«بهار» روایتی است از زندگی دختران و زنان اسیر در چنگال داعش در روزگاری که این گروهک تروریستی با عنوان «دولت اسلامی» در شام و عراق جولان میداد و هماورد میطلبید.
کتاب از زبان سه دختر جوان روایت میشود که در دانشگاه موصل روانشناسی میخوانند و با یکدیگر دوستان صمیمیاند: بهار، ویویان و آمال.
بهار ایزدی، ویویان مسیحی و آمال شیعه است. نویسنده با انتخاب این شخصیتها قصد داشته ضمن نشان دادن تنوع فرهنگی و قومی در عراق، نشان دهد چطور در زمان هجوم داعش به این کشور، تمام طوایف و ادیان مورد ظلم و ستم قرار گرفتند و درد مشترکی را تجربه کردند.
داستان با جشن تولد بیست و دو سالگی بهار آغاز میشود. جشن تولد کوچکی که تنها مهمانان آن ویویان و آمال، دوستان صمیمی بهار اند. روز هنوز به سر نرسیده، شهر به دست داعش سقوط میکند و این، گشایش فصل جدیدی در زندگی دخترهاست.
با این که «بهار» نخستین روایت داستانی نویسنده است اما باید اقرار کنم خوب از آب درآمده و آنقدر کشش دارد که خواننده را تا انتها همراه خود کند.
به علاوه با توجه به حجم کم کتاب، در چند نشست کوتاه قابل خواندن است و مخاطب را خسته نمیکند.
به گمان من «بهار» دو ویژگی مثبت دارد که آن را در خور اهمیت و توجه ساخته است:
اول- اطلاعات چشمگیر نویسنده از درون جامعهی ایزدی و آداب و رسوم و متون مقدس آنها که در بخشهای متعددی از کتاب به چشم میخورد. وجود این مسئله، باعث شده خوانندهی داستان به صورت غیر مستقیم به آشنایی اجمالی با آیین ایزدی نیز دست پیدا کند.
دوم- توصیف دقیق جنایات گروه تروریستی داعش و توصیف موشکافانهی خشونت آنها علیه زندانیان.
این مسئله، هرچند در بعضی از قسمتها اندکی آزاردهنده به نظر میرسد اما مخاطب را به خوبی متوجه میزان خباثت این گروه تروریستی میکند.
نکتهی جالب این است که نویسنده حتی بخشی از صحنههای تجاوز به دختران ایزدی را نیز با جزئیات خشونت آمیز نقل کرده است اما مترجم ترجیح داده است به دلایلی (از جمله تفاوت فرهنگها) این قسمتها را در ترجمهی کتاب نیاورد.
این کتاب که برای نخستین بار در مهرماه سال 95 در سوریه منتشر شده و اکنون به چاپ سوم رسیده را سید رضا قزوینی غرابی به فارسی ترجمه کرده و نشر ستارهها وظیفهی چاپ آن را به عهده گرفته است.
ترجمهی کتاب بسیار روان و شیواست و مخاطب به هیچ وجه احساس نمیکند که در حال خواندن یک اثر ترجمه شده است. از دیگر سو، ویراستاری کتاب نیز بسیار با دقت انجام شده و در مجموع نمرهی بسیار بالایی از این بخشها میگیرد.
با این حال بعضی نکات منفی نیز در داستان به چشم میخورند که عدم وجودشان میتوانست ما را با داستانی گیراتر و جذابتر مواجه کند. برای نمونه:
یک) داستان، در برخی قسمتها، تا حد زیادی به زندگینامه و بیوگرافی نزدیک شده است. آن قدر که اگر بخشی از آن را به تنهایی به خوانندهای عرضه کنیم احتمالا برای او قابل تشخیص نخواهد بود که در حال خواندن چه جور متنی است.
درست است که کتاب در سبک واقع گرایی نوشته شده و نویسنده سعی کرده تا حد امکان در توصیف کردن بی طرف ماجراها بکوشد، اما با این حال تمایز داستان و ناداستان در همین ظرافتها نهفته است که در اینجا نادیده انگاشته شده.
دو) پایان بندی کتاب میتوانست اندکی قویتر باشد. این البته احساس من است و خوانندگان دیگر ممکن است احساس متفاوتی داشته باشند. اما من فکر میکنم یک پایان بندی قویتر میتوانست داستان را تا مدتها در ذهن مخاطب ماندگار کند.
در مجموع من به این کتاب نمرهی 6 از 10 میدهم و خواندن آن را به سبب آشنایی با جنایات داعش، آشنایی با وضعیت زنان اسیر در دست این گروه تروریستی و نیز آشنایی با آیین ایزدی مفید میدانم و به علاقمندان توصیه میکنم.