطرف کرده! (شاید براتون جالب باشه که رمز موفقیت هالیوود در استفاده از تئوری کهن الگوی یونگ و خلق اسطوره های سینمایی بوده که هر مخاطبی از سراسر جهان باهاش ارتباط برقرار میکنه و تماشاگر اینگونه فیلم ها بدون تاریخ انقضاء میتونه سال ها از دیدن فیلم لذت ببره و پیامش رو دریافت کنه)

همه خواستن های ما در زندگی، از کهن الگوی معصوم سرچشمه می گیرند! کار معصوم خلق چشم انداز ،خوش بینی، امیدواری و ایجاد انگیزه برای داشتن و به موفقیت رسیدن است. همانطور که نقش جستجوگر، سعی و خطا برای پیدا کردن راه حل و راه نجات هست نقش کهن الگوی یتیم هم ایجاد ظرفیت تحول و تاب آوری برای صبور ماندن و ادامه دادن چرخه های تکراری رشدِ انسان هست!

بنا به گفته برترین اساتید مدیریت، مهمترین ویژگی لازم برای موفقیت یک کارآفرین در زمان حاضر تاب آوری هست و حالا من با بیش از 10 سال تجربه کارآفرینی، می تونم بگم میزان این تاب آوری قطعا ریشه در کیفیت کهن الگوی یتیم در روان ما داره !

اگر کهن الگوی یتیم در روان ما درست پرورش داده بشه، میتونه در انسان ظرفیت تحمل بزرگترین رنج های عالم رو ایجاد کنه، و بالعکس اگر این بُعدِ روان ما درست پرورش نیافته باشه، ظرفیت تحمل ناکامی، نه شنیدن و نرسیدن رو نداریم و به جاش دوست داریم با تقلب، میان بر زدن و عدم پرداخت بها، فقط نتیجه رو دریافت کنیم ! در این حالت، انسان بجای استفاده از ظرفیت کهن الگوی بتیم، دچار ذهنیت یتیم گونه شده! توسط باورهای یتیم کننده (ذهنیت یتیم) احاطه شده و اصطلاحا یتیم ماندن را به رسمیت شناخته!

پس پیام مهم این مقاله برای تو اینه که اگر در میزان تاب آوری ضعف داری باید بیشتر به تقویت این ویژگی بپردازی وگرنه در مسیر سفر قهرمانیت، خیلی زود کم میاری و هزاران فکر فرساینده (ذهنیت یتیم) از جنس موارد زیر شروع می کنند مثل موریانه هر روز بخشی از انرژیت رو تحلیل می برند تا زمانیکه دستهات رو بالا ببری و اصطلاحا بگی "مِهرَم حلال، جونم آزاد !"

انسان همواره دچار گفتگوی درونی هست. این گفتگو همواره داره از طریق مرور فکرها و تجربه ها درون سر ما رقم می خوره! تا حالا دقت کردی سراغ هر فکری بری انگار یک نفر اون فکر رو درون سرت روخوانی میکنه !؟

در موقعیت های یتیمی زندگی (بحران ها و چالش ها)، صدای نجواهای ذهنی منفی بسیار بلندتر و رساتر از فکرهای آرامش بخش میشه و هر کارآفرینی، هر آدم مبارزی که بخواد جریان تغییری رو در زندگیش پیش ببره، برای پرورش "خود" (ایگو) و برای غلبه بر همه ابعاد ذهنیت یتیم، باید نجواهایی که از بخش تاریک یتیم بلند میشوند رو بشناسه تا اتفاقا اونها رو نشنیده بگیره و بجای اونها با کمک گرفتن از باورهای صحیح، مرداب های یتیمی زندگی رو تبدیل به فرصت بکنه برای خودش!

برای جلوگیری از طولانی شدن این مقاله، قسمت دوم بحث رو که درباره شناخت افکار برخواسته از ذهنیت یتیم هست میتونی در مقاله بعدی مطالعه کنی! البته نیت اصلی من نوشتن همین بخش دوم بود که درحقیقت تجربه ناب خودم از رمزگشایی از کارکردهای ذهنیت یتیم هست، ولی لازم دیدم که ابتدا مقدمات لازم برای رسیدن به یک دیدگاه مشترک رو به این شکل ایجاد کنم. پس بیشتر توصیه میکنم انرژی بگذار و مقاله بعدی رو هم از اینجا مطالعه کن. نوش جان!

https://vrgl.ir/IAj4d

پایان قسمت اول

تاب آوریکهن الگونجوای ذهنیسفر قهرمانیکارآفرینی
کارآفرین {بنیانگذار استارت آپ "دیجی رفاهی" و "پلتفورم موبایل لرنینگ آرش و آنا"}
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید