#از_شهر_خدا_تا_شهر_انسان
در نقد و بررسی ادبیات کلاسیک و معاصر
نویسنده: #محمد_دهقانی
انتشارات: #مروارید
289صفحه
@MasoudQorbani7 :کانال تلگرام کتاب و نگاه

🔅داستان دو شهر!
مسعود قربانی
#از_شهر_خدا_تا_شهر_انسان با آنکه شکل یافته از مجموعهْ مقالاتی با موضوعات مختلف در حوزهی ادبیات است، ولی به نظرم میتوان در حول همان نام کتاب، ردّی از پیوستگی و هماهنگی را در نوشتارها رهگیری کرد و با هر مقاله، دری به سوی پژوهشی گستردهتر باز دید!
#محمد_دهقانی که ادبیات را «جدا از جهان زندهی درون و بیرون»(ص5) آدمیان نمیبیند و آنرا با تمامی جوانب انسانی در پیوند میداند؛ در این کتاب هم بر همین اساس و این اصل که «ادبیات در نهایت آرمانشهری دوردست است»(ص6)، به میراث کهن ادبیمان نظر افکنده و با فراموش نکردن عصرِنو و دمْزدنِ گریزناپذیر ما در آن؛ تفاوت و فاصلهی دو دنیا (شهر) را نشانمان میدهد.
شهر خدا و شهر انسان!
«شهرخدا به شهر آسمانی یا آرمانی ادبیات کهن و شهر انسان به دنیای ادبیات معاصر اشاره دارد».(ص6)
او بر اساس همین اسلوب سعی دارد، موقعیت ادبیات را در این دو شهر نشان دهد و در کنارش حال روز اکنونمان را نیز گوشزد کند:
نویسنده در نگاهی به تاریخ ادبی ایران، سلیس و کاربردی، سِیر ادبیات ایران را از نیمهی قرن سوم هجری بازنمایی میکند و با برشمردن ویژگی حکومتها و اثرِ نوعِ حکمرانیشان بر شاعران و ادبای ما، موجز و فشرده، تاریخ و ادبیات ایران را رو به رویمان مینهد.
در همین گزارش، تنفس ادبیات و قلههایش در شهر خدا از همان نیمهی قرن سوم و سامانیان، با حضور رودکی و سپس پدر فرهنگ ایران، فردوسیِ بزرگ، نمایان است.
ظهور خواجه ابوالفضل بیهقی با نگارش تاریخی حکیمانه از آغاز و پایان حکومت غزنوی برای عبرت مردمان؛
آفرینش ادبیات عرفانی از دلِ بیدادگری و خودکامگیِ حکام و پا به عرصه نهادن بزرگانی چون ابوسعید ابوالخیر، غزالی و سنایی...؛
مجال بروز نیافتن تعقل و فلسفهورزی به دلیل بیگانه بودن این قوم با نیازهای ایرانیان!
سلجوقیانِ آسیای صغیر و امکان آفرینشهای شگفت از سوی مولانا جلالالدین در آن مقطع؛ و در اینسویِ ایران، تدبیر اتابکان فارس و خلق آثاری ماندگار از پدیدهی ادبیات ما، سعدیِ بزرگ و چند دههی بعد، حضورِ حافظی که مردمان این ملک آرامش خود را از او میگیرند...
جامی با مثنویهای عارفانهاش در آخرین روزهای تاخت و تاز نوادگان تیمور؛
صفویان و بیمهریشان به شعرا و خزیدن ایشان به قهوهخانهها و شکلیابی سبکی که به اصفهانی و هندی تعبیر شد؛
قاجاریه و سرآمدی نثرِ ادبی و نهایتا برزخ تصادم دو دنیای کهنه و نو و دگرگونی عمیق ادبیات ما و ظهور جریانهای تازه، و تعلیقی که همچنان در آنیم...
اینها و خیلی بررسیهای موشکافانهی دیگر شمهیی از پرداختهای نویسنده است در این مقالهی ممتاز است.
🔅در داد و بیدادِ مرگ، تصویر مرگ در شاهنامه بررسی میگردد و این ناگزیرِ هستی، بیمنطقترین پدیدهی جهان دیده میشود.(ص21)
گویی فردوسی نیز خشمگین از این عاقبت، حماسه و قهرمانانش را میآفریند تا با پویش و کوشش (ص23) در زندگی و حتا مرگ، هویت قهرمانش را کامل کند.
مرگ در نگاه شاهنامه پتیاره و نابکار، شیرِ چنگال تیز کرده، پرندهیی دهشتناک، شکارچی بیرحم، بادِ سرد خزان، کور و بیهدف... نشان داده شده و همان است که «به ناگاه میآید و وزیدن میگیرد و به خاک میافکند»(ص31)
این چهرهی کریه، برای قهرمان، یک سلاح بیشتر باقی نمیگذارد؛ خشمی حماسی!
«او هرگاه با ظلم و بیداد جهان روبهرو میشود، به جای آنکه مأیوس و سرخورده دامن از جهان درکشد و بنشیند و صبر پیشه گیرد، عصیان میکند و در پی انتقام و کینهجویی بر میآید. پس جهان با همهی بدیها و بیدادهایش در چشم مردِ حماسه، دلانگیز و خواستنی است».(ص36)
«و زندگی با همهی ناکامیهایش واپسین خواهش انسان حماسی است».(ص38)
در این بین خیاموار میبایست دمْ را غنیمت شمرد و بادهخواری را فراموش نکرد و «آنچه از جهان فراچنگ میآید بباید خورد و هرگز گِردِ بَد نباید گشت، که جز نیکوی چیزی به کار نمیآید».(ص41)
زبان قدرت در تاریخ بیهقی موشکافانه تعامل قدرت و ادبیات، خصوصا سیطرهی خوردکنندهیی که بر نثری که در مقام تاریخنگاری بلند شده است را بر ملا میکند...
ادامه...
@MasoudQorbani7
https://tinyurl.com/2c26gso4