ویرگول
ورودثبت نام
Amirhossein Salehi
Amirhossein Salehi
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

جبر اجتماعی ، قدرت ، برچسب ها و التهاب ناحیه متوسط جامعه#1

به نام خدا

در ابتدا باید بگویم که هرچیزی که می خوانید، استنباط های من از جامعه بوده و خوشحال می‌شوم اگر نظرات خودتان را اعم از انتقادی و تشویقی ، برایم بنویسید. پیشاپیش از توجه و وقتی که صرف می کنید متشکرم.

واژه "جبر" در فضا های مختلف، معانی مختلفی دارد. در فضای علمی، جبر نام یکی از زیباترین زیرشاخه های ریاضیات است و همه شاخه های علمی ، جبر را به عنوان ابزاری برای حل مسائل خود مورد استفاده قرار می دهند. در فضای غیر علمی و عمومی، جبر ریشه واژه اجبار است و توصیف کننده حالتی است که فرد یا مفعول اختیاری ندارد. به‌ عنوان مثال ، در زمینه تربیت حیوان خانگی ، حیوان، اعم از سگ، گربه و ... در طی فرآیندی مهارت هایی را می آموزد. حال در این وضعیت ناظر ما هستیم و مفعول ، حیوان است. بیایید با مثالی، بهتر این فرآیند را درک کنیم. فرض کنید شما می خواهید به گربه خودتان ، آموزش دهید که هر وقت با انگشت به وی اشاره کردید، "میو" کند. در هر بار که با انگشت به او اشاره می کنید ، در ابتدا آموزش، به صورت تصادفی ، او (گربه) "میو" می کند و هر بار میو می کند، شما به او چیزی موسوم به "تشویقی" ، که آبجکت دلبند گربه‌تان است، می دهید و رفته رفته ، گربه شما با هر بار اشاره کردن "میو" می کند. در این مثال گربه شما به ظاهر با اختیار خودش ، "میو" می کند، اما جبری در کار است!

شما با استفاده از علاقه گربه‌تان به تشویقی ، اورا برای دریافت آن، وادار به میو کردن می کنید و این جبر است! بنابراین اعمال جبر ، اجزایی دارد که به‌دنبال هم ، من و شما را وادار به انجام کاری می کنند. حال اگر فضا و محدودۀ اعمال این اجزا را بزرگ انتخاب کنیم که با جامعه برابری کند ما با پدیده ای به نام جبر اجتماعی مواجه هستیم.

هولناک است که ما مختار به انتخاب هستیم اما جبر انتخاب هارا محدود به یک انتخاب می کند. به این سناریو دقت کنید. والدین و پسر برای انتخاب رشته با یکدیگر بحث می کنند. پسر علایق خود را در نظر گرفته و با والدین خود در میان می‌گذارد. بعد از شنیده شدن علایق فرزند توسط والدین ، والدین در تمام مدت زمان منتظر شنیدن کلیدواژه هایی مانند "مهندسی" ، "پزشکی" و "دبیری" بوده اند و مادامی که علاقه پسر در آمیخته با آنان نباشد ، از نظر والدین این علایق ارزشی ندارند. سوالی که مطرح می شود این است که چرا این کلیدواژه ها شکل گرفته اند؟ مگر دنیا و کشور به نویسنده و موزیسین و حتی تکنسین ماشین فنی و حرفه‌ای احتیاج ندارد؟ تمامی این واژگان از دل جبری می آیند که در جامعه حاکم است. ابتدا پدر و مادر ، دلیل این موضوع را دلسوزی مطرح می کنند. اما دلسوزی برای‌ چه چیزی؟ مگر با هنرمند شدن پسر، پسر جهنمی می‌شود؟ در ادامه زمینه دلسوزی را کار و شغل تضمین شده مطرح می کنند. گویی هنرمندان بیکار هستند! می دانیم ریشه همه دلسوزی از ترس است. وقتی با شکست عشقی مواجه می‌شویم و به پهنای صورت اشک می‌ریزیم ، پدر و مادر ، آغوششان را برویمان باز می کنند و حمایت و عشق و توجه شان را نثارمان کرده که اتفاق ناگوار تری رخ ندهد. یا اگر در امتحانی ، نتیجه مطلوب حاصل نشود ، با حربه "انشاالله دفعه بعد" خود را آرام می کنیم که ترس از آزار روحی نتایج بد، کمتر شود. پس به صورت تجربی می دانیم که ریشه دلسوزی، ترس است و بزرگترین ترس بشر، محدودیت و محدودیت ، مهمترین رهاورد جبر است.

برای مبحث جبر کافیست. در ادامه به زمینه های جبرگرایی و قدرت در جامعه می پردازم. متشکرم.

شکست عشقیجامعهجبرگراییجامعه شناسیکنکور
برنامه‌نویس ، نویسنده ، موزیسین، شاعر ، در خدمتم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید